eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
258 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸 🌸🍃✨ 🍃✨ 🌸 ✨به دیدار مادر و پدر این شهید رفته بودم، زمانی که می‌خواستم از درب منزل خارج شوم، مادر اصرار کرد که منتظر بمانم تا همرزم شهید بیاید و خاطره او را بگوید. تعجب کردم که این چه خاطره‌ای است که اصرار دارند همرزم شهید بگوید. همرزم شهید آمد و تعریف کرد که : 👥جمعیت زیادی در پادگان برای بدرقه آمده بودند. زمانی که اتوبوس جمعیت را می‌شکافت و جلو می‌رفت، شور و حال عجیبی داشت؛ برخی سرشان را از پنجره بیرون آورده و دست هایشان را دور گردن پدر و مادر و فرزندشان انداخته بودند. 🚌دیدیم در اتوبوس باز شد. خانم محجبه‌ای رو به روی صندلی ما ایستاد، از باب ادب سرم را انداختم پایین، ولی متوجه شدم به شوهرش می‌گوید : «نمی‌گویم نرو، اما الان نه، تحمل دوریت را ندارم.» 😔چند دقیقه گذشت، اما گفت‌وگویی بین زن و شوهر رد و بدل نشد. زن فهمید عزم شوهرش برای رفتن جزم است، زد زیر گریه، دیدم بچه قنداقی‌اش را از زیر چادر درآورد و در آغوش همسرش گذاشت و گفت: «اگر می‌خواهی بروی بچه‌ات را هم با خودت ببر.» ✨زن سریع از ماشین پیاده شد و رفت. خیلی تعجب کردیم. گفتیم حتما الان ناچارا پیاده می‌شود. دیدم بچه را به سینه فشرد و آرام آرام به پهنای صورت اشک ریخت، اشک‌ها روی قنداق بچه می‌ریخت گونه‌اش را روی گونه بچه گذاشت و گفت: 💔«بابا جان، خدا اباعبدالله را در کربلا با شش ماهه‌اش خواست، ولی اینجا فقط من را می‌خواهد، خیلی دوستت دارم، ولی باید بروم.» کیف را گذاشت روی صندلی، از اتوبوس پایین رفت، جمعیت را زد کنار از ماشین پیاده شد به آسمان نگاه کرد، دوباره بچه را روی قفسه سینه فشرد بوسید و بویید و او را گذاشت روی زمین، بعد هم به سرعت سوار اتوبوس شد. 🍃فکر کردیم حالا بچه چه می‌شود، دیدیم مادر بچه را در آغوش گرفت و چادر را روی سر خودش و بچه کشید و این آخرین وداع شهید روستا با زن و بچه‌اش بود.... 🌱🌼 این شهدا زن و بچه را دوست داشتند، اما جاذبه خدا آنان را به جبهه کشاند؛ همان جاذبه‌ای که باعث شد ابراهیم، اسماعیلش را به قربانگاه ببرد، همان جاذبه‌ای که اباعبدالله (ع) را به کربلا برد، جاذبه‌ای که حضرت زینب (س) در کاخ یزید گفت «ما رایت الا جمیلا» ✍راوی : ترابی نسب ، شهید defapress.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 ✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🏴🕊 دلتنگِ رخِ فاطمه اش بود، علی (ع) وقت سحر از غصه نجاتش دادند...💔😭 خدا لعنتت کنه ابن ملجم، یتیممون کردی ملعون... اللهم العن قتله امیرالمومنین ۱۹ ، روز ضربت خوردن آقاجانمون مولاعلی (ع) در محراب نماز صبح @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃 حواستون هست حاج قاسم یکی یکی داره رفیقاشو گلچین میکنه؟ 🍃❤️ اللهم الرزقنا.... 😞😞😔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💕قبل از شروع زندگی مشترک می‌دانستم انتخابم مورد تأیید همه اقوام نیست. همان طور که شاید سبک فکر و زندگی هرکس مورد تأیید همه اطرافیانش نیست. 👌این را هم می‌دانستم که با توجه به شرایط جامعه، ممکن است با توجه به لباس خاص محمد زندگی راحتی نداشته باشم. اما ویژگی‌های بارز و مثبت او همه این مسائل را جبران می‌کرد. 🍇محبت و مهربانی صادقانه‌اش و احترامی که بی‌توجه به ظاهر و فکر افراد به همه می‌گذاشت حتی کسانی که شبیه ما فکر نمی‌کردند را تحت تأثیر قرار می‌داد. برخی اوقات با اولین برخورد دوستانه‌اش، دیگران تسلیم می‌شدند و راه دوستی پیش می‌گرفتند. این‌ها قوت قلبم بود که انتخاب درستی داشتم. از طرفی صادقانه تحمل این سختی‌ها لذتی هم داشت که جلب نظر مثبت خدا بود که بارها در سختی‌های مختلف مزد فرمانبرداری‌مان را می‌داد و همه چیز را برای‌مان جبران می‌کرد. به روایت همسر خواهر @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
🍎🍃 شب های جمعه؛ زندگی‌مان وقفِ حسین است ما بی‌حسین، شوقِ نداشتیم @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
اِن شاءالله هفته آینده تشییع خواهد بود. فقط در مورد زمان تشییع مطمئن نیستم، شنبه یا یکشنبه هست، اِن شاءالله اطلاع رسانی می کنم. مراسم با رعایت تمام اصول بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی برگزار خواهد شد.
❤️🍃 با پایان سربازی و آغاز فعالیت‌های انقلابی در سال ۱۳۵۷ با «مسجد جوانان» نهاوند آشنا شد. 🔸این مسجد پایگاه انقلابیون نهاوند و مرکز ساماندهی سخنرانی‌ها و تظاهرات‌ها در نهاوند بود. سلگی به همراه گروهی از جوانان نهاوند از جمله برادران و پسرعمو‌های خود در بحبوحه انقلاب به صورت تیمی سوار بر موتور در خیابان‌های شهر علیه حکومت شعار می‌دادند. 🎊پس از پیروزی انقلاب با حضور در شهر سنندج از نزدیک شاهد فعالیت‌های تجزیه‌طلبانه ضدانقلاب برای تسخیر پادگان سنندج بود. میرزامحمد سلگی سال ۱۳۵۸ در نهاوند نیز شاهد بحث و جدل گروهک‌های مختلف ضدانقلاب است. او در این منازعات جانب انقلاب و امام خمینی (ره) را می‌گرفت و چندین بار توسط افرادی از همین گروه‌ها مورد ضرب و شتم واقع شد. او که برای کار در تهران به سر می‌برد، دوباره شاهد درگیری‌ها و منازعات گروهک‌ها با شدت بیشتری از نهاوند است. @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
غربت حیدر.mp3
1.56M
💔گریه رسول الله (ص) برای غربت امیرالمومنین (ع) 🎙استاد عالی @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🕊تشییع پیکر پاک فرمانده ▪️یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، مصادف با ۲۳ ماه مبارک ⏱ساعت ۱۰ صبح ✔️مکان : از شهرک شهید بروجردی "بیت معظم پدر شهید" تا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) به سمت قطعه ۴۰ گلزار شهدا بهشت زهرا سلام الله علیها در جوار مزار همسر خواهرشان 🔴هرگونه تغییر اطلاع رسانی خواهد شد. @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🍂 باید گلاب ریخت پس از دفن به روی قبر... امشب گلاب قبر علی اشک مجتبی است... 🏴شهادت آقا (ع) تسلیت باد در این شهدا را شفیع قرار دهیم... شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
💔🍃 خوش به حالِ... شهدایی که رسیدند آخر با شهــادت، به سـرانجـامِ اباعبـداللہ 🌷شهدای حادثه ی اخیر کردستان در ماه مبارک @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 حاج اصغر عزیز° برادرم... در نماز عاشقانه ات چه گفتی که... خریده شدی؟ هان؟😔💔 دلم برات میخونه تو کجایی تو کجایی... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
Mahmood Karimi - Misozad ama Leyk Khakestar nadarad.mp3
15.21M
💔🍃 بیا مه جبین، کنارم بشین بده جانِ بابا یه قولی به من…. بذار دستاتو، تو دستِ حسین همه هستی توست° هستِ حسین 🎙محمود کریمی ▪️ (ع) تسلیت باد 😔یتیم شدیم... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃 🌷حاجی با برادرم دوست بود و با هم هیئت می‌رفتند. خانواده او چند باری مرا دیده بودند. خیلی تمایل داشتند وصلتی صورت بگیرد، اما چون فاصله سنی‌ من و حاجی زیاد بود قبول نمی‌کردم، من متولد مرداد ۶۷ و حاجی شهریور ۵۶. ✨حاجی در سفری که به کربلا داشته در حرم حضرت عباس (ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشان همسر مؤمن و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواهد. هم‌زمان با این موضوع برادرم یک بار دیگر این موضوع را به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم. نمی‌دانم چه شد که موافقت کردم که بیاید. از امام حسین (ع) هم خواستم هرچه خیر و صلاح است پیش روی من بگذارد. 😊وقتی حاجی به خواستگاری‌ام آمد تازه از کربلا برگشته بود، ابتدای صحبت‌های‌مان یک روایت برایم گفت: «نجات و رستگاری در راستگویی است». تا این حرف را شنیدم و اندکی دلهره را هم که داشتم برطرف شد. گفت : من خواب دیده‌ام که خدا به من ۲ دختر دوقلو می‌بخشد و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها را می‌گذارم و شهادت در راه خدا را انتخاب می‌کنم. 💫خواب‌های حاجی همیشه رؤیای صادقه بود، ولی او در خواب دیده بود موقع شهادتش دخترانش بزرگ هستند. حاجی در همان جلسه اول خواستگاری هر چه در دل داشت را برایم گفت. حاجی شرایط مالی خوبی نداشت، طلبه بود، اما ایمان و اعتقاداتش برایم مهم‌تر از هر چیز دیگری بود... به روایت همسر، خواهر @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 قسمت شود، به نیتِ شش ماهه ات حسین تنها به قصدِ حنجرشان ماشه می کشیم... 🌷 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍎🍃 حاج اصغر... پیری و مرگ؛ عجب قصه جانفرسایی‌ست تا جوانیم دعا کن به شهادت برسیم... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
📿اعمال مخصوص شب بیست و سوم، سومین التماس دعا🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃 ای کاش به افطارِ نگاهـت برسانی دلِ ما را... در این شهدا را شفیع قرار دهیم... شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🍂 پیکر مطهر ما رو به دعا کاش فراموش نسازی.. حاج اصغر😭💔 شهادت... شهادت.... شهادت... 🕊تشییع پیکر یکشنبه ۲۳ ، ۹۹.۰۲.۲۸ @mashghe_eshgh_dameshgh @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
Nariman Panahi - Rayanebne Shabib (128).mp3
3.97M
💔🍃 بلا سرِ زینب آوردن سر و بردن… بچه یتیما؛ کتک خوردن سر و بردن… 🌺تقدیم به و 🎙نریمان پناهی @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹