eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
272 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
854 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سالروز شهادت شهید معزز دفاع مقدس، هست. در ادامه خلاصه ای از زندگی ایشان رو برای شما آورده ام. ایشون در ۵ مرداد سال ۱۳۳۸ در شهر تبریز متولد شدند. دیپلم خودشون رو از رشته ی ریاضی گرفتند. ایشون از مبارزین انقلابی در مقابل رژیم شاهنشاهی بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در آمد. از نیروهای سختگیر در امر آموزش بودند. علتشم این بود که میخواستند نیرویی تربیت کنند که جسور باشند در مقابل دشمن. حتی برای آموزش دادن به افغانستان رفتن که برای اینکار هم مجبور شدن شناسنامه ی افغانستانی بگیرند. در آزادسازی سوسنگرد نقش به سزایی داشتند و در اونجا به شهادت رسیدنشون حتمی بود اما تقدیر این بود که فعلا در راه اسلام جانفشانی کنند و البته آزادی سوسنگر از معجزات و امدادهای غیبی هم محسوب می شود. و در این آزادسازی شبی رو سپری کردن که یادآور صحنه های عاشورا و امام حسین بود. و چه دلاورانه ماندند و جنگیدند. با وجودی که بنی صدر اون موقع بود و کارشکنی میکرد اما موفق شدند و فقط با کمک خدا و دعای ائمه اطهار این کار شدنی بود. در سال ۱۳۶۰ با بانو انیسه یا نسیبه عبدالعلی زاده ازدواج کردند و حاصل ازدواجشون دو گل دختر به نام حنانه و مریم بود. به قول همسرشون شیرین ترین زندگی رو در کنار هم داشتند. شهید آیت الله مدنی هم عقدشون کردند. برادر کوچک شهید در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و ایشان شهید شد. علی آقا همیشه غبطه میخورد که چرا برادر کوچکتر زودتر از ایشان شهید شد. علی آقا در عملیات های مختلفی بودند و حضور پر ثمری داشتند و در آخرین عملیات و ماموریت علی گفته بود : با قمقمه های خالی حرکت کنید چون ما به دیدار کسی میرویم که تشنه لب شهید شده است. و در نهایت ۲۵ اسفند ۶۳ به شهادت رسید.. ایشان از شهدای مورد علاقه ی شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری بودن که ایشان هم در اوایل اردیبهشت ۹۵ در سوریه به شهادت رسیدند. علی آقا سر سفره عقد از همسرشان خواسته بودن که دعای شهادت بکنند که اجابت می شود در این لحظه و صادق هم از همسرشان خواسته شهید تجلایی یعنی همان دعا را خواستند... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 پر ڪشیدن نوش جانت باد ولے ‌اِی کاش گاهے هم نگاهے سوی این جامانده ایــن تنهــــا، بینـــــــدازے.... 🌱 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📖 کمیسیون پزشکی تشکیل شد. عکس ها و آزمایش های متعدد از من گرفتند و در نهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراحی چشم و چند متخصص بود اعلام کردند یک غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم شما ایجاد شده فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده است و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است. اگر عمل صورت بگیرد یا چشمان بیمار از بین می‌رود یا مغز آسیب خواهد دید‌. کمیسیون پزشکی خطر عمل جراحی را بالای ۶۰ درصد می‌دانست موافق عمل نبود اما اصرار من و با حضور یک جراح تهران کمیسیون بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از ابروی من شکافته و با برداشتن استخوان بالای چشم به سراغ غده در پشت چشم بروند. عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ در یکی از بیمارستانهای اصفهان انجام شد عملی که شش ساعت به طول انجامید. تیم پزشکی قبل از عمل بار دیگر به من و همراهان اعلام کرد به علت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجود دارد برای همین احتمال موفقیت عمل کم است و فقط با اصرار بیمار عمل انجام می‌شود. با همه دوستان و آشنایان خداحافظی کردم با همسرم که باردار بود و در این سال‌ها سختی های بسیار کشیده بود وداع کردم. از همه حلالیت طلبیده و با توکل به خدا راهی بیمارستانی در اصفهان شدم. وارد اتاق عمل شدم حس خاصی داشتم احساس می‌کردم که از این اتاق عمل دیگر برنمیگردم. تیم پزشکی با دقت بسیاری کارش را شروع کرد من در همان اوایل کار بیهوش شدم... ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا الحبیب.‌..💔 سحرگاه 🌙 التماس دعا🤲🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊🌺🍃 ✨فراز پنجم✨ 🌹وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِى، وَتَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحاجَتِى ، وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتِى، و َبِدُعائِكَ تَوَسُّلِى مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِكَ مِنِّى، وَلَا اسْتِيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّى، بَلْ لِثِقَتِى بِكَرَمِكَ، وَسُكُونِى إِلىٰ صِدْقِ وَعْدِكَ، وَلَجَإِى إِلَى الْإِيمانِ بِتَوْحِيدِكَ وَيَقِينِى بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّى أَنْ لا رَبَّ لِى غَيْرُكَ، وَلَا إِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَاشَرِيكَ لَكَ ❤️من با درخواستم آهنگ تو کردم و با حاجتم روی به تو آوردم، نیاز خواهی‌ام را به پیشگاه تو قرار دادم و خواندنت را دست‌آویز خویش نمودم بی‌آنکه مستحق شنیدن خواهشم و شایسته گذشت از من باشی، بلکه برای اطمینان به کرمت و آرامش به ‌درستی وعده‌ات و پناه جستن به ایمان به یگانگی‌ات و یقین به معرفتت که مرا پروردگاری جز تو نیست و معبودی جز تو نیست، یگانه و بی‌شریکی 🌹اللّٰهُمَّ أَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقٌّ وَوَعْدُكَ صِدْقٌ : ﴿وَ سْئَلُوا اللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ بِكُمْ رَحِيماً﴾ وَلَيْسَ مِنْ صِفاتِكَ يَا سَيِّدِى أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَأَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَىٰ أَهْلِ مَمْلَكَتِكَ ، وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِكَ ❤️خدایا، تو گفتی و گفتارت بر حق و وعده‌ات درست است [فرمودی]: از فضل خدا بخواهید که خدا به شما مهربان است، ای آقای من در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهی و از بخشش خودداری کنی، تو با عطاهایت بر اهل مملکتت بسیار کریمی و بر آنان با محبّت و رأفت بسیار احسان کننده‌ای... 🌹إِلٰهِى رَبَّيْتَنِى فِى نِعَمِكَ وَ إِحْسانِكَ صَغِيراً، وَنَوَّهْتَ بِاسْمِى كَبِيراً، فَيا مَنْ رَبَّانِى فِى الدُّنْيا بِإِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ، وَأَشارَ لِى فِى الْآخِرَةِ إِلىٰ عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ، مَعْرِفَتِى يَا مَوْلاىَ دَلِيلِى عَلَيْكَ، وَحُبِّى لَكَ شَفِيعِى إِلَيْكَ، وَأَنَا واثِقٌ مِنْ دَلِيلِى بِدَلالَتِكَ، وَساكِنٌ مِنْ شَفِيعِى إِلىٰ شَفاعَتِكَ ❤️خدایا، مرا در کودکی در میان نعمت‌ها و احسانت پروریدی و در بزرگ‌سالی نامم را بلند آوازه ساختی، ای آن‌که مرا در دنیا به احسان و فضل نعمت‌هایش پرورید و برایم در آخرت به گذشت و کرمش اشاره نمود، ای مولای من معرفتم راهنمایم به‌سوی تو و عشقم به تو واسطه‌ام به پیشگاه توست، من از دلیلم به دلالت تو مطمئن و از واسطه‌ام به شفاعت تو در آرامشم... 🌿| @shahid_hajasghar_pashapoor 🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
ارتباطش روز به روز با امام رضا (علیه السلام) عمیق تر می شد. یک بار از مشهد یه قاب عکس گنبد آقا رو براش خریدم و بهش دادم. زده بود به دیوار خونشون. هر وقت که خونه بود و به موبایلش زنگ می زدم و می گفتم: کجایی؟ می گفت: روبروی گنبد علی بن موسی الرضا (علیه السلام) یه سلام به آقا بده. هرکس که تو عشق امام رئوف غرق شد، شهید شد. نقطه اشتراک تمامی شهدا امام رضا (علیه السلام) بود، که حاجی با اون هوش و ذکاوت و زیرکی که داشت به این درجه رسید... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 سفارش به نماز استغفار برای حل تمامی مشکلات‌ 🍃بعد از پنج نماز یومیه🍃 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
الحمدلله حاجت روا بخیر باشید💐 برای مادرشون دعا بفرمایید. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 عمل جراحي طولاني شد و برداشتن غده پشت چشم، با مشكل مواجه شد. پزشكان تلاش خود را مضاعف كردند. برداشتن غده همانطور كه پيش بيني ميشد با مشكل جدي همراه شد. آنها كار را ادامه دادند و در آخرين مراحل عمل بود كه يكباره همه چيز عوض شد... احساس كردم آنها كار را به خوبي انجام دادند. ديگر هيچ مشكلي نداشتم. آرام و سبك شدم. چقدر حس زيبايي بود! درد از تمام بدنم جدا شد. يكباره احساس راحتي كردم. سبك شدم. با خودم گفتم: خدا رو شكر. از اين همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چقدر عمل خوبي بود. با اينكه كلي دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روي تخت جراحي بلند شدم و نشستم. براي يك لحظه، زماني را ديدم كه نوزاد و در آغوش مادر بودم! از لحظه كودكي تا لحظه اي كه وارد بيمارستان شدم، براي لحظاتي با تمام جزئيات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شيريني داشتم. در يك لحظه تمام زندگي و اعمالم را ديدم! در همين حال و هوا بودم كه جواني بسيار زيبا، با لباسي سفيد و نوراني در سمت راست خودم ديدم. او بسيار زيبا و دوست داشتني بود. نميدانم چرا اينقدر او را دوست داشتم. ميخواستم بلند شوم و او را در آغوش بگيرم. او كنار من ايستاده بود و به صورت من لبخند ميزد. محو چهره او بودم. با خودم ميگفتم: چقدر چهره اش زيباست! چقدر آشناست. من او را كجا ديده ام!؟ سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر عمه ام و آقاجان سيد (پدربزرگم) و ... ايستاده اند. عمويم مدتي قبل از دنيا رفته بود. پسر عمه ام نيز از شهداي دوران دفاع مقدس بود. از اينكه بعد از سالها آنها را ميديدم خيلي خوشحال شدم. زير چشمي به جوان زيبا رويي كه در كنارم بود دوباره نگاه كردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برايم آشناست. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارت امامزاده ابوالحسن در شهر ری در پنجمین روز ماه مبارک رمضان ✉️ ۱۴۰۲.۱۲.۲۶ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃سفارش آیت الله جاودان در مورد زیارت امامزاده ابوالحسن زائر بر مَزور حق پیدا می کنه. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا با پای خودم اومدم باهات حرف بزنم‌... سید مجید بنی فاطمه🎙 سحرگاه 🌙 التماس دعا🤲🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊🌺🍃 ✨فراز ششم✨ 😔أَدْعُوكَ يَا سَيِّدِى بِلِسانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ ، رَبِّ أُناجِيكَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ ، أَدْعُوكَ يَا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خائِفاً ، إِذا رَأَيْتُ مَوْلاىَ ذُنُوبِى فَزِعْتُ، وَ إِذا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَيْرُ راحِمٍ ، وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظالِمٍ ، 💫حُجَّتِى يَا اللّٰهُ فِى جُرْأَتِى عَلَىٰ مَسْأَلَتِكَ مَعَ إِتْيانِى مَا تَكْرَهُ جُودُكَ وَكَرَمُكَ ، وَعُدَّتِى فِى شِدَّتِى مَعَ قِلَّةِ حَيائِى رَأْفَتُكَ وَرَحْمَتُكَ ، وَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لَاتَخِيبَ بَيْنَ ذَيْنِ وَذَيْنِ مُنْيَتِى فَحَقِّقْ رَجائِى ، وَاسْمَعْ دُعائِى ، يَا خَيْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ ، وَأَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ ، 🌹عَظُمَ يَا سَيِّدِى أَمَلِى وَساءَ عَمَلِى فَأَعْطِنِى مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدارِ أَمَلِى ، وَلَا تُؤاخِذْنِى بِأَسْوَءِ عَمَلِى فَإِنَّ كَرَمَكَ يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبِينَ ، وَحِلْمَكَ يَكْبُرُ عَنْ مُكافٰاةِ الْمُقَصِّرِينَ 💔ای آقایم تو را به زبانی می‌خوانم که گناهش او را ناگویا نموده و با دلی با تو مناجات می‌کنم که جرمش او را هلاک ساخته، تو را می‌خوانم ای پروردگارم در حال هراس و اشتیاق و امید و بیم، مولای من هرگاه گناهانم را می‌بینم بی‌تاب می‌گردم و هرگاه کرمت را مشاهده می‌کنم، به طمع می‌افتم، پس اگر از من درگذری بهترین رحم‌کننده‌ای و اگر عذاب کنی ستم نکرده‌ای، ❤️خدایا حجّت من در گستاخی بر درخواست از تو، با ارتکاب آنچه از آن کراهت داری، جود و کرم توست و ذخیره‌ام در سختی‌ها با کمی حیا همانا رأفت و رحمت توست و امیدم بر آن است که بین حجّت و ذخیره‌ام آرزویم را نومید نکنی، پس امیدم را تحقق بخش و دعایم را بشنو، ای بهترین کسی که خواننده‌ای او را خوانده و برترین کسی که امیدواری به او امید بسته، 😔ای آقای من، آرزویم بزرگ شده و کردارم زشت گشته، پس به اندازه آرزویم از عفوت به من ببخش و به زشت‌ترین کردارم مرا سرزنش مکن، زیرا کرمت برتر از کیفر گنه‌کاران و بردباری‌ات بزرگ‌تر از مکافات تبهکاران است.. 🌿| @shahid_hajasghar_pashapoor 🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃 میان این همه تشویش و بی قراری شهر حسین امن ترین تکیه گاه نوکرهاست.... 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در تماشاے تـو🍃 قانع نشوم مـن به دو چـشم، همہ چشمان جهان گو بہ سرم بشتابند.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزه ششم رو تقدیم می کنیم به حضرت علی اصغر شش‌ ماهه...💔 التماس دعا🤲🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 يكباره يادم آمد. حدود 25 سال پيش... شب قبل از سفر مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائيل...با ادب سلام كردم. حضرت عزرائيل جواب دادند. محو جمال ايشان بودم كه با لبخندي بر لب به من گفتند: برويم؟ باتعجب گفتم: كجا؟ بعد دوباره نگاهي به اطراف انداختم. دكتر جراح، ماسك روي صورتش را درآورد و به اعضاي تيم جراحي گفت: ديگه فايده نداره. مريض از دست رفت... بعد گفت: خسته نباشيد. شما تلاش خودتون رو كردين، اما بيمار نتونست تحمل كنه. يكي از پزشكها گفت: دستگاه شوك رو بياريد... نگاهي به دستگاهها و مانيتور اتاق عمل كردم. همه از حركت ايستاده بودند! عجيب بود كه دكتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من ميتوانستم صورتش را ببينم! حتي ميفهميدم كه در فكرش چه ميگذرد! من افكار افرادي كه داخل اتاق بودند را هم ميفهميدم. همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را ميديدم! برادرم با يك تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر ميگفت. خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت. اما از آن عجيبتر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچه هايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچه هاي من چه كند!؟ كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد من با خدا حرف ميزد! من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم. نيتها و اعمال آنها را ميبينم و... ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد، می دیدم که بعد نماز از خدا طلب شهادت میکند. نمازهایش راهمیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمیشد. دیگر تحمل نکردم؛ یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم بهش گفتم : تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید می شی! حتی جلوی نماز اول وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمیگفت. دیگر هم نماز شب نخواند! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت : کاریو که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از عمل مستحبی مهم تره، اینجوری امام زمان هم راضی تره. بعد از مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم : دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت : چرا. ولی براش دعا نمیکنم! چون خود خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم. گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت : مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟! 📲نوید شاهد @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊