eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
268 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر بخیر جوانی که شدی عاقبت بخیر.... التماس دعا آرمان🥀 طلبه 🍃 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
. ای که می بخشی تو با انگشتری انگشت خویش دست خالی رد مکن ما را زِ کویت یاحسین @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🖤 ‏‌۷ تیــر، تفکر التقاطی منافقین، بهشتی عزیزمان را از ما گرفت. ❤️ ۸ تیــر، با انتخابِ ادامه‌ی راه ، تفکر شهید بهشتی را ماندگار خواهیم کرد. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 عملی برای اجابت دعا از امام هادی (ع) 📌روایتی از (ع) است که حضرت فرمود: اگر کسی حاجتی داشته باشد، مزار امام هشتم(ع) را در طوس زیارت کند. غسل بکند و بعد هم بالای سر دو رکعت نماز بخواند و در قنوتش حاجتش را بخواهد. خداوند دعایش را از او می پذیرد و مستجاب می شود. 💐انتشار بمناسبت ایام (ع) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌺🍃 🍃از آنجایی که طلبه بودند، انتظار می‌رفت زندگی متفاوتی داشته باشد. در صحبت‌های خواستگاری گفته بود: برای ادامه راه امام حسین(ع) فرش زیر پایم را هم می‌فروشم 🍃درسش تمام نشده بود و جایی هم مشغول به کار نبود. در آن شرایط شاید از نظر مالی امکانات لازم برای شروع یک زندگی جدید را نداشتند اما من این شرایط را پذیرفتم. 🍃حتی در مدت آشنایی درباره مسائل مالی هیچ صحبتی نکردیم و فرصتش هم پیش نیامد چون برای هردویمان مسئله دیگری مهم بود. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 پرسش و پاسخ در رابطه با کتاب 🍃 🔟 آیا مطالب ایشان القای سختی برزخ و ناامیدی نیست؟ اینگونه نیست. ما در مفاهیم دینی داریم که خداوند در جای خود مهربانترین مهربانان است حتی بیان میشود که محبت مادر به فرزند، ذره ای از محبتی است که خداوند به بندگانش دارد. لذا خداوند باب توبه را برای بندگانش باز نمود تا رحمت خویش را نشان دهد. اما در جای دیگر، خداوند شدیدترین مجازات کنندگان است. این با عدل خداوند هم سازگار است در روایات هم به این موضوع تأکید شده که مثلا در موضوع حق الناس خداوند بسیار سخت گیر است. از راوی کتاب شنیدم که گفت: برخی از مواردی که ما، ناخواسته به بیت المال صدمه زدیم و یا حق الناسی که نمیدانیم مربوط به چه کسی است را می شود با رد مظالم بر طرف کرد. بعد ایشان گفت: وای به حال آنکه دانسته به دیگران لطمه می زند. مثلا می داند این خانه یا ماشین که می خواهد بفروشد، عیب و ایراد دارد اما به خریدار حرفی نمی زند. اینها خیلی گرفتار می شوند. اما ایشان فقط از سخت گیری و عذاب صحبت نمی کند. بارها از رحمت خداوند حرف زده اند. از اینکه توبه باعث میشود اثری از گناه در کتاب اعمال نماند. یا برخی کارهای خوب که باعث نابودی گناهان می شوند. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 دیدار و گفتگو صمیمی دکتر جلیلی با مردم در فرودگاه اهواز 🔹دکتر جلیلی پس از استقبال پرشور مردم خوزستان در مصلی اهواز، در حین بازگشت به تهران، با استقبال مردمی در فرودگاه اهواز مواجه شد و دیدار و گفتگوهای صمیمانه‌ای را با مردم داشت. ۱۴۰۳.۰۴.۰۳ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل رابه عزیزان میدهند و محبت را به مهربانان کدام لایق شماست که هم عزیزيد هم مهربان دسته دسته گلهای زیبا تقدیم به دلهای مهربونتون عصرتون به زیبایی گل عصرتون بخیر 💐🍉🍒 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📖 ... من برگشتم دبیرستان، زمانی که من نبودم علی از زینب نگهداری می کرد، حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه. هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود. سر درست کردن غذا از هم سبقت می گرفتیم. من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ولی عُموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود. دست پختش عالی بود، حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد. واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی، اما به روم نمی آورد. طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید. سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت. صد در صد بابایی شده بود. گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد. زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم. حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه. هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد. مرموز و یواشکی کار شده بود. منم زیر نظر گرفتمش. یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش. همه رو زیر و رو کردم، حق با من بود. داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد. شب که برگشت عین همیشه رفتم دم در استقبالش. اما با اخم، یه کم با تعجب بهم نگاه کرد. زینب دوید سمتش و پرید بغلش، همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید زیر چشمی بهم نگاه کرد. - خانم گل ما چرا اخم هاش تو همه؟ چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش - نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین. ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
داریم به قسمت های خاصی از داستان میرسیم که... خیلی میخواستم حذف کنم این سه چهار قسمت رو با تمام سختی هایی که برای خودمم داشت و داره...، اما به دلایلی که بعد از قسمت ۲۳ میگم خدمتتون دوست داشتم این قسمت های زندگی شهید رو هم نشر بدهم.
امروز سرکار یکی از همکارها حرفی زد که خیلی به درد این روزهای ما می خوره... برگشت به یکی از همکارها گفت فقط یه جوری بنویس که ‌جواب خدا رو بتونی بدی ها... یه چیزی باهمین مفهوم. باخودم فکر کردم ماها همه در برابر رای که میدیم مسئولیم. حقی ضایع نشه. حق اسلام، حق شهدا و حق مردم... نکنه خدایی نکرده با انتخاب اشتباه به این وطن و خون هایی که ریخته و به شهید رئیسی که در حین خدمت به شهادت رسید، خیانت کرده باشیم.... و اون موقع هست که سر ما پایین و بد سرانجامی میشه برامون. پس نگاه کنیم ببینیم نگاه شهدا به کدام طرف است... چه دیدگاهی داشتند... خدایی نکرده نشیم قوم توابین که بعد از شهادت امام حسین فهمیدن چه کردند و از حمایت نکردن چه آسیبی به پیکره ی اسلام زدند. خدایا شرمنده نشیم درست انتخاب کنیم... الهی آمین❤️
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا