فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور بریم مجلس امام حسین(ع)؟!
🎙استاد فاطمینیا
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#سیره_شهید🌱
🍃اصغر از کلاس دوم راهنمایی فعالیتش را شروع کرد و مدام مسجد و بسیج میرفت و بچهها را جذب میکرد.
🍃وقتی کمی بزرگتر شد به فقرا کمک میکرد و افطاری میداد. در سلام گفتن حتی از کودکان و نوجوانان پیشی میگرفت.
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خاطره ی کارگردان فیلم دلشکسته از احترام مرحوم خسرو شکیبایی به #امام_حسین (علیهالسلام)
برو بگو خودش بیاد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌱
#قاسم_ابن_الحسن(ع)
قاسم به میدان میرود. چون کوچک است، اسلحه ای که با تن او مناسب باشد، نیست. ولی در عین حال شیربچه است، شجاعت به خرج میدهد، تا اینکه با یک ضربت که به فرقش وارد میآید از روی اسب به روی زمین می افتد. حسین با نگرانی بر در خیمه ایستاده، اسبش آماده است، لجام اسب را در دست دارد، مثل اینکه انتظار میکشد. ناگهان فریاد «یا عَمّاهْ» در فضا پیچید، عموجان من هم رفتم، مرا دریاب!
مورخین نوشتهاند حسین مثل باز شکاری به سوی قاسم حرکت کرد. کسی نفهمید با چه سرعتی بر روی اسب پرید و با چه سرعتی به سوی قاسم حرکت کرد. عده زیادی از لشکریان دشمن (حدود دویست نفر) بعد از اینکه جناب قاسم روی زمین افتاد، دور بدن این طفل را گرفتند برای اینکه یکی از آنها سرش را از بدن جدا کند. یکمرتبه متوجه شدند که حسین به سرعت میآید. مثل گله روباهی که شیر را میبیند فرار کردند و همان فردی که برای بریدن سر قاسم پایین آمده بود، در زیر دست و پای اسبهای خودشان لگدمال و به درک واصل شد. آنقدر گرد و غبار بلند شده بود که کسی نفهمید قضیه از چه قرار شد. دوست و دشمن از اطراف نگران هستند.
«فَاذَنْ جَلَسَ الْغُبْرَةُ» تا غبارها نشست، دیدند حسین بر بالین قاسم نشسته و سر او را به دامنّ گرفته است. فریاد مردانه حسین را شنیدند که گفت: «عَزیزٌ عَلی عَمِّک انْ تَدْعُوَهُ فَلایجیبُک اوْ یجیبُک فَلاینْفَعُک» فرزند برادر! چقدر بر عموی تو ناگوار است که فریاد کنی و عموجان بگویی و نتوانم به حال تو فایدهای برسانم، نتوانم به بالین تو بیایم و یا وقتی که به بالین تو میآیم کاری از دستم برنیاید.
😭😭
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
enc_16297946342535508594327.mp3
9.14M
من پسر سبط پیغمبرم
بغض علی دارید من حیدرم...
#قاسم_ابن_الحسن
ششم #محرم🏴
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همایش شیرخوارگان حسینی در گلپایگان
۱۴۰۳.۰۴.۲۲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش سخنگوی دولت به نامه رئیس جمهور منتخب
🔹امیدوارم از نقاط قوت و برنامه های دولت شهید رئیسی بهره برداری کنند.
🔹مخبر در جلسه هیات دولت تاکید کردند تا روز تحلیف همه با سرعتی مثل سرعت روز اول به فعالیت ادامه بدهند.
🚨حاشیه سازی نکنیم تا دولت جدید بدون حاشیه کارش رو شروع کند.
@ShahidJomhor
@shahid_hajasghar_pashapoor
- خستهام
ازهرآنچـهڪهمرا
وصلایندنیانموده
دلمحالوهواۍِجمـعِ
شھیدانرامۍخواهد....
طلبه #شهید_آرمان_علی_وردی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
باشد که تمام نگرانی های شما
با خورشید غروب کند....
و یک شب آرام و آرام در انتظار شما باشد
عصرتون بخیر و حسینی🍎🍏
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #بیت_المال #قسمت_سی_و_هفتم احدی حریف من نبود، گفتم یا مرگ یا علی. به هر قیمتی باید
#بدون_تو_هرگز
#وجعلنا....
#قسمت_سی_و_هشتم
و جعلنا خوندم، پام تا ته روی پدال گاز بود. ویراژ میدادم و می رفتم. حق با اون بود. جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته. بدن های سوخته و تکه تکه شده...
آتیش دشمن وحشتناک بود، چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود. تازه منظورش رو می فهمیدم وقتی گفت: دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن.
واضح گرا می دادن. آتیش خیلی دقیق بود. باورم نمی شد توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو.
تا چشم کار می کرد شهید بود و شهید.. بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن. با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم. دیگه هیچی نمی فهمیدم. صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم. دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن.
چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم، بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم. غرق در خون، تکه تکه و پاره پاره، بعضی ها بی دست، بی پا، بی سر...
بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده، هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود. تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم.
بالاخره پیداش کردم، به سینه افتاده بود روی خاک چرخوندمش، هنوز زنده بود. به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون. از بینی و دهنش، خون می جوشید. با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید...😔
چشمش که بهم افتاد لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد، با اون شرایط هنوز می خندید…
زمان برای من متوقف شده بود…
سرش رو چرخوند، چشم هاش پر از اشک شد، محو تصویری که من نمی دیدم...
لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد. آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم. پرش های سینه اش آرام تر می شد.
آرام آرام … آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش… خوابیده بود…
😭💔
یاحسین....
ادامه دارد...
---------------------------
پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا … علی الخصوص شهدای گمنام و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان سوختند و چشم از دنیا بستند صلوات...
اِن شاء الله به حرمت صلوات ادامه دهنده راه شهدا باشیم نه سربار اسلام!
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
#بدون_تو_هرگز #وجعلنا.... #قسمت_سی_و_هشتم و جعلنا خوندم، پام تا ته روی پدال گاز بود. ویراژ میدادم و
میدانم که اینجایی.....mp3
5.45M
هوا از عطر تو غوغاست
می دانم که اینجایی
می دانم که اینجایی...
عزیزم سایه ات پیداست
می دانم که اینجایی
می دانم که اینجایی...💞
🎙 صادق آهنگران
تقدیم به #همسران_شهدا
التماس دعا🤲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
نود روز به هزار و یک سختی تمام شد. خانه را حسابی آب و جارو کردم منتظر برگشتن مهدی بودم که تلفن زنگ ز
چشمم روی صفحه مهدی بود که متوجه شدم، همسر شهید پورهنگ پیامی فرستاد : «سلام زهراجان، چه اتفاقی برای شوهرت افتاده؟»
سریع پیام دادم «چی شده؟»
هیچ جوابی دریافت نکردم. بعد از آن، پشت سر هم پیامهایی با همین نوشتار از دوستان دیگر میرسید. نفسم داشت بند میآمد. از هیات خارج شدم. با یکی از دوستان که حدس میزدم با خبر باشد تماس گرفتم : «فقط به من راستش را بگویید!»
💔خبری که میشنیدم تاروپود قلبم را به هم بافت و راه رگهایم را بست. نفسهایم به شماره افتاد. اشکهایم آرام آرام از زیر چادر جاری شد. سفارشهای مهدی به ترتیب از ذهنم گذشت...
مهدی چهارشنبه صبح به معراج الشهدا تهران رسید. لباس نو پوشیدم و نماز شکر خواندم. به خود نهیب میزدم :
«زهرا محکم باش، این لحظات دیگر تکرار نمیشود! شوهرت دارد میرود و دیگر جسم او را نمیبینی! محکم باش! محکم!»
#شهید_مهدی_حسینی
#روایت_همسر_شهید
سالروز شهادت قمری اول #محرم
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
Moharram 1403.04.21 - Shab 06 - H-Ashouraeian - HI-Ali.Forouqi - Sokhanrani.mp3
25.51M
🔉 #سخنرانی
🎙 آیتالله علی فروغی
هیئت عاشورائیان
شب ششم #محرم
۱۴۰۳.۰۴.۲۱
@AbozarBiukafi_ir
@shahid_hajasghar_pashapoor
امشب شب هفتم محرم، شب حضرت علی اصغر (ع) دردانه لب تشنه امام حسین (ع) و بانو رباب (س) است.
محتاجم فراوان به دعای شما عزیزان🌹
شب هفتم #محرم
هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه)
آقای ابوذر بیوکافی
41.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خیمه قحط اب است
همه دل ها کباب است
علی اصغر به دامان رباب است
عطش بالا گرفته، دل سقا گرفته
که لب ها تشنه یک جرعه اب است....
شب هفتم #محرم
هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه)
آقای ابوذر بیوکافی