eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
248 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_بیست_و_یکم در سایه خیمه #موکبی نماز خوانده و هنوز #تعقی
💠 | (آخر) نیم رخ صورتش زیر آفتاب ملايم بعد از ظهر و حالا از تبلور عشقش به افتاده بود که از همین برق چشمانش، نکته ای دیگر به آمد و با لبخندی ملایم یادآوری کردم: «پارسال شب که همه اومده بودن خونه ما، تلویزیون داشت پیاده روی رو نشون میداد. من همونجا فهمیدم که تو هوایی شدی!» از ام لبخندی زد و با نگاه مشتاقش شد تا دهم، ولی من هم نمی شد که یک سال دیگر نه تنها شیعه ام که حتی خودم هم در همین مسیر باشم که از روی سری تکان دادم و در برابر نگاه زیبایش زمزمه کردم: «مجید! باورت میشه؟!!!» و دل در میان گرد و غبار این جاده، مثل نازک شده بود که به همین یک جمله شکست و با شکسته تر داد: «به خدا باورم نمیشه الهه! پارسال وقتی تو تلویزیون میدیدم همه دارن میرن، با خودم میگفتم یعنی میشه من بی هم یه روز برم؟!!!» و حالا شده بود و به لطف حدود کیلومتر از مسیر هشتاد کیلومتری نجف تا را پیموده و هنوز سه روز دیگر راه در پیش داشتیم. گاهی می ترسیدم که شوم و نتوانم باقی مسیر را با پای خودم بروم، ولی وقتی چه بیماران بدحال و چه سالخوردگان ناتوانی به هر خودشان را میکشند و به عشق امام پیش می روند، دلم گرم می شد و تازه این همه غیراز خیل از زن و کودک و پیر و جوان هایی بودند که از مناطق مثل بصره آمده و به گفته مامان خدیجه حدود پانزده روز پیاده می آمدند تا به کربلا برسند و چه عشقی بود این عشق ! ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊