eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
274 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
787 ویدیو
3 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 | لبخند زد و رو به کرد: "این طایفه هم که اول به بهانه تجارت و بعد به هوای دخترشون با پدرخانمت، به خونواده شما نفوذ کردن یه جرقه از همین آتیش بودن! خُب الحمدالله ایران کشور و امنی هستش، مثل سوریه و عراق لشگر کشی کنن! برای همین قصد دارن همینجوری تو خونواده ها رخنه کنن تا مردم رو شستشو بدن!" سپس مهربانش از شادی درخشید و با لحنی از استقامت ما تقدیر کرد: "ولی شما و جانانه کردین! شما هم میتونستید کوتاه بیاید یا حتی فریبشون رو بخورید! ولی شما در عوض کردید!" و باز دلش پیش بود که دوباره روی سخنش را به سمت من برگرداند: "البته دخترم شما کار کردی! مجید اگه در برابر اونا وایساد، ! طبیعیه که از افکار خوشش نیاد! ولی شما در مقام یک اهل سنت، خیلی به خرج دادی که فریب حرفهای اونا رو نخوردی و پشت وایسادی! احسنت!" سپس چشمانش به غم نشست و با ناراحتی زمزمه کرد: "ولی خُب پدرت..." و دیگر هیچ که خودم هم میدانستم پدرم که روزی یک معتقد بود، به پای نوریه، به دین و دنیای خودش چوب حراج زد و به جرم تکفیر و آواره کردن امثال این کارگر بینوا و حتی دختر و ، آتش جهنم را برای خودش خریده، ولی حالا بیشتر نگران و محمد بودم که نه از روی عقیده و نه به هوای عشق زنی که به طمع حقوق و سهم الارث نخلستانها، با پدر و برادارن همراه شده و میترسیدم که آنها هم از دست بروند که آسیداحمد از مجید سؤال کرد: "پدر و مادر شما چطور؟ باهاشون ارتباط دارید؟" و دلم برای غمگین مجید آتش گرفت که مظلومانه به زیر افتاد و با صدایی که بوی میداد، زمزمه کرد: "پدر و مادرم سال 65 تو بمبارون تهران شدن." و آسید باور کرد که حقیقتاً من و در این شهر غریب افتاده ایم که نفس بلندی کشید و با گفتن "لاحول و لا قوه الا بالله!" اوج تأثرش را نشان داد و نیامد دل شکسته مجید را به کلمه ای تسلی ندهد که به قلب صبورش، ادامه داد: "پسرم! اگه تو این دنیا هیچ کس رو نداشته باشی، تا خدا رو داری، تنها نیستی!" ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊