eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
253 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان از اونجایی که شب عاشورا هست و حسابی شلوغ شده، نتونستم از قسمت هایی از مراسم شب عاشورا فیلمی ضبط کنم چون مجبور شدم جا به جا بشم قسمت دیگه حسینیه برای خدمت به عزیزان سیدالشهدا برم. اِن شاءالله فیلم رو از کانال هیئت دریافت کردم میفرستم خدمتتون.
43.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است... مکن ای صبح طلوع شب دهم 🏴 آقای ابوذر بیوکافی هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه)
📬 سلام وعرض تسلیت گاهی باخودم فکر میکنم میگم واقعااینکه بزرگان میگن سفره ی امام حسین وسیع و اصطلاحا بار عام میده ارباب و همه رودعوت میکنه درسته بخصوص شب‌های تاسوعا و عاشورا که همه جوره میان درخونه آقا. انگار تاسوعا عاشورا شب‌های قدره ماه محرم هستن اوج عزاداری این شب‌هاس واوج شرکت کردن مردم هم این شب‌هاس. راستی امشب احیاء وارد شده به تاسی و پیروی از سیدالشهدا که امشب احیا داشتن. آخ بمیرم برای آقا که چند روزه خواب نداشتن طبق نقل‌های تاریخی امشب هم که خواب نداره آقا باتن خسته و لب تشنه جنگید 😭😭 ✍نوشته ای از یک طلبه ----------------------------- علیکم سلام تسلیت میگم خدمتتون🏴 بله دقیقا درسته شب های آخر که میرسه انگار میگی آخ حسین، داره تموم میشه ها ما رو دریاب. بمیرم برای دل امام زمانمون که کامل درک میکنند وقایع رو😭😔 تشکر از اطلاع رسانی برای شب احیا. التماس دعا دارم از شما روحانی گرامی ارتباط ناشناس باکانال🌹👇 ✉️daigo.ir/secret/6145971794 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دوستان صدقه برای قلب نازنین امام زمانمون در شب و روز عاشورا فراموش نشه
ما ایرانی ها از قدیما رسم داشتیم هرشب رو برای یکی از اهل بیت امام حسین قرار می دادیم. خیلی بچه بودم فکر می‌کردم واقعا هر روزی یک شخصی شهید شده.... اما خب.... ادم کاش بچه بمونه😔 ما هر روزِ دهه داریم برای جنایاتی که در حق هر کدومشون اتفاق افتاد میگیم و روضه میخونیم.... ولی امان از دل زینب... امان از دل رباب.... توی یک روز، روز عاشورا تمام این وقایعی که ما ریز ریز میگیم رو دیدن و لمس کردند....😞😞😞 دیدن علی اصغر رو علی اکبر رو... عبدالله ابن حسن عمو عباس .... وهب.... آقا اباعبدالله.... ۷۲ تن یار عزیزشون....💔💔 دلها بسوزه برای بی بی زینب.... وای از دل رقیه... آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک.... 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه یامهدی.... یالثارات الحسین ادرکنی🚩
41.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه یامهدی.... 📝 با زیر نویس فارسی یکی از اعضای کانال🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
547.6K
روز دهم هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه) آقای ابوذر بیوکافی ۱۴۰۳.۰۴‌.۲۶
2.66M
روز دهم هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه) آقای ابوذر بیوکافی ۱۴۰۳.۰۴‌.۲۶
روایت داریم برای براورده شدن حاجاتتون در روز تاسوعا و عاشورا، یک زیارت با صد لعن و صد سلام بخوانید و سپس دعای علقمه. التماس دعا 🌹🏴
امروز سر مراسم یک دفعه ای یکی از خانما یک نازدانه یکی دو ساله رو آورد پیش من گفتن مادرش رو گم کرده.... این کوچولوی ناز نازی تپلی گریه میکرد. بغلش کردم تکونش دادم تا آروم گرفت و گریه قطع شد. بغلش کردم گفتم بالاخره بین جمعیت مادرش می بینه میاد می‌گیرتش. اوایل مراسم این دخترکوچولو رو با مادرش دیده بودم. آخر سر بعد از چند دقیقه به یکی از خادمای دیگه گفتم و میدونست مادرش چه کسی هست رفت آوردش. این نازدانه رو بغل مادرش دادم. میدونید میخوام دلتون رو حالا با این روایت کجا ببرم....؟ بعد جنایاتی در کربلا اتفاق افتاد و هنگام بردن اسرا ناگاه نازدانه اباعبدالله در آن تاریکی شب گم شد....😭 حالا روایت هست که در آن تاریکی مادرمون حضرت زهرا رو دیدن.... امدن سر بچه رو به دامان گرفتند روایت هست بعدا اون نانجیب ها به پیش نازدانه رسیدند و دخترک رو کتک زدن💔😭 حالا من وقتی این بچه بغلم بود ذهنم رفت پیش دل بی بی رقیه... من این نازدانه رو بوسیدم و آرام کردم اما آن ظالمان از خدا بی خبر.... صلی الله علیک یا اباعبدالله....💔
44.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از مقتل خوانی ظهر عاشورا.... شیخ ناصر خلج🎙 آه یامهدی😭💔 یاعلی اصغر.... طاقت نداری نبین....
روضه ظهر عاشورا - مقتل خوانی.mp3
54.84M
روضه | ظهر عاشورا هیئت عاشورائیان - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
اطلاعیه شام غریبان.... هیئت عاشورائیان
روز ، دل توی دلش نبود. برای رفتن به حرم آماده شدیم. گفت : بیا مسیر را تغییر بدهیم و با دسته طویریج (۱) همراه شویم. رفتیم و با دسته طویریج همراه شدیم. هروله می کرد و گریه کنان یا علی (ع) و یا حسین (ع) می گفت. رسیدیم نزدیک حرم. موقع نماز شد. توی آن جمعیت همدیگر را گم کردیم. نمازم را خواندم و برگشتم. بعد از مدتی آمد. گفت: جمعیت من را با خودش برد کنار ضریح. خیلی راحت نمازم را خواندم. گفتم: ارباب تو را جور دیگری می خواهد. این هم دلیل... ---------------------------------------- ۱) طویریج نام روستایی است تقریبا در ۳۰ کیلومتری کربلا. اهالی روستا وقتی متوجه مددخواهی امام حسین (ع) می شوند، هروله کنان با ذکر لبیک یا حسین (ع) به سمت کربلا می روند اما زمانی می رسند که کار از کار گذشته است. هر ساله این کار به عنوان یک سنت اجرا می شود و بسیاری از علما حضرت ولی عصر (عج) را در این دسته مشغول هروله و عزاداری دیده اند. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
#بدون_تو_هرگز #که_عشق_آسان_نمود_اول #قسمت_چهل_و_یکم نه دلی برای برگشتن داشتم نه قدرتی. همون جا توی
📖 هزار بار مردم و زنده شدم‌. چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم. از در اتاق که رفتم تو مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند. مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد. چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد‌. بی امان، گریه می کردن. مثل مرده ها شده بودم.بی توجه بهشون رفتم سمت زینب، صورتش گر گرفته بود، چشم هاش کاسه خون بود. از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد. حتی زبانش درست کار نمی کرد. اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت. دست کشیدم روی سرش. - زینبم، دخترم … هیچ واکنشی نداشت. - تو رو قرآن نگام کن، ببین مامان اومده پیشت، زینب مامان، تو رو قرآن. دکترش، من رو کشید کنار. توی وجودم قیامت بود با زبان بی زبانی بهم فهموند. کار زینبم به امروز و فرداست. دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود. من با همون لباس منطقه بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم. پرستار زینبم شدم. اون تشنج می کرد. من باهاش جون می دادم. دیگه طاقت نداشتم. زنگ زدم به نغمه بیاد جای من. اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون. رفتم خونه. وضو گرفتم و ایستادم به نماز. دو رکعت نماز خوندم. سلام که دادم همون طور نشسته اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت. - علی جان، هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم. هیچ وقت ازت چیزی نخواستم. هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم. اما دیگه طاقت ندارم. زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم. یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری یا کامل شفاش میدی و الا به ولای علی شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم. زینب، از اول هم فقط بچه تو بود. روز و شبش تو بودی. نفس و شاهرگش تو بودی. چه ببریش، چه بزاریش دیگه مسئولیتش با من نیست. 😭😭 اشکم دیگه اشک نبود، ناله و درد از چشم هام پایین می اومد. تمام سجاده و لباسم خیس شده بود.  ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حسین جان ز روی نیزه نگاهی سری تکان بده گاهی دگر نیفتد الهی بلند مرتبه شاهی....🖤💔
پرچم گردانی پرچم حضرت زینب (س)😭💔
1.5M
دهم هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه) آقای ابوذر بیوکافی ۱۴۰۳.۰۴‌.۲۶
1.38M
دهم هیئت عاشورائیان - حسینیه شهدای بسیج (واقع در افسریه) آقای ابوذر بیوکافی ۱۴۰۳.۰۴‌.۲۶