eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
271 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
876 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 در دوران عقد بودیم. یک شب که از خانه پدرش بر می گشتیم، دیدیم در یک خیابان اصلی به سمت خیابان فرعی، ماشین ها که می رسند نیش ترمزی می کنند، نگاه می کنند و می روند. برایمان سؤال شد که چی شده؟ وقتی رسیدیم سر خیابان فرعی، دیدیم ۲ تا موتور سوار یک خانومی را می خواهند به زور سوار کنند. همه نگاه می کردند و می رفتند! محمدحسین تا رسید ترمز کرد. پیاده شد و درب ماشین را قفل کرد. من ترسیدم هرچه صدایش کردم گوش نکرد، دوید سمت آن ۲ نفر، آن ها هم فرار کردند. بعداً به محمدحسین گفتم : یک کم احتیاط کن. شاید چاقویی یا چیزی داشته باشند. محمدحسین گفت: مثل نماز واجبه، این خانوم هم مثل ناموس خود ماست. خیلی غیرتی بود. هر وقت من همراهش سوار ماشین بودم، اگر خانوم محجبه می دید کنار خیابان، سوار می کرد حتی اگر شده مسیر را عوض کند تا آنها را برساند. ✍راوی همسر ✌️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔دختر ۸ ساله شهید فاطمیون که مثل دردانه اباعبدالله بعد از اینکه فهمید پدرش چطور شهید شده پر کشید و رفت پیش باباش... (س) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
▪️🕯 خاطرات تلخی داشت ساربان را نمی بری از یاد تا قیام ِ قیامت آقاجان را نمی بری از یاد😭 🏴فرا رسیدن (ع) تسلیت باد. @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌱❤️ لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید جامی زِ زلال آفتابم بدهید من پرسش سوزان حسینم یاران با حنجره عشق جوابم بدهید... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🌾 سقا صدایش می کردند. به مادر گفته بود : می‌خوام اونجا سقا باشم. همیشه قبل از خودش به رزمنده‌ها تعارف می کرد. سر سفره‌ ی ناهار و شام هم دنبال پارچ‌های آب می دوید و وقت‌ و بی وقت به آن‌ها آب تعارف می کرد. می‌گفت : آب نطلبیده مراد است! حتی آب قمقمه اش را هم می بخشید. تشنه شهیدشد؛ همان‌طور که آرزو داشت مانند سقای تشنه لب دشت کربلا.... 🍎 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🌱 غریبانه رفتید و من ملتمسانه می گویم : مدد کنید  تا طی کنم  این راهِ ناهموار را … 🥀 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱 🦋روایت "سفر عشق" (داستان سفر کربلای شهید محمد پورهنگ)، به روایت دوست شهید 📎هشت قسمت به نیابت خادمِ ، خواهر بزرگوار از پنج شنبه ۱۳ شهریور ۹۹ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ماجرای شهیدی که حاج قاسم در وصیت نامه اش نوشت : مثل برادرم دوستش داشتم... 🌱پاسدار معزز @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
✨من یک مادرم، مادر فرمانده‌ای که هر سال ترک دیار و خانواده کرده بود و دوشادوش سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دفاع از حرم عقیله بنی هاشم پرداخت و در نهایت یک ماه پس از شهادت حاج قاسم به آرزویش رسید و آسمانی شد. 😔می خواهم از کسی سخن بگویم که همچون علمدار دستش از بدنش جدا شده همچون سیدالشهدا (ع) که عمری برایش گریه کرده بود، سر از تنش جدا شد.....💔 💫من مادر حاج قاسم هستم آقای اصغری که نگران جان حاج قاسم بود و فقط یک ماه پس از ایشان توانست این دنیا را تحمل کند. 😭دنیای با اصغر بودن به ما نیاموخت که بی او چه کنیم اما وفای آقای اصغر به ما آموخت محبت بی منت شما عزیزان را فراموش نکنیم همه به وسعت قلب هایتان آمدید در کنار ما بودید. در انتها من مادر اصغر از تمام دوستان خوب فرزندم که در این مدت یاد پسرم را زنده نگه داشتند تشکر می کنم... ✍مادر دهه دوم ۱۴۴۲ ۹۹.۰۶.۱۱ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
💔🌱 حَسرَتِ کَربُبَلا دَر دِلِ مَن پِنهانیست مَن ندانَم کِه چِه اَندازِه زِ عُمرَم باقیست کَربَلا گَر نَشُدَم دَعوَت اَز این بارِ گُناه٬ ضامِنِ مَن بِشَوَد ضامِنِ آهو کافیست... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
... 🍃اولین بار بود که مشرف می شد. بی تاب دیدن حرم بود. دوست داشت زودتر برسد. ❄️آن سال هوا خیلی سرد بود. تقریبا دوتا اتوبوس بودیم. به مرز مهران که رسیدیم، متوجه ازدحام جمعیت شدیم. مردم پشت مرز منتظر بودند و مرز بسته شده بود. 🚗مجبور شدیم همانجا توقف کنیم. به دنبال جایی بودیم که شب را آنجا بگذرانیم. بچه ها خسته بودند و هرچه می گذشت، هوا هم سردتر می شد. ✔️بالاخره جایی را پیدا کردیم. بزرگ نبود ولی بهتر از بی جایی بود. بعد از انجام کارها تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. وقتی وارد شدیم، تقریبا بیشتر بچه ها خوابیده بودند. جای زیادی باقی نمانده بود. دیدم رفت بیرون. دنبالش رفتم و گفتم: الان جایی برایت پیدا می کنم که استراحت کنی. گفت: نه. بگذار زائرها راحت استراحت کنند. امشب را یک جوری سر می کنیم. ... راوی : دوست شهید 🌷 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💎🍃 🕋سفر حج، میقات با خدای عشق با پای دل راه سخت صفا و مروه را پیمودن كار عاشقان است. بین آنكه دلش مشتاق باشد،‌ با آنكه پایش مشتاق باشد فاصله‌ای است به وسعت آسمان تا زمین. 🌷مرتضی كه از این سفر بازگشت،‌ به دیدارش رفتیم، در عرفات گم شده بود، می‌گفت: «آنقدر گشتم تا توانستم كاروان خودمان را پیدا كنم. خیلی برایم عجیب بود. من كه گم بشوم دیگر چه توقعی ازآن پیرمرد روستایی است.» 😌لبخندی بر لبانش نشست و ادامه داد : «بعد یادم آمد كه ای بابا! حدیث داریم كه هركس در عرفات گم بشود خدا او را پذیرفته است.» 🌾صحرای عرفات، حضور صاحب‌الزمان (عج) و دل بی‌قرار آوینی، اگر تمام اشك‌هایش در جبهه بی‌شاهد بود،‌ آنجا كه دیگر مولایش دل بی تاب سید را می‌دید. آنجا كه حجه‌بن‌الحسن (عج) اشك را از روی گونه‌های مردان خدا پاك می‌كند، دستانش را می‌گیرد،‌ تا راه را گم نكند سیدی دست در دست سیدی والامقام هفت وادی عشق را با پای جان می‌دود....   ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🍃 ایستاده ایم در فتنه خیز حادثه ها قد کشیده ایم... نماهنگی از و حضورشان در صحنه نبرد.. پ.ن : در ثانیه ای از فیلم حضور دارند. ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 ما به جارو زدن خانه ی تو محتاجیم... تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
... 🏡جایی که اجاره کرده بودیم، یک انباری کوچک داشت که وسایلمان را داخلش گذاشته بودیم. تقریبا ده متر بود و حتی جایی برای نشستن نداشت. گفت : بیا همین جا استراحت کنیم. 🔹بااینکه سخت بود اما وسایل را جابجا کردیم و آن شب را گذراندیم. مرز هنوز باز نشده بود و ما هم جایی برای رفتن نداشتیم. هوا هم سردتر و سردتر می شد. 🌙شب دوم فرا رسید. در حال استراحت بودیم که صدایی شنیدیم. به دنبال صدا رفت بیرون. یکی از زوار عراقی با بچه ۴ ساله اش توی سرما ایستاده بود و دنبال جایی برای استراحت بود. عربی بلد بود. کمی با هم حرف زدند. ❄️تا دید آن بچه از سرما میلرزد، طاقت نیاورد. برگشت و رو به من گفت : این مرد و خانواده اش جایی برای موندن ندارن. تا صبح که مرز باز بشه باید منتظر بمونن. چون عراقی هستن راحت میتونن رد بشن، فقط مشکلشون امشبه. اگه موافقی امشب جامونو بدیم بهشون. ... راوی : دوست شهید 🌷 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱 🍂گریه کن امام حسین (ع) بود.از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس امام حسین (ع) می آمد  بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد. 👌کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه (ع) برسه. هر جا روضه بود می دیدیش. زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار. همیشه هم می گفت : «من توی  بغل تو شهید می شم.» حرف اون شد.... تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده.  ✍روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند : هذا محب الحسین عليه السلام. ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
(عج) در کلام (ع) : 👥در میان ما اهل‌بیت دوازده مهدی وجود دارد که اولین آن‌ها امیر مؤمنان علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) و آخرین آن‌ها نهمین فرزند من است و اوست قیام‌کننده به حق، خداوند به وسیله او زمین را پس از آن‌که مرده است زنده می‌کند و دین حق را به دست او بر همه ادیان غلبه می‌دهد، اگر چه مشرکان نپسندند. 🍂برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین خدا بر می‌گردند و گروهی دیگر بر دین خود ثابت می‌مانند که این گروه را اذیت کرده و به آن‌ها می‌گویند: «پس این وعده چه شد اگر راست می‌گویید؟» 🚨آگاه باشید آن‌که در زمان غیبت او بر آزار و اذیت و تکذیب صبر کند همانند کسی است که در مقابل رسول خدا (ص) با شمشیر به جهاد برخاسته است. ✍الشیخ الصدوق ✍کرب و بلا - پایگاه تخصصی امام حسین (ع) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊