🌷 [حاج محمد] درباره ملاکها و معیارهایش می گفت: شاید با من زندگی راحتی نداشته باشی و من در راه #امام_حسین(ع) فرش زیر پایم را هم میفروشم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔴۱۰۰۱ کشته؛ تعداد فوتیهای دیروز آمریکا بر اثر کرونا!
سلامتی همه فایزر زدهها!
سلامتی دکتر سوشا مکانی (بخونید دکتر) که فکر میکنه آمار مرگ و میر کرونا تو آمریکا صفره!
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱
هیچ وقت سیر نخوابید. همیشه کسری کار داشت. گاهی که خانه می ماند استراحت کند، تلفن همراهش را خاموش می کردم. وقتی بیدار می شد، می گفت :
چرا تلفن را خاموش کردی؟ این را گرفته ام که همیشه در دسترس باشم و هر کسی که کار داشت، راحت بتواند پیدایم کند.
#شهید_محمدناصر_ناصری
#روایت_همسر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
Gomnam-Haftegi960720[02].mp3
12.37M
▪️مصیبتهای اهل بیت در راه کوفه تا شام از زبان #امام_سجاد (ع)
🎙دکتر میثم مطیعی
🏴 #شهادت_امام_سجاد (ع) تسلیت
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🌿
حال، من آمده ام توبه ی جانانه کنم
رویِ دل سوی تو ای یارِ کریمانه کنم
اولین باب بهشتِ عرفایی تو حسین
بهترین راه رسیدن به خدایی تو حسین
محمد مبشری🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
‼️ گناهی که انجامش مفت و مجانیست!
🔹به راستی علت اینکه این اندازه معاصی از زبان سر می زند، چیست؟ علت آن، این است که گناهان زبانی خيلی آسان و كم هزينه است و ما هم به آنها اهميت نمی دهیم، اما کسی که می خواهد شراب بخورد، پيش مردم نميخورد، چون حرمتی دارد و آبروی او می رود، لذا مخفیانه انجام می دهد و هر آثاری که دارد، برای خود اوست، ولي گناهان زبانی، اين سختيها را ندارد.
🔸دلیل دیگر هم این است که انسان براي ساير گناهان چه بسا پول هم باید بدهد؛ مثلا وقتي میخواهد شراب بخورد، پول هم باید بدهد، گناهانی که از سایر اعضا و جوارح صادر می شود، غالباً پول هم می خواهد، اما گناهان زبان نه.
🔹متاسفانه در اين زمانه، در نظر بسياري از مردم، گناهان زبان حرمت و قبح ندارد؛ پول هم كه نمی خواهد، بنشین هزار تهمت به فلانی بزن، حیثيت هزار نفر را ببر؛ هیچ خرجی ندارد، مفت و مجانی همه را از بین بردی؛ پس معاصیاي که از سایر اعضا و جوارح صادر می شود، قبح و خرج دارد و در نتيجه کمتر هم انجام می شوند.
✨در محضر خوبان
📝 آیت الله ناصری
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
🌿
گریه میکرد و میگفت: سعیده جان خیلی دلم برایت تنگ میشود بدان همیشه کنارت هستم. برایم دعا کن اگر ته دلت راضی شود همه چیز درست میشود.
پدر و مادرش قرآن را گرفته بودند و من کاسه آب دستم بود. جلوی در پوتینش را محکم بست. گفت: خیلی به تو اطمینان دارم واقعاً لیاقتش را داری.
رفت تا سرکوچه و دوباره برگشت. مرا نگاه کرد و آب را پشت سرش ریختم. قرار بود برویم مشهد که رفت سوریه. یک شب قبل از شهادت خواب دیدم در مشهد بعد از زیارت یک آقای نورانی در دست چپم جای حلقه انگشتر عقیق و در دست راستم انگشتری با نگین فیروزه و کف دستم چند تا مروارید انداخت. وقتی برای سجاد تعریف کردم گفت تعبیرش اینکه یک سعادت بزرگی نصیبت میشود. گفت: بیبی امضا کرده و کارمان درست میشود.
#شهید_سجاد_عفتی
#روایت_همسر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🕊
وقتی آخرین بار برای دیدار برادرم به سوریه رفتم، فهمیدم آنجا مسئولیتی دارد، اما از جزئیات آن بی اطلاع بودم وقتی به شهادت رسید فهمیدیم یکی از فرماندهان ارشد منطقه بوده است. در واقع حاج اصغر روحیه نگفتن داشت. هیچ وقت از خاطرات منطقه و درگیری چیزی تعریف نمیکرد.
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#روایت_خواهر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🏴🌿
هرکس که خاک تو نشد عزت ندارد
بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد
بیچاره آنکه حسرت تربت ندارد
عمرِ بدون نوکری برکت ندارد
مظاهر کثیری نژاد🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
به سبک اندرزگو
[حاج محمد] به شهید اندرزگو خیلی علاقه مند بود همیشه وقتی از ایشان تعریف می کرد می گفت به اصطلاح پای کار و زیرک است، چون خودش هم روحانی بود اعتقاد داشت روحیاتش به شهید اندرزگو می خورد. دوست داشت فعالیت نظامی و کار فرهنگی را همزمان باهم انجام دهد.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
🌷۲ شهریور، سالروز شهادت #شهید_سید_علی_اندرزگو
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🖤🌱
ما که از کرببلا، درس جنون می گیریم
عاقبت پاره تن و غرق به خون می میریم
#محرم
#امام_حسین (ع)
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
بچهها!
سعی کنید یه دوست خوب و همراه پیدا کنید؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی؛ پاتو به بهشت باز کنه؛ پاتو به بهشت زهرا، کنار شهدا باز کنه؛ پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمیرفتی! مثلاً بکشوندت به محله فقیر نشینها تا کمک کنی به مردم، غم مردم خوردن رو بهت نشون بده.
#رفیق_شهدایی
#یادداشت_کوتاه
#حاج_حسین_یکتا
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
یا کاشف الکرب، مددی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
یوسف رحیمی🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💖🌿
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
سید پوریا هاشمی🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💢وقتی پیشبینی رهبر انقلاب درباره واکسن آمریکا محقق میشود
💬حمیدرضا زندی: با این رسوایی آمریکا در ارسال واکسن آلوده آمریکایی به ژاپن، مثل همیشه فرمایش و پیش بینی رهبر معظم انقلاب محقق شد؛
🔺رهبرانقلاب : ورود #واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع می باشد؛ اساساً به آنها اعتمادی نیست و گاهی این واکسنها برای آزمایش بر روی ملتهاست.
#مشرق📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹محال بود مسئولیتی قبول کند و آن را به سرانجام نرساند.
🔹در روزهای آخر هم، منطقه را که فرماندهان دستور به آزاد شدنش داده بودند، به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین مأموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت.
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
Mahmood_Karimi_-_Kojaei_Baba_(320).mp3
15.25M
ای بابا
سه سالمه ولی پیرم
ای بابا شبیه زهرا می میرم...
تقدیم به #شهید_حاج_محمد_پورهنگ، #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#محرم🏴
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
دوستان به دلیل اینکه خیلی گرفتار بودم امکانش نبود فصل جدید #جان_شیعه_اهل_سنت رو از اول شهریور شروع کنم.
اِن شاءالله فردا خلاصه ای از داستان برای دوستانی که مطلع نیستند از موضوع داستان و از یکشنبه ادامه این رمان مذهبی را خواهم گذاشت. باز هم تشکر بابت صبوری شما عزیزان🌷
التماس دعا🌹🌱
شبتون شهدایے🏴☕️🍪
💔🌿
خاک کربلا، بهشت گدایان حسین(ع)
خدا برای دم تو به ما زبان داده است
برای کرببلا آمدن توان داده است
بهشت چیست؟ فقط راه مستقیم حرم
خدا مسیر خودش را به ما نشان داده است...
رضا حمامی🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📌 خلاصه ای از ۳ فصل منتشر شده رمان #جان_شیعه_اهل_سنت در کانال شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🔹 #بخش_اول
دوستان عزیز همراه، رمان جان شیعه اهل سنت حکایتی از یک خانواده ای است در بندرعباس که از اهل تسنن هستند، با ۴ فرزند؛ ۳ پسر و ۱ دختر. پدر خانواده از ابتدای داستان اخلاق تندی دارد و مادر خانواده از بیماری معده که دلیلی نامشخص دارد رنج می برد.
این خانواده روال عادی زندگی خودشون رو میگذرونند تا اینکه پسر جوانی شیعه از تهران که برای کار به بندرعباس آمده است برای اجاره ی منزل این خانواده سر میرسد. بعد از رفت و آمدهایی سرانجام آقاپسر مجید نام دارد به دختر خانواده علاقه مند میشود اما با مخالفت برادر بزرگتر 'ابراهیم' و پدر خانواده مواجه میشود. آنها می گویند چون ما سنی هستیم و تو شیعه در آینده به مشکل برخورد خواهید کرد و در اول قصه با این موضوع مخالف هستند و آقامجید آنها رو مطمئن میکند که در زندگی دخترشان الهه را به خاطر آیین تسنن اذیت نخواهد کرد.
سرانجام این ازدواج بالاخره با موافقت خانواده ها و دخترخانم انجام میشود. در حین داستان پدر خانواده با تاجری عرب برسر نخلستان معامله میکند و خانواده به شدت نگران هستند. مادر خانواده هم اوضاع جسمی اش روز به روز بدتر شده و راهی بیمارستان میشود. مجید که بیتابی الهه را می بیند از او میخواهد که دعا کند و متوسل به اهل بیت شود. حتی در مراسم شب های قدر خود الهه درخواست میکند که مجید در مراسم او را هم ببرد.
الهه با تمام امیدی که پیدا کرده روز به روز منتظر نتیجه مثبت و خوب شدن مادر است اما چیزی که عیان است ناخوش تر شدن مادر است. حتی اوایل رمضان مادر را به تهران می برند ولی آنها هم قطع امید می کنند. متاسفانه بعد از مدتی مادر خانواده به رحمت خدا میرود و الهه که دل به شفای اهل بیت و دعاها بسته بود؛ با این اتفاق از مجید فاصله میگیرد و به خانه پدری میرود.
در این حین عبدالله پسر کوچک خانواده سعی دارد تا این جدایی تمام شود و الهه به زندگی برگردد اما الهه هربار حتی با خواهش و التماس مجید قبول نمیکند. و بالاخره با ترفندهای عبدالله این دو مجدد به زندگی برمیگردند و پدر الهه شرط می کند که مجدد این اتفاق نیفتد و کاری به آیین همدیگر نداشته باشند.
زندگی مجید و الهه دوباره پا می گیرد. در این بین پدر الهه با تاجرهای عرب به شدت صمیمی شده و ابراهیم و محمد برادران الهه از وضع نگرانند تا اینکه متوجه میشوند که دختری به نام نوریه وارد زندگی پدرشان شده و به زودی به خانه ی پدریشان خواهد آمد. پدر میگوید نوری وهابی است و به هیچ وجه نباید او و خانواده اش بفهمند که مجید شیعه است چون شرط کردند که با شیعه هیچ تجارت و ارتباطی نداشته باشد.
نوریه کاملا عبدالرحمن پدر خانواده را خام وهابیت و خود کرده و پدر حتی آیین تسنن را هم زیر پا میگذرد و تندروی های وهابیت را قبول کرده است. نوریه سعی دارد با منابعی که خانواده اش در اختیارش میگذارند الهه و خانواده اش را هم وهابی کند و علیه شیعه بشوراند. داعشی ها و تکفیری ها را نیز از مجاهدان خودشان می داند و از کشتار در سوریه و عراق به شدت حمایت می کند.
الهه که یک روز در خانه بود و برادران نوریه از حضورش خبرنداشتند، از بگو مگو های آنها متوجه حقه ای که برسر پدرش زده اند شده و باز هم ترسش از خانواده نوریه بیشتر میشود.
الهه و مجید بعد از مدتی متوجه میشوند عضو کوچکی به خانواده شان قرار است اضافه شود و الهه مادر شده است.
حال در بین رفت و آمدهای نوریه، بالاخره نوریه متوجه شیعه بودن مجید میشود و تازه آتش جنگ در خانواده روشن میشود و برادران و پدر نوریه به خانه عبدالرحمن می آیند و شرط میکنند که یا دامادش وهابی شود یا اینکه طلاق دخترش را بگیرد و یا هردو یعنی الهه و مجید از این خونه بروند. و بعد نوریه را با خود می برند تا شرط ها انجام شود.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊