🍃شاهِ بطحا از کرم این رو سیه را کن قبول
✨این زبان را وقف تو در گفتگو کردم حسین
🍃جان اصغر روزیم کن تربت شش گوشه ات
✨در فراق تو ز خونِ دل وضو کردم حسین (ع)
✍هستی محرابی
📸احمد القریشی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
قبل از رفتن به سوریه از فعالیت های شهید پورهنگ دریافتی نداشتم اما وقتی رفتم و تاثیر ایشان و بقیه کسانی که جنگ را محدود به منطقه عملیاتی نکرده بودند، را دیدم شهادت ایشان اصلا برایم عجیب نبود. تفاوت شهادت ایشان به خاطر ماموریت متفاوتی بود که برای خودشان تعریف کرده بودند. تاثیر ایشان در سوریه آنقدر بود که از چشم دشمن هم پنهان نماند. جنگ در سوریه بسیار ناجوانمردانه بود و باید قبول کنیم که دشمن برای رسیدن به هدفش به هر وسیله ای دست می زند. ترور و مسمومیت نیروهای موثر هم یکی از این راه ها است.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
آرزو میڪنم پنجرہ دلتون
همیشہ رو بہ خوشبختے باز
و تنتون سلامت
و روزگارتون سرشار از آرامش باشه
عصرتون بخیر🍨
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚽️ حرکت جنجالی پپ گواردیولا سر مربی بارسلونا حامی فلسطین
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#مدافعان_حرم
#فصل_بیست_و_هشتم
#قسمت_هفتم
هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه جواد محمدي با موتور جلو آمد و مرا صدا كرد. خيلي جدي گفت : سوارشو، بايد از يك طرف ديگر، خط شكن محور باشي.
بايد حرفش را قبول ميكردم. من هم خوشحال، سوار موتور جواد شدم. ده دقيقه اي رفتيم تا به يك تپه رسيديم. به من گفت: پياده شو. زود باش.
بعد جواد داد زد: سيديحيي بيا.
سيد يحيي سريع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم: اينجا كجاست، خط كجاست؟ نيروها كجايند؟
جواد هم گفت: اين آرپيجي را بگير، برو بالاي تپه. بچه ها تو را توجيه ميكنند.
رفتم بالاي تپه و جواد با موتور برگشت! اين منطقه خيلي آرام بود. تعجب كردم! از چند نفري كه در سنگر حضور داشتم پرسيدم: چه كار كنيم. خط دشمن كجاست؟
يكي از آنها گفت: بگير بشين. اينجا خط پدافندي است. بايد فقط مراقب حركات دشمن باشيم.
تازه فهميدم كه جواد محمدي چه كرده! روز بعد كه عمليات تمام شد، وقتي جواد محمدي را ديدم، باعصبانيت گفتم: خدا بگم چيكارت بكنه، برا چي من رو بردي پشت خط؟!
او هم لبخندي زد و گفت: تو فعلا نبايد شهيد شوي. بايد براي مردم بگويي كه آن طرف چه خبر است. مردم معاد رو فراموش کرده اند. براي همين جايي تو را بردم كه از خط دور باشي.
اما رفقاي ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادي و سيديحيي براتي كه سر ستون قرار گرفتند، اولين شهدا بودند، مدتي بعد مرتضي زارع، بعد شاهسنايي و عبدالمهدي کاظمي و... در طي مدت کوتاهي تمام رفقاي ما كه با هم بوديم، همگي پركشيدند و رفتند.
درست همان طور كه قبلا ديده بودم. جواد محمدي هم بعدها به آنها ملحق شد. بچه هاي اصفهان را به ايران منتقل كردند. من هم با دست خالي از ميان مدافعان حرم به ايران برگشتم. با حسرتي كه هنوز اعماق وجودم را آزار ميداد.
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سیدیحیی در حالی به شهادت رسید که ذکر یا حسین (ع) را به لب داشته و به گفته همسر این شهید والامقام، سید یحیی آرزوی شهادت را از امام رضا علیه السلام طلب کرده بود و در نهایت در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به این آرزوی خود دست پیدا کرده و آسمانی شده است.
#مدافع_حرم
#شهید_سید_یحیی_براتی
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و شهـــادت نـــام گــرفت
وقـــتی قـلـبی...
از شـــدت شـــوقِ وصـــال،
تپیـــدن را...
فرامـــوش کـــرد....
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_مرادی🕊
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دو شهیدی که در این قسمت ازشون نام برده شد. شب های آینده هم از شهیدان دیگر داستان مطلب میذارم.
🖌بنویس روی صفحه قلم...
آه کربلا
❤️🔥آتش گرفت باز دلم…
آه کربلا
🍂دوری، شکستگی، دل پرخسته از همه
😔خیره به قاب عکس حرم…
آه کربلا
✍حبیب نیازی
📸خضیر فضاله
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃یکهو دلم برایش تنگ شد و اشکها راهشان را پیدا کردند. دلم میخواست همان اصغر کوچکی را که توی بیمارستان دادندش دستم، دوباره بغل کنم و آنقدر به تنم بچسبانمش که همه وجودم عطرش را بگیرد.
منتظر بودم برگردد ایران و برای آخرینبار پسرم را ببینم. دوباره فیلمها توی گوشیها دست به دست شد. ديگر، صورت محوی که همیشه کنار #حاج_قاسم میدیدمش روشن شده بود. اصغر من بود...
🍃اصغری که بزرگ شده بود و شانه به شانه فرماندهاش قدم میزد و نگران جانش بود. تازه فهمیدم آن همه خانه نیامدن و ماموریت و خستگی، بهخاطر فرماندهياش بوده نه سربازیاش...
#روایت_مادر_معزز_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
جنات فکه📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🕊تصویری زیبا از سردار #شهید_سید_مهدی_موسوی سرتیم حفاظت #شهید_رئیسی ...
#خادم_ملت🍃
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒 آیه ۲۳ سوره احزاب
مردانی هم هستند که به خدا راست گفتهاند و بر عهدشان صادقانه ایستادند.
بعضیها پیمانه را به آخر بردند،
و بعضی در انتظارند... ✨
#شهید_جمهور
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در این عصر قشنگ
در قوری دوستی چای دم کنید
با قند مهربانی نوش جان کنید
و با عشق باهم بودن رو
جشن بگیرید…
عصرتــون بخیر و دلتون شاد🍰☕️🫖
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#مدافعان_وطن
#فصل_بیست_و_نهم
#قسمت_اول
مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلي خراب بود. من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
به من گفته بودند كه هر نگاه حرام، حداقل شش ماه شهادت آنان كه عاشق شهادت هستند را عقب مياندازد. روزي كه عازم سوريه بوديم، پرواز ما با پرواز آنتاليا همزمان بود!
چند دختر جوان با لباسهايي بسيار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آنها افتاد. بلند شدم و جاي خودم را تغيير دادم. هرچه ميخواستم حواس خودم را پرت كنم انگار نميشد. اما ديگر دوستان من، در جايي قرار گرفتند كه هيچ نامحرمي در كنارشان نباشد.
اين دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نميدانم، شايد فكر كرده بودند من هم مسافر آنتاليا هستم. هرچه بود، گويي ايمان من آزمايش شد. گويي شيطان و يارانش آمده بودند تا به من ثابت كنند هنوز آماده نيستي. با اينكه در مقابل عشوه هاي آنان هيچ حرف و هيچ عكس العملي انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولي از اين آزمون نگرفتم.
در ميان دوستاني كه با هم در سوريه بوديم، چند نفر را ميشناختم كه آنها را جزو شهدا ديدم. ميدانستم آنها نيز شهيد خواهند شد...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 «عند ربهم یرزقون» برایم به عینیت رسید
در حرم که بودیم، کشته شدگان فاجعه منا را آوردند و در حرم حضرت رضا (علیه السلام) طواف دادند آن جا بود که همسرم گفت: کاش ما را هم در حرم یک امام طواف بدهند و… و البته آرزویشان برآورده شد و در حرم دختر علی بن ابیطالب، زینب کبری (سلام الله علیها) طوافش دادند.
روزی که خبر شهادتش را به ما دادند، بنده در خواب دیدم که سر یک سفره نشسته اند و با دو دستشان در حال غذا خوردن هستند و بسیار خوشحال اند. به ایشان گفتم شما که آدم کم خوراکی بودید، چه شده است که مشغول دو دستی غذا خوردن هستید؟ همان موقع بود که صدای زنگ تلفنم در آمد و خبر شهادتش را شنیدم و فهمیدم تعبیر خوابم؛ عند ربهم یرزقون بود.
#شهید_مرتضی_زارع
#روایت_همسر_شهید
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃شب عروسی هنگام برگشتن از آتلیه علی آقا به من گفتند: اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها اول برویم خانه خودمان و نمازمان را با هم بخوانیم یک نماز دو نفره عاشقانه...
و این هم در حالی بود که مرتب خانوادههامون به ایشان زنگ میزدند که چرا نمیآئید مهمانها منتظرند. من هم گفتم قبول فقط جواب آنها با شما...
🍃ایشان هم گفتند مشکلی نیست موبایلم را برای یک ساعت میگذارم روی بیصدا تا متوجه نشویم.
بعد با هم به خانه پر از مهر و محبتمان رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک زیارت عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم. بنای زندگیمان را با معنویت بنا کردیم و به عقیده من این بهترین زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم.
#روایت_همسر_شهید
#شهید_علی_شاهسنایی
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
✨دارد حیات دین نبی از دم حسین
☘محیی دین بخوانمش او را اگر رواست
💖حتما اجابت است دعا زیر قبه اش
🕊خاک حریم قدسی ارباب ما شفاست
✍مرتضی پوررجب
📸قاسم العمیدی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حاجی در دوران مجردی خیلی دوست و رفیق داشت، اما بعد از ازدواج ارتباطش را به روابط رسمی خلاصه کرد. معتقد بود کسی را که دوست دارد باید وقتش را برای او خرج کند. او اهل کادو خریدن و اهدای گل بود. حاجی خیلی شوخی میکرد. با خنده و مزاح محیط خانوادگی را به فضای شاد و دلنشین تبدیل میکرد. با اینکه سنی نداشت، اما همه آشنایان از او راهنمایی میخواستند. آدمی بود که احساساتش را بروز میداد.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
رجانیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹