eitaa logo
روایتگری شهدا
23.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 جام جهانی وخاطره های گذشته 🍀 بیان معنوی تلگرام https://www.instagram.com/p/BcMD2ouFxUp 🌿 جام جهانی بود... . افتاده بودیم تو یه گروه سخت. ‌گروه مرگ !کل دنیا یه طرف ایران یه طرف.‌ قرعه به نام جوونامون افتاد.‌ گل کاشتند؛خون دادن جون دادن خاک ندادن @majnon313 ☀ 🌷 ☀ 🌷 ☀ 🌷 ☀ 🌷
جنگ تحمیلی 🔰مقام معظم رهبری : یک‌چیز کوچکی نبود؛ ما هنوز هم بعد از گذشت سالها، ابعاد مهمّ این جنگ را درست نتوانستیم برای مخاطبین خودمان تشریح کنیم؛ یک بود علیه، حاکمیّت اسلام و امام بزرگوار. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚پهلوان واقعی❤️ پهلوان(۲) ✔حسين الله كرم 💚خوشحالی ابراهیم از برگزاری نماز_جماعت_صبح در زور خانه❤️ 💚راه اندازی بســاط در مناطق جنگی توسط ابراهیم❤️ 💚تربیت پهلوان های واقعی در زورخانه❤️ ✅ @shahidabad313 ♻️داستان پهلواني هاي🌷 ادامه داشت تا ماجراهاي پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مســائل انقلاب شدند و حضورشان در خيلي کمتر شد. ♻️تا اينکه🌷 پيشــنهاد داد که صبحها در زورخانه☀️ را بخوانيم و بعد کنيم و همه قبول کردند.بعد ازآن هر روز💥 براي🌟 در زورخانه جمع ميشديم. نماز صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان مي رفتيم. ♻️ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچه ها نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به⚡ ميخواندند. ♻️هميشــه هم☀️ گرامي اســام(ص) را ميخواند:» اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوب تر است.« ✅ @shahidabad313 ♻️با شروع فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند.🌷 هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود،وســائل خــودش را برد و در همان بســاط را راه اندازي کرد. 🍁@pmsh313 ♻️زورخانه، در تربيت پهلوانهاي واقعــي زبانزد بود. از بچه هاي آنجا به جز ابراهيم، جوانهاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود!آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوانهاي واقعي همينها هستند. ✅ @shahidabad313 ♻️دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سالهاي اول دفاع مقدس، با🌷 شهيد حسن شهابي(مرشــد زورخانه)شهيد اصغررنجبران(فرمانده تيپ عمار) و شــهيدان ســيدصالحي، محمد شــاهرودي، علي خرمدل،حسن زاهدي، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين🌷 ديگر وهمچنين جانبازي حاج علي نصرالله، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين درگذشت به پايان رسيد. ♻️مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، ما هم به خاطره ها پيوست. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر 🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍 💧 👇 ⬅ کمی از خانوادگی‌تان بگویید. که#حاج‌_قاسم بود، چه سالی بودند؟ ⭕ بابا ۱۳۴۵ در از توابع شهر و در یک خانواده پرجمعیت و مذهبی بود. ایشان از سال ۱۳۶۱ که وارد شد مشترکش را با مادرم آغاز کرد. حاصل ۳۸ سال زندگی مشترکشان (دو دختر و دو پسر) است که همگی متولد هستیم. بنده متولد ۱۳۷۱ و آخرین فرزند هستم. البته من در متولد شدم. تا سال ۷۶ در زندگی می‌کردیم که در این سال به خاطر کار بابا، همزمان با به آمدیم. ⬅پدرتان از آن دست رزمنده‌هایی بود که هیچ‌وقت را از تنش خارج نکرد؛ از این حیث_زندگی شما چه سختی‌هایی داشت؟ ⭕ایشان در زمان مدت‌ها در جبهه‌های جنگیده بود. موقع من به دنیا نیامده بودم ولی از بزرگ‌تر‌های خانواده شنیده‌ام که پدرم اغلب مواقع در حضور داشت. از موقعی هم که خودم بودم، بابا به علت حساسیت شغلی‌اش زود قبل از از بیرون می‌زد. هم آن‌قدر دیر می‌آمد که ما خواب بودیم و بابا را اصلاً نمی‌دیدیم. مواقعی پیش می‌آمد که به علت طول کشیدن کارش سه یا چهار روز یا یک هفته ما بچه‌ها از دیدن بودیم. در این چند سال اخیر هم از دو روز تا ۳۰ روز طول می‌کشید و بیشتر مشکل ما ندیدن دیر به دیر ایشان بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔴 تقوای جوانان ما را پیروز کرد... 🔸تقوا را رعایت کنید خدا به شما برکت می‌دهد، برای رسیدن به تقوا با اهل بیت علیهم السلام باشید، 🔸برکت با پول، شهرت و پارتی نمی‌آید، برکت تنها به دست خداست. ⬅️ زمان جنگ امکانات نداشتیم اما تقوای جوانان ما را پیروز کرد. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
(۱) 💎 💠 یکی از بزرگترین پرچم داران فرهنگ ایثار و مقاومت امام حسین علیه السلام است. 💠 او که حتی در این راه تمامی فرزندانش را از دست داد و زمانی که دیگر چیزی برای اعطاء به پروردگار نداشت در راه خدا جان خود را نیز فدا کرد. 🔰 امام حسین علیه السلام الگویی بی نظیر برای همه ی ملت هاست. اگر ذره ای از ایثار و فداکاری امام در هر جامعه ی آزاده ای باشد، دیگر در آن جامعه شاهد فقر و ظلم و اختلاف طبقاتی و نفوذ استکبار نمی شویم. 🔰 چنانکه در هشت سال جوانان پاک و مومن این کشور با ایثار و فداکاری همچون امام شهیدشان از اسلام و این کشور دفاع کردند و فرهنگ ایثار و ایثارگری را در جامعه نهادینه کردند. 🏴 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🌷🕊🍃 مگر میشود هم شمع بود ... 🕯 هم پروانــ🦋ــہ ...! این چنین بودند.. از آنها ☝️آموختیم باید بسوزیمـ براے پروانــ🦋ـہ شدن نہ پروانہ اے براے سوختن🔥... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌روایتی دردناک از پاهای آزاده جانبازی که هنوز می‌سوزد 🔸اسیر ۱۵ ساله ای که بعثی ها برای گرفتن اعتراف پاهایش را با اتو سوزاندند و سالهاست با همان درد زندگی می کند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ 📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) 📘 ✍ به روایت همسر شهید ✫⇠ 🍃مدتی نگذشت که همگی از رسانه ها فهمیدیم که کشور عراق به ایران حمله کرده و مقداری از خاک کشورمان را به تصرف درآورده است. با انتشار این خبر می توانم بگویم کسی که در منطقه ما, کوله بار خود را بست و راهی جبهه شد خود مرتضی بود. 🍃حدودا هشت ماهی از می گذشت که اتفاقی در زندگی من رخ داد که سرنوشتم را عوض کرد و آن هم لحظه ای بود که خبر در منزل ما زمزمه می شد. وقتی به صراحت این قضیه به من گفته شد که مرتضی به خواستگاری شما آمده و من خودم نمی دانستم باید چه بگویم انگار که داشتم در یک دریای پر امواج دست و پا می زدم. هر چه فکر کردم نمی دانستم که الان زمان وارد شدن به زندگی جدید است یا نه! بالاخره پس از مدتی فکر کردن خودم را قانع به این عمل نمودم و از آنجا که مرتضی انسانی وارسته و متدین و با اخلاق بود قبول کردم. 🍃پس از اعلام این خبر به خانواده ایشان، یک شب به اتفاق خانواده به منزل ما آمدند. بدون آنکه تشریفات آن چنانی درست شود آن شب صحبت های دو خانواده بدون حضور دائم من در آن جلسه آغاز گردید و هر کسی صحبتی می نمود. البته این صحبت ها خیلی هم حول محور نمی چرخید.بیشتر گفتگوی خودمانی بود تا مسائل دیگر، در نهایت بحث که پیش کشیده شد و توافق حاصل شد که یکصد و ده هزار تومان بابت مهر قرار دهند. 🍃پس از حدودا دو الی سه ساعت یک مرتبه صدای آقا مرتضی در میان صحبت های دیگران بلند شد و همگی را به سکوت وا داشت و رو به خانواده ما کرد و رک گفت: ببینید شغل من نظامی است و انقلاب هستم. بیشتر اوقات من صرف جبهه و جنگ می شود و کمتر اتفاق می افتد که من در شهرستان باشم. خواهشی از شما دارم که آن هم این است که خوب فکرهایتان را بکنید و جوانب کار را بررسی نمائید. اگر موافق بودید دخترتان را به من بدهید که بعد خدای نا کرده پشیمان نشوید. 🍀صحبتهای آقا مرتضی همه جمع را بر یک لحظه هم که شده بود به فکر فرو برد و در آن لحظه هیچ کس صحبتی نمی کرد. ناگهان مادرم آن سکوت را شکست رو به جمع علی الخصوص آقا مرتضی کرد گفت: ما هم این لحظات و این شرایط را درک می کنیم، شما هم برای اسلام و امنیت و آسایش ما به آنجا می روید ما که به این وصلت راضی هستیم ما بقی آن هرچه خدا بخواهد همان می شود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯