قسمت دوم
ایشان متاهل بود، سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد و ۲ پسر به یادگار دارد .، که زمان #شهادتش علیرضا 7 ساله و احمد رضا 3 ساله بودند.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
#بهزاد دوران ابتدایی و راهنمایی رو در روستا گذراند و درسن #۱۵ سالگی بود که وارد #سپاه شد
همیشه معلم های #بهزاد به من شکایتش را می کردند ، خیلی وقتها از تنبیه #بهزاد صرف نظر
می کردند و می گفتند آخه با وجود همه شلوغی هایش خیلی دوستش داریم.
🍃🌷🍃
#بهزاد فرزند دوم ما بود،
پدر#بهزاد بازنشسته آموزش و پرورش است و حقیقتأ یک زندگی ساده و معمولی داشتیم و تاکنون هم به همین شیوه بوده.
در زندگی ما چه حال و چه گذشته حتی از زمان پدربزرگانمان #حلال و #حرام برایمان خیلی #اهمیت داشت و همیشه معتقد بودیم که #خداوند #ناظر بر #اعمالمان بوده ، ازیاد #خدا هیچ وقت غافل نبودیم و مطمئنا #لقمه #حلال خیلی تأثیر گذار است.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
یکی از #تاثیرات #لقمه #حلال این بود که ما با #بهزاد و خانواده به سفر مشهد رفتیم در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به #بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، #بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت.
🍃🌷🍃
من هم به دنبالش رفتم . یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد.
همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم #بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد
#بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر #حضرت زهرا🌷 این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما #یا زهرا🌷نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز #بهزاد را فراموش نمی کنم.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
همیشه میگفت به مادرم چیزی نگویید قصد رفتن به #کربلا و #دفاع از #حرمین را دارم. رفتار و ذوق و اشتیاقی که داشت به دلم افتاده بود که #بهزاد حتما #شهید میشود 😭😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید بهزاد سیفی هم درتاریخ #24 آبان ماه 94# طی #جابه جایی #نیرو در عراق در منطقه #عملیاتی به آرزویش که همانا #شهادت در
راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید پس از تشییع باشکوهی که انجام شد در روستای پرین در شهرستان نورآباد ممسنی خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید بهزاد سیفی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد🍃🌷🍃
پایان
قسمت دوم
ایشان متاهل بود، سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد و ۲ پسر به یادگار دارد .، که زمان #شهادتش علیرضا 7 ساله و احمد رضا 3 ساله بودند.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
#بهزاد دوران ابتدایی و راهنمایی رو در روستا گذراند و درسن #۱۵ سالگی بود که وارد #سپاه شد
همیشه معلم های #بهزاد به من شکایتش را می کردند ، خیلی وقتها از تنبیه #بهزاد صرف نظر
می کردند و می گفتند آخه با وجود همه شلوغی هایش خیلی دوستش داریم.
🍃🌷🍃
#بهزاد فرزند دوم ما بود،
پدر#بهزاد بازنشسته آموزش و پرورش است و حقیقتأ یک زندگی ساده و معمولی داشتیم و تاکنون هم به همین شیوه بوده.
در زندگی ما چه حال و چه گذشته حتی از زمان پدربزرگانمان #حلال و #حرام برایمان خیلی #اهمیت داشت و همیشه معتقد بودیم که #خداوند #ناظر بر #اعمالمان بوده ، ازیاد #خدا هیچ وقت غافل نبودیم و مطمئنا #لقمه #حلال خیلی تأثیر گذار است.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
قسمت سوم
یکی از #تاثیرات #لقمه #حلال این بود که ما با #بهزاد و خانواده به سفر مشهد رفتیم در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به #بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، #بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت.
🍃🌷🍃
من هم به دنبالش رفتم . یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد.
همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم #بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد
#بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر #حضرت زهرا🌷 این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما #یا زهرا🌷نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز #بهزاد را فراموش نمی کنم.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
قسمت پنجم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
قسمت ششم
همیشه میگفت به مادرم چیزی نگویید قصد رفتن به #کربلا و #دفاع از #حرمین را دارم. رفتار و ذوق و اشتیاقی که داشت به دلم افتاده بود که #بهزاد حتما #شهید میشود 😭😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید بهزاد سیفی هم درتاریخ #24 آبان ماه 94# طی #جابه جایی #نیرو در عراق در منطقه #عملیاتی به آرزویش که همانا #شهادت در
راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید پس از تشییع باشکوهی که انجام شد در روستای پرین در شهرستان نورآباد ممسنی خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید بهزاد سیفی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد🍃🌷🍃
پایان🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷