در سال 1367# دوره #فلوشیپ #ایمونولوژی تازه راه اندازی شده و #بخش #ایمونولوژی #بیمارستان #مرکز #طبی کودکان برای این کار مورد تایید قرار گرفته بود. ایشان در آن سال به عنوان #اولین #فلوشیپ این #رشته در #بیمارستان مرکز #طبی کودکان #پذیرفته شد.
🍃🌷🍃
ایشان در سال 1371# به همراه همسر، پسر ۸ ساله و دختر ۶ ساله اش برای مدت #سه سال به #انگلستان رفت و در بخش #ایمونولوژی بالینی #بیمارستان وابسته به #دانشگاه لندن دوره #آموزشی گذراند و سپس به #کشور #بازگشته و به عنوان #هیئت عملی #مرکز #طبی کودکان مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
آنها توانستند #رجیستری را در سال 1378# ایجاد کنند. در این #طرح برای تمامی #بیماران مبتلا به #نقص ایمنی تشخیص داده شده #پرسشنامه #طراحی و #تکمیل گردید.
🍃🌷🍃
سپس تمامی #پرسشنامه تکمیل شده در #نرم افزار #تهیه شده #وارد و #ثبت گردید. تا کنون #سه مقاله در #ارتباط با #نتایج #رجیستری در سال های 2002#، 2006# و 2013#منتشر شد و در مجموع 2000#بیمار مبتلا به #نقص ایمنی #ثبت شده اند.
🍃🌷🍃
بعد از #فارغ التحصیلی در سال 57# در اوایل شهریور برای انجام دوره #سربازی به تهران آمد و در #پادگان عباس آباد مشغول #آموزش شد.
🍃🌷🍃
بعد از گذراندن دو ماه آموزشی، افراد به جاهای مختلف انتقال یافتند. ایشان هم در اواخر مهر ماه به عنوان #پزشک #سپاه بهداشت به #بهداری شهرستان آبادان جهت #کار در #درمانگاه #داروخوین #اعزام شد.
🍃🌷🍃
در مجموع مدت 7#ماه (4 ماه قبل از پیروزی انقلاب و 3 ماه بعد از پیروزی انقلاب) #خدمت سربازی را در #دارخوین بودم و #سه ماه را در #سوسنگرد گذراند.
🍃🌷🍃
ایشان مدتی در #جهاد #سازندگی #سوسنگرد و #اهواز مشغول به #کار شد.
🍃🌷🍃
باشروع #جنگ تحمیلی، ایشان برای #پشتیبانی و #تهیه #تدارکات لازم در #ایجاد #بیمارستان #صحرایی و #سرکشی با #سپاه #همکاری داشت.
🍃🌷🍃
با همسرش نسبت فامیلی دارند و از یک طایفه هستند. در #فروردین 1360# ازدواج کردند که #معیار ایشان برای #ازدواج این بود که بیشتر #هم سنخ و #هم سنگ خودش باشند.
🍃🌷🍃
ایشان تصمیم گرفت ابتدا در رشته #بیماری کودکان تخصص بگیرد و بعد از آن #ایمونولوژی بالینی را ادامه بدهد.
🍃🌷🍃
قسمت_۳
هرچه گفتم شغل من #حفاری است و #حفر چاه در هیچ جای دنیا #جرم نیست کسی به حرفم گوش نداد.
و متأسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر #تبلیغات سوء #ضدانقلاب قرار گرفته بودند گروهكها را به اين قبيل كارها تشويق میكردند😔
#اسارت من در #روستاهایی كه در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای #مرزی از جمله دوله تو و آلواتان #دو سال به درازا کشید و در مدت #دو سال #اسارت بارها تصمیم به #اعدام من گرفتند😔
ولی هر بار به دلایلی که من از آنها خبر نداشتم از اقدام خود منصرف میشدند. در آن #ماه اول #همسرم #فاطمه اسدی، بسیار #تلاش کرد تا مرا آ#زاد کند ولی موفق نشد😔
🍃🌷🍃
و یک بار هم با #تهیه مبلغ #۲۰۰ هزار تومان که در آن سالها مبلغ #قابل توجهی بود برای #آزادی من اقدام میکند ولی چون نتیجه نمیگیرد به صورت #لفظی با گروهکهای ضد انقلاب #در گیر میشود😔
🍃🌷🍃
و آنها #ناجوانمردانه #همسرم را که در آن سالها #بیست و دو سال بیشتر نداشت به #شهادت میرسانند و #پیکرش را در روستای نرگسله به خاک میسپارند.😔
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
دقیقاً #شهید پیشبهار در تهیه #طرحهای #عملیاتهای #طریقالقدس، #فتحالمبین و الی #بیتالمقدس نقش بسیار #برجستهای داشتند.
🍃🌷🍃
#شهید مسعوداز #نیروهای #اطلاعات و #شناسایی بود که #شناساییهای #خاصی را در #منطقه برای #سردار #شهید حسن باقری انجام میداد.
🍃🌷🍃
یعنی هر جایی که #شهید حسن میخواست #مطمئن شود که دشمن چه #وضعیتی دارد و چه ا#تفاقی افتاده به #مسعود میگفت برو یک #گزارش #تهیه کن.
🍃🌷🍃
#مسعود تونست با #شجاعت در #عمل و #دقت در #نوشتن #گزارشها، #اطمینان #فرماندهی را به خود جلب کنه و شد یکی از #عناصر #مؤثر در #اطلاعات و #عملیات گُلف.
🍃🌷🍃
#شهید حسن باقری با #نبوغی که داشت، خیلی #مسعود را #قبول داشت. به خاطر #فهم و درک و #شعور بالای #مسعود.
🍃🌷🍃
خیلی خوب هم از #مسعود استفاده میکرد و #هیچکس نمیتوانست به این #خوبی از او استفاده کند و #مسعود هم #حسن را خیلی #قبول داشت و میگفت او بهتر از #همه #میفهمد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همسر #شهید :
#همسرم #اکثر روزها #روزه می گرفت و در #گرمای طاقت فرسای #جنوب با زبان #روزه به #کمین اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت.
🍃🌷🍃
دقیقا #یک روز قبل از #شهادت شون، طبق روال همیشه چند #سبد کالا برای #خانواده های #بی سرپرست #تهیه کردند و به دست آن عزیزان رساندند.
😭
🍃🌷🍃
#شهید بخردان در مورد افراد #ضعیف و #مظلوم احساس #مسئولیت می کردند.😭
🍃🌷🍃
خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند #بطری آب برمی داشت، یک شیشه #گلاب می گرفت، به اتفاق هم به #زیارت #مزار #شهدای #گمنام می رفتیم. همیشه می گفت این #شهدا اینجا #غریبند...😭😭
🍃🌷🍃
آرزو داشت #آخرین سفرش #زیارت #کربلا🌷 باشه
😭😭
خوش به سعادتش... وقتی به #شهادت رسید هنوز #رد #تاول های #پیاده روی اربعین روی #پاهایش بود...😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇