🌷وصیت های 17 گانه امام ع به شیعیان:
🌷1.تقوا
🌷2.خداترسی
🌷3.تلاش درراه خدا
🌷4.راستگویی
🌷5.ادا امانت
🌷6.طول سجده
🌷7.همسایگی خوب
🌷8.نمازجماعت
🌷9.تشییع جنازه
🌷10.عیادت مریض
🌷11.ادای حقوق دیگران
🌷12.زینت ماباشیدباعث شرمندگی نباشید
🌷 13.بامعرفی درست ما،دلهارابه سوی ما جذب کنید.همه خوبیها درما هست وهیچ بدی درمانیست.
🌷14.زیادبه یادخداباشید
🌷15.زیادبه یادمرگ باشید
🌷16.زیادتلاوت قرآن کنید
🌷17.زیادصلوات بفرستید
🌷وسائل ج 12 ص 5
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تنها نیستیم!.mp3
4.95M
#تلنگری 💌
🔥شیطان، کیــه؟ چیه؟ کجاست؟
و برای ما چه سودی داره اصلاً ؟
آخه این چه کاری بود خدا ...
نمیشه خلقش نمیکردی؟
اَمانمون رو بریده ❗️
#استاد_شجاعی 🎤
#ظهورنزدیک_است
انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است.
به ما بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
هدایت شده از Khosravi
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۴ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " حسین معزغلامی " گرامی باد
#صلوات
🌹اینجا👇
@shahidmostafamousavi
هدایت شده از Khosravi
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۴ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " سعید خواجه صالحانی " گرامی باد
#صلوات
🌹اینجا👇
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداحافظ فرمانده
🔹روایتی از مجاهدتهای شهید حاج حسین اسداللهی
🌹اینجا
گروه جهادی جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/joinchat/3215130667Cc913f08d7e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش اذکار مهم.!
شش ذکر مهم.!
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پروژه مدرن برای کشتن ایرانیان از زبان کارشناس سابق بیبیسی
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
هدایت شده از Khosravi
28 رجب؛ سالروز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه
امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت.
امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت.
از آیهای که امام در هنگام خروج از مدینه قرائت کردند، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار میشود.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، فلسفه قیام ابا عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت در آغاز حرکت از مدینه و موضع گیریهای ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاههای میان راه روی داده است، میتوان یافت.
خروج از مدینه
امام(ع) عزم خروج از مدینه را کرد ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خوانده و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کردند.
حرکت به سمت مکه
امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال 60 هجری به همراه 82 نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد. در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی میکردند. علاوه بر بنی هاشم، 21 نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.
امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.
در میان راه مکه، امام(ع) و همراهانش با عبداللّه بن مطیع، دیدار کردند. امام حسین(ع) پس از پنج روز، در روز سوم شعبان سال 60 به مکه رسید و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت.
مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه
مدینه (15 رجب سال 60 هجری هلاکت معاویه و 28 رجب سال 60 هجری خروج امام(ع) از مدینه)، ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان، مرظهران، مکه مکرمه(3 شعبان سال 60 هجری ورود امام(ع) به مکه) مسیر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه است.
ورود امام به مکه
کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال 60 هجری، وارد شهر مکه شد. ساکنان مکّه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران میآمد؛ چرا که امید داشت مردم مکّه با وی بیعت کنند و میدانست که تا امام حسین(ع) در مکّه هست، کسی با او بیعت نمیکند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکّه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود.
اینکه چرا امام حسین (ع) در آغاز حرکت از مدینه به مکه رفت به دلیل آن بود که پس از آن که معاویه بن ابی سفیان (نخستین خلیفه اموی) در نیمه رجب سال 60 قمری مُرد و فرزندش یزید، به خلافت مسلمانان دست یافت، وی و درباریان اموی تلاش زیادی به عمل آورده تا از همه مردم بیعت گیرند.
آنان، مشکل خاصی در گرفتن بیعت از اهالی شام، مصر، عراق و یمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز، به ویژه از شهر مقدس مدینه بود. زیرا در این شهر بزرگانی چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنیفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر زندگی میکردند، که از جهات گوناگون بر یزید برتری و در رسیدن به مقام حکومت، بر او ترجیح داشتند.
اما در میان مخالفان یزید در مدینه، وجود شخصیت ممتازی چون امام حسین(ع)، همانند خورشید تابان، تمام ستارگان و سیارگان را بی فروغ مینمود و به عنوان تنها یادگار جدش حضرت محمد(ص) و جانشین پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبی(ع)، در رسیدن به مقام خلافت و رهبری مسلمانان، شایستهتر از همه بود و نگاه همگان به سوی او معطوف بود. بدین لحاظ، یزید بیش از همه، از وی واهمه داشت و درصدد تسلیم کردنش برآمد. بنابراین، امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت و از آیهای که در هنگام خروج از مدینه قرائت کرد، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار میشود.
منبع:
ابن اعثم، پیشین، صص19- 20 و الخوارزمی، پیشین، ص.187
البلاذری، پیشین، ص160؛ الطبری، پیشین، ص341 و شیخ مفید، پیشین، ص34.@shahidmostafamousavi
#کتاب چشمان تاریکی رمانی آمریکایی در ژانر وحشت است که درسال1981 به چاپ رسید . علت اینکه این اثر موفق دوباره بعد از سال ها مورد بحث قرار گرفته شباهت داستان آن با گرفتاری امروز دنیا ، یعنی ویروس کروناست در این کتاب به ویروسی کشنده و همه گیر اشاره شده که از شهر ووهان در چین آغاز می شود
موضوع کتاب درباره ی مادری است که یک سال قبل در حادثه ای عجیب پسرش دنی را از دست داده . یک راهنما ، بچه ها را با خود به یک گردش تفریحی می برد . اما در این سفر ، راهنما ، تمام بچه ها و همراهانشان بدون هیچ دلیل خاصی می میرند
وقتی که مادر سعی می کند کم کم این داغ را بپذیرد و با آن کنار بیاید ، ناگهان شروع به دریافت نشانه هایی می کند که به او می گویند پسرش هنوز زنده است مثلا نوشته هایی روی تخته سیاه یا کلماتی که از توسط دستگاه پرینتر چاپ می شود و او تصمیم می گیرد این نشانه ها را دنبال کند .مادر دنی تقاضای نبش قبر و کالبد شکافی دارد
ترجمه قوی از کتاب موجود نیست. فایل ترجمه ای که ارائه می شود صرفا بنا به درخواست های مکرر دوستان تهیه شده
📚چشمان تاریکی
✍️دین کونتز👇
در کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
1_5118780132617617522.pdf
2.9M
📚#چشمان تاریکی
#ووهان ۱۴۰۰
✍️دین کونتز
ترجمه فارسی بسیار ناخوب
کپی بدون لینک حرم میباشد
#کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدانی
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
خداحافظ سالار 13.mp3
9.21M
3⃣1⃣قسمت سیزدهم
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدان
لینک کانال سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت چهل و پنجم:✍ کارنامه ات را بیاور
❤️تا شب، فقط گریه کرد…
کارنامه هاشون رو داده بودن، با یه نامه برای پدرها!! بچه یه مارکسیست، زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره…
🦋– مگه شما مدام شعر نمی خونید، شهیدان زنده اند الله اکبر …
خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه!
اون شب، زینب نهارنخورده، شام هم نخورد و خوابید… تا صبح خوابم نبرد، همه اش به اون فکر می کردم …
خدایا… حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟
❤️هر چند توی این یه سال، مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست…
کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد… با اولین الله_اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت…
نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز…
🦋خیلی خوشحال بود…
مات و مبهوت شده بودم…
نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش…
دیگه دلم طاقت نیاورد … سر سفره آخر به روش آوردم…
اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست…
❤️– دیشب بابا اومد توی خوابم…
کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد…
بعد هم بهم گفت…
زینب بابا!
کارنامه ات رو امضا کنم؟
یا برای کارنامه عملت از حضرت_زهرا (س) امضا بگیرم؟
منم با خودم فکر کردم دیدم،
این یکی رو که خودم بیست شده بودم …
🦋منم اون رو انتخاب کردم…
بابا هم سرم رو بوسید و رفت…
مثل ماست وا رفته بودم … لقمه غذا توی دهنم…
اشک توی چشمم…
حتی نمی تونستم پلک بزنم… .
بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم …
❤️قلم توی دستم می لرزید…
توان نگهداشتنش رو هم نداشتم …
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت چهل و ششم: ✍گمانی فوق هر گمان
.
❤️اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد…
علی کار خودش رو کرد، اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد…
🦋با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد، حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد قبل از من با زینب حرف می زدن…
بالاخره من بزرگش نکرده بودم…
وقتی هفده سالش شد ،خیلی ترسیدم …
یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد…
❤️می ترسیدم بیاد سراغ زینب اما ازش خبری نشد…
دیپلمش رو با معدل بیست گرفت و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد… .
توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود…
پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود… .
🦋هر جا پا می گذاشت از زمین و زمان براش خواستگار میومد…
خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود…
مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد، دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید… اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت…
❤️اصلا باورم نمی شد… گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن…
زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود…
سال هفتادو پنج، هفتاد و شش تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود…
همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد
🦋و نتیجه اش، زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد… .
مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران، پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید…
هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری،پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد…
❤️ولی زینب، محکم ایستاد…
به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت…
اما خواست خدا در مسیر دیگه ای رقم خورده بود…
چیزی که هرگز گمان نمی کردیم…
#ادامه_دارد ..
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃