🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 8⃣4⃣ 🔹هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید، نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را می کوبد،
#در_محضر_شهید 9⃣4⃣
اگرما #هواےنفس را کنار نگذاریم
کارهایےڪہ انجام میدهیم
هیچ #فایدهای نخواهدداشت، چرا؟
چون ڪارمان درجهت #رضای خدا نیست
و ماخودمان را #گم میکنیم.
📚به روایت همت ص۱۸۲ #شهید_محمدابراهیم_همت🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
◀️ تاکید رهبر انقلاب در دیدار اعضای برگزاری کنگرهی بزرگداشت دو هزار شهید استان بوشهر
✍یاد و نام شهدا باید وارد زندگی بچهها شود
کاری کنید که یاد شهدا و این اشخاص [مجاهد] در ذهن نسلهای جدید ماندگار بشود. مثلاً رئیسعلی دلواری، آدم به این عظمت، در بین #نسل_جوان ما چند درصد او را میشناسند؟ کاری باید کرد تا این نامها زنده بمانند؛ اینها الگو هستند. مثلاً روی کتابچههای بچّهها، دفترهای بچّهها، روی پشت جلد کتابها، در خود کتابهای درسی، روی لباسها، عکس اینها، خصوصیّت اینها، اسم اینها [چاپ و] نوشته بشود.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
شهادت را نه ما پیدا
که پیدا می کند ما را ...
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#روزتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهادت را نه ما پیدا که پیدا می کند ما را ... #شهید_قاسم_سلیمانی🌷 #روزتون_شهدایی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazar
5⃣2⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا
💠روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🔺پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق
🌷ساعت ۷ صبح
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم، هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
🌷ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
🌷ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
🌷هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛ همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین! همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
🌷گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
🌷آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید، با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
🌷ساعت ۳ عصر، حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
🌷ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد... یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاجقاسم با لبخند گفت؛ میترسید #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
🌷حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست... ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد
🌷ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
👤راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون|
#شهید_قاسم_سلیمانی
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #کتاب_صوتی
ذوالفقار
خاطرات #حاج_قاسم_سلیمانی
1⃣ #قسمت_اول
👌 این مجموعه ساده و کوتاه روایتی ست از مردی که ذوالفقار علی بود در نیام عشق و غیرت
اینبار از #حاج_قاسم بشنویم
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠برشی از کتاب #دلتنگ_نباش می ترسم اگه بفهمن طراحی و خطاطی بلدم، من رو ببرن تو قسمت #فرهنگی. من آدم
🌹🏴از وقتے مادرش را از دست داده بود بیشتر در روضهے حضرت زهرا(س) گریه مےڪرد...🕊
🌷🖤هیچ چیز مانند روضهے حضرت بـےتابش نمےڪرد.گاهے آنقدر گریه میڪرد ڪه از حال مےرفت...🕊
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠می گفـت:
حاج قاسم اسم تیپ ما را
گذاشتـه امام حسین (ع) ...
چون اسم مـا
تیپ امام حسین (ع) است
دوسـت دارم
مثل امام حسین(ع) شهید شوم ...🕊
#شهید_یونس_زنگی_آبادی
#سردار_بیسـر
#سالروز_شهادت🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_172506309.pdf
2.36M
📂 فایل pdf
زندگی نامه و فعالیتهای
شهیدحاج یونس زنگی آبادی🌷
📎سالروز شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 2⃣ 🔻 #استاد_پناهیان 🔶در رفتارهای دینی ما تکنیکهایی برای کنترل ذهن وج
❣﷽❣
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 3⃣
🔻استاد پناهیان
🔶برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، برخورداری از قدرت روحی است
🔶قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهای اوست
🔶قدرت روحی را چگونه تمرین کنیم؟ باید تمرین کنی که «ذهنت هرجایی نرود؛ آنجایی برود که تو به او دستور میدهی!»
🔶کنترل ذهن یعنی «بتوانی به موضوعی که میخواهی بیاندیشی و کسی توجّه تو را به چیزی که نمیخواهی جلب نکند»
_____________
🔰 #شرح_موضوع
💠یکی از ضعفهای فرهنگ دینی جامعۀ ما این است که معمولاً برترین شاخص دینداری و معنویت را برخورداری از قوت و قدرت روحی نمیدانیم. وقتی از ما بپرسند: آدم خوب و دیندار چه آدمی است؟ معمولاً میگوییم: کسی که مهربان و باگذشت باشد و... یعنی یکسری صفاتی را بیان میکنیم که دلالت بر نرمی، انعطافپذیری و فهم و بصیرت دارد. البته اینها خوب است اما مهمترین ویژگیِ یک آدم خوبِ دیندار که اول باید به ذهن بیاید این است که «قدرتمند و برخوردار از قوت روحی باشد»
💠البته معنای قدرت و قوت روحی این نیست که آدم، خشن باشد و انعطاف نداشته باشد! اتفاقاً کسی که قدرت روحی داشت، مهربانتر هم خواهد شد. قوت روحی، منشأ بسیاری از خوبیهاست، امامزمان(ع) هم وقتی تشریف بیاورد، اصحاب خود را مهربانتر یا سخاوتمندتر نمیکند، بلکه اصحاب خود را 40برابر قویتر میکند (وَ أُعْطِيَ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا؛ غیبتنعمانی/310)
💠قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست و داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست. معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد. قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
💠اولین یا برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، این است که تو قوی باشی! این فرق بین دینداری درست و نادرست، و فرق بین دینداری حقیقی و قلابی است. قدرت روحی، برترین شاخص دیانت و آدمیت است؛ آدم باید قوی باشد! البته قدرت و قوت، اصلش درونی است، قدرت بیرونی فرع ماجراست. اگر ما از قدرت بیرونی هم خوشمان میآید، بهخاطر این است که کلاً از قدرت خوشمان میآید. منتها اگر کسی قدرت روحی داشته باشد، شایستهتر است.
💠مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است. بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است. در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.
💠حالا این قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم؟ همانطور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، قدرت روحی را هم باید با «ورزش ذهنی» تمرین کنیم، ورزش ذهنی هم با کنترل ذهن است، یعنی «ذهن من هرجایی نباید برود، آنجایی باید برود که من به او دستور میدهم» چون قدرت روحی به قدرت ذهنی خیلی وابسته است و تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است.
💠امام خمینی(ره) میفرماید: «بدان كه اوّل شرط از براى مجاهد در اين مقام(مقام تهذیب نفس) و مقامات ديگر، كه مىتواند منشأ غلبه بر شيطان و جنودش شود، حفظ طائر خيال است. چون كه اين خيال مرغى است بس پرواز كن كه در هر آنى به شاخى خود را مىآويزد، و اين موجب بسى از بدبختيهاست. و خيال، يكى از دستاويزهاى شيطان است كه انسان را به واسطه آن بيچاره كرده به شقاوت دعوت مىكند... و ملتفت باش كه خيالات فاسده قبيحه و تصورات باطله از القائات شيطان است كه مىخواهد جنود خود را در مملكت باطن تو برقرار كند» (شرح چهلحدیث/ص17و18) یکی از القائات شوم شیطان، سوء ظن به خداست، نگذار این سوءظن به خدا حتی ناخودآگاه و ناخواسته به ذهنت راه پیدا کند، کنترلش کن.
💠در ادامه میفرماید: «تو كه مجاهدى با شيطان و جنودش و مىخواهى صفحه نفس را مملكت الهى و رحمانى كنى، بايد مواظب كيد آن لعين باشى و اين اوهام برخلاف رضاى حقتعالى را از خود دور نمايى تا إنشاءاللّه در اين جنگِ داخلى، اين سنگر را كه خيلى مهم است از دست شيطان و جنودش بگيرى، كه اين سنگر به منزله سرحدّ است، اگر اينجا غالب شدى اميدوار باش.» (همان) یعنی سنگر ذهن و خیالات انسان، به منزلۀ مرز است. پس کنترل ذهن انجام بده و نگذار به ذهنت، حرفها و فکرهای بد، خطور کند.
💠یک مثال برجسته برای تمرین کنترل ذهن، سرِ نماز است. نماز به شدّت تکراری است؛ برای اینکه در نماز، چیزی نباشد که توجّه تو را به خودش جلب کند. اصلاً انگار نماز تمرین کنترل ذهن است. تو را در یک قالب رفتاری خاص قرار میدهد تا ببیند کنترل ذهن داری یا نه؟
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
استاد شجاعی- قسمت پنجم.mp3
2.53M
🔊 #پادکست
📝 موضوع: #دولت_کریمه_امام_عصر(عج)
📌 قسمت پنجم
👤 استاد #شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸کتاب #یادت_باشه رو خانمم قبل محرم میخوند، میگفت خیلی قشنگه😍 #اربعین امسال برای اولین بار رفتیم کربل
✍ #خاطره_شهدا
🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی به عنوان خادم الشهدا برای شهدا و زائرانشان خدمت میکردند. اخلاق بسیار خوبی داشت هر وقت به سراغش میرفتیم با لبخند پذیرا بود و داداش از دهانش نمی افتاد.
🌷عادت داشت برای نماز شب بلند میشد. یکبار از حمید آقا تقاضا کردم من رو هم بیدار کنن ولی از بس خسته بودم ایشان دلش نمی آمد من رو بیدار کنه و خودش نماز را میخواند.
🌷یک روز دیدیم نیست کلی دنبالش گشتیم بعد متوجه شدیم با چند تا از بقیه دوستان خادم رفتن معراج الشهدا اهواز برای خادمی و شبها هم اونجا میخوابه.
🌷گاهی میرفت شهر و برای بچه ها بستنی میخرید و میاورد تا خستگیمون خارج بشه.....خیلی با صفا بود. الحق که شهادت حق چنین مردانی است ...
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خستگیناپذیر 🔸دوکوهه مسئول پیشتیبانی بود و کارش سخت و #پرتحرک بود از هشت صبح⏰ تا هشت شب #خادمی بود
✍ #خاطره
🔰محمدرضا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.🚨
مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد.
🌷پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم.
زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرستم.
🌷تعجب کردیم: چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😐😄 کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️
#نقل_از_خواهر_بزرگوار_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 2⃣1⃣ 💫شهید شاهرخ ضرغام 🌹✨شاهرخ قبل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 3⃣1⃣
💫شهید بسیجی لَر
🌹✨در گردان یک پیرمرد ترک زبان داشتیم، کمتر از احوالات خودش حرف می زد. هرگاه از او سوالی می پرسیدیم یک کلام می گفت: من بسیجی لَر هستم!
🌹✨گردان به مرخصی رفت. به همراه یکی از بچه ها او را تعقیب کردیم. او داخل یکی از خانه های محقر در حاشیه شهر قم شد. جلو رفتیم و در زدیم. وقتی ما را دید خیلی ناراحت شد.
🌹✨گفت: چرا مرا تعقیب کردید؟ گفتیم: ما لشگر علی بن ابی طالب (علیه السلام) هستیم. آقا گفته از زیر دستهای خودتان با خبر باشید. وارد منزل شدیم. زیرزمینی بسیار محقر با دیوارهای گچ و خاک و پیرزنی نابینا که در گوشه ای نشسته بود!
🌹✨از پیرمرد در مورد زندگی اش، بسیجی شدنش و این پیرزن سوال کردیم. گفت: ما اهل شاهین دژ اطراف تبریز بودیم. در دنیا یک پسر داشتیم که فرستادیم قم طلبه و سرباز امام زمان (عج) شود.
🌹✨مدتی بعد انقلاب پیروز شد. بعد هم در کردستان درگیری شد. آمد شهرستان و با ما خداحافظی کرد. راهی کردستان شد. چند ماه از او خبر نداشتیم. به دنبالش رفتم. بعد از پیگیری گفتند: شهید شده. جنازه اش افتاده دست ضد انقلاب.
🌹✨بعد از مدتی خبر دادند:پسرت را قطعه قطعه کرده اند و سوزانده اند.هیچ از پسرت نمانده! همسرم از آن روز کارش همش گریه بود. آنقدر گریه کرد تا چشمانش نابینا شد! از آن روز گفتم: هر چیزی که این پیرزن داغدیده بخواهد برآورده می کنم
🌹✨یک روزگفت:به یاد پسرم برویم قم ساکن شویم.ما هم اینجا آمدیم. من هم دستفروشی می کردم. یک روز گفت: آقا یک خواهشی دارم، برو جبهه و نگذار اسلحه فرزندم روی زمین بماند. من هم آمدم. از آن روز همسایه ها از او مراقبت می کنند.
🌹✨شب عملیات کربلای پنج بود. هر چه آن پیرمرد اصرار کرد نگذاشتم به عملیات بیاید. گفتم: هنوز چهره آن پیرزن معصوم در ذهنم هست، نمی گذارم بیایی!
🌹✨گفت: اشکالی ندارد. اما من می دانم پسرم بی معرفت نیست!از پیش ما به گردانی دیگر رفت.در حین عملیات یاد او افتادم.گفتم: به مسئولین آن گردان سفارش کنم. نگذارند پیرمرد جلو بیاید.
🌹✨تماس گرفتم. با فرمانده گردان صحبت کردم. سراغ پیرمرد را گرفتم. فرمانده گردان بی مقدمه گفت: دیشب زدیم به خط دشمن.بسیجی لَر یا همان پیرمرد به شهادت رسید😭. پیکرش همانجا ماند!
🌹✨بدنم سرد شد. با تعجب به حرفهای او گوش می کردم.خیلی حال و روزم به هم ریخته بود.
بعد عملیات یکسره به سراغ خانه آنها رفتم.جلوی خانه شلوغ بود.
🌹✨همسایه ها آمدند سوال کردند: چه نسبتی با اهل این خانه دارید!؟ خودم را معرفی کردم.بعد گفتند: چهار روز پیش وقتی رفتیم به او سر بزنیم دیدیم همانطور که روی سجاده مشغول عبادت بوده جان داده و روحش به ملکوت پیوسته!
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖انتشارات شهید ابراهیم هادی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 4⃣1⃣
💫شهید علیرضا کریمی
🌹✨قبل از آخرین اعزام به عکاسی رفت. عکس گرفت و آورد. گفت: این برای سر مزار من است! آخرین کارها انجام شد. فروردین 62 نیروها به سمت فکه اعزام شدند. در حین عبور، تیربارهای دشمن آتش وسیعی را ایجاد کردند. راه عبور باز شده بود.کمی جلوتر رفتیم. یکدفعه دیدم علیرضا غرق در خون روی زمین افتاده.گلوله های تیربار با پاهای او اصابت کرده بود.
🌹✨هرکاری که کردم راضی نشد او را به عقب ببرم، همانجا او را گذاشتم، فقط زخم های او را بستم.
🌹✨قرارگاه تصرف شد اما به دلیل عدم الحاق گردانها، مجبور به عقب نشینی شدیم. تانکهای عراقی از همان مسیر در حال پیشروی بودند. ناگهان علیرضا را دیدم. ستون تانک های دشمن از کنار او عبور می کردند. یکدفعه یکی از تانکها مستقیم به سمت بدن او رفت. و لحظاتی بعد...
🌹✨سالها پیکر علیرضا در سرزمین نورانی فکه بر خاکها مانده بود. تلاش گروه های تفحص هم بی نتیجه مانده بود. علیرضا خودش می خواست گمنام بماند.
🌹✨اما نه برای همیشه! گفته بود بر می گردم! در آخرین مرتبه که به اصفهان آمده بود به مادرش گفت: ما مسافر کربلائیم، راه کربلا که باز شد برمی گردم!
🌹✨آمدم خانه، مادرم خیلی هیجان زده بود. با رنگ پریده گفت: علیرضا برگشته! پسرم بعد از شانزده سال برگشته. کمی مادر را نگاه کردم. گفتم: آخه مادر چرا نمی خوای قبول کنی، پسرت شهید شده، جنازه اش هم توی فکه مانده.
🌹✨گفت: به خدا چند دقیقه پیش آمد، دست من را بوسید و گفت: خسته ام. بعد رفت توی اتاق و خوابید.
🌹✨ظهر همان روز اخبار اعلام کرد: فردا بعد از نماز جمعه 3000 شهید از تهران تشییع خواهند شد. خبر بعدی این بود که اولین کاروان زائران ایرانی امروز به طور رسمی وارد کربلا شد!
🌹✨یکباره رنگم پرید.حالا علت حضور علیرضا و صحبت های مادر را فهمیده بودم. علی گفته بود: من برمی گردم. اما زمانی که راه کربلا باز شد!
🌹✨حالا هم که راه کربلا به طور رسمی باز شده!! با بنیاد شهید تماس گرفتیم. کاملا صحیح بود. علیرضا کریمی از اصفهان یکی از شهدا بود.
🌹✨یکی از بچه های تفحص آمده بود خانه ما می گفت: این شهید به خواب علیرضا غلامی مسئول گروه آمده بود. گفته بود وقت آن رسیده که من برگردم!! بعد هم محل حضور خودش را گفته بود!
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖انتشارات شهید ابراهیم هادی
#شهید_علیرضا_کریمی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_166932330.mp3
9.24M
#بهروز_سوری
#پرویز_سرمیلی
🎼 سردار دلها....
👈به یاد سردار دلیر اسلام
#شهید_قاسم_سلیمانی❣
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
★میریزد از ین غــ💔ـم
✩عرق #شرم ز رویم
✩دیگـر چه بگویم⁉️ که
★شکسته ست سبویم
★ای کاش که بر
✩آتش جان خاک بریزند
✩با #گریه نشد از غم او
★دست بشویم😔
★حرفی نزد از ماندن👤 و
✩بستم #چمدان را
✩انگار خبر داشت که
★دلبسته💞 اویم
★بعد از #تو مرا هر نفسی
✩آه کشنده ست😢
✩ #مرگست که آغوش
★گشودست به رویم
#علی_مقیمی✍
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - بار سنگین - حجت الاسلام عالی.mp3
951.9K
♨️بار سنگین
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آرزوی شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی در صحرای عرفات در سال 1372 🔹و خدا می خواست توبمانی. بارها و باره
✍ #خاطره_شهدا
🌸یک بار حاج حسین بادپا رو به من گفت
#حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟
🌸گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما...
🌸پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب #شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم
آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم.
🌸در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد،
گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به شهدا
برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد
و خندید.
🌸حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند
شهید می شوی...
🌸حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با
پدر و مادر این شهید دیدار می کند.حاج حسین آنجا از مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا
کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد
از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
🌸و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یکماه بعد در سوریه شهید می شود.
#شهید_حسین_بادپا
#شهید_قاسم_سلیمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh