eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
13961117000890.mp3
1.85M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه هود✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
با ببر مرا🤲 ⚜إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ 💠باورم نمیشه منو آرزو به دل بذاری 🔺 ❣دلم یک گوشه میخواهد شبیه همینجا که بنشینم رو به روی شما👥 و چشم هایم خیره شود. به چشم هایی که از آنها می‌بارد ❣و گوش هایم پر شود از صدای موسیقیِ روایت فتح و پرواز کنم🕊 در خیالم در کنار شما در آسمان ! 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین دست نوشته📝 #شهید_حجت_الله_رحیمی غـریبــــــــ مــــــــــولا ✍مے‌خواهم آنچہ در تمام عمر،
[ تیکه تیکه 🌷حجت جلویِ حرکت می کرد. میکروفن🎤 را دستش می گرفت و میگفت: - هر کسی دوست داره برای "تیکه تیکه" بشه صلوات بفرسته تیکه کلامش همین بود و بلند میفرستاد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴شهيد مدافع حرم سيدعلی زنجانى به روايت مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور 🔸سید علی عزیز ما دنیائی از صفا
🔻شهید زنجانی (رحمه الله علیه) خیلی مهمان‌نواز و کریم بود. که قرار بود برگردم دمشق، آمد دنبالم🚗 به همراه شیخ و چند نفر دیگر ما را به بازار برد. 🔻به یک مغازه فروشی رفتیم. یکی از عطرهای خوشبو را پیشنهاد کرد. قصد داشتم آن را به عنوان هدیه🎁 با خودم به ببرم. وقتی قیمت را پرسیدم، فروشنده گفت: «یازده هزار لیر». برای خرید مردد شدم، ولی به‌خاطر رودربایستی که با و شیخ داشتم‌ چیزی نگفتم. در دلم گفتم: «چه خبره برا یه عطر یازده هزار لیر بدم!» 🔻وقتی می‌خواستم پول💰 را حساب کنم، سید اجازه نداد و خودش کرد. شعارش این بود و همیشه می‌گفت: من باید ببخشم تا بهم بده 👈حالا من میگم بودن به اینه که آنور دست رفقات هم بگیری ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۷۷۸.attheme
106.3K
📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇 @ShahidNazarzadeh
📣📣 0⃣1⃣ 🌸دعوتید به مطالعه سه از شهدا بزن روش ببین چی میاد😃👇 1⃣🌷شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت زینب را در خواب دید و حضرت به او گفتن که شما هم انتخاب شدید. 👈شهید مجید سلمانیان🌷 2⃣🌷شهیدی که شباهت زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت 👈شهید داوود عابدی 3⃣🌷شهیدی که شال سبز متبرک حسینی را سال ها بعد ازشهادتش از کربلا برای شفای مادرش هدیه آورد 👈 شهید معماریان🌷 🔺بخونید و شادی روح شهدا صلواتی نثار کنید🌺 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/3491823617Cd3c6186126
گُمنام ... 👈یعنی کسی که👇 دنیا را حتی به اندازه یک نام هم بجویید بگذارید مردم در مورد آنچه که واقعا هستید👌 جور دیگری↻ فکر کنند 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_بیست_وچهارم 4⃣2⃣ 🔮وقتی رفتم
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 5⃣2⃣ 🔮گفتم مصطفي یک چیز به شما می گویم ناراحت نمی شوید⁉️ گفت نه. گفتم قول بدهید ناراحت نشوید. دوست داشتم قبل از دیگران خودم ماجرا را برای او بگویم. بعدتعریف کردم همه چیز را و مي خنديد و می خندید. به من گفت چه کردید جلوی افسرها؟ چرا اصرار داشتید به من سوپ🍲 بدهید؟ ببینید چه کرد. 🔮غاده اگر می دانست مصطفی این کارها را می کند عقب نمی آید🚷 اهواز می ماند و این قدر به خودش سخت می گیرد، هیچ وقت دعا نمی کرد که بشود و تیر به پایش بخورد. هرکس می آمد مصطفی می خندید و می گفت غاده دعا کرده من تیر بخورم😅 و دیگر بمانم سر جایم. و او نمی توانست برای همه آنها بگوید که او چه قدر عاشق مصطفی♥️ است که این عشق قابل تحمل برای خودش نیست که مصطفی آن وقت ها انگار در مصطفي فانی شده بودم نه در خدا. به مصطفی می گفتم ایران را ول کن، منتظر بهانه بودم که او از ایران بیاید بیرون. مخصوصا وقتی جنگ شروع شد. 🔮احساس می کردم خطری بزرگ هست که من باید مصطفی را از آن ممانعت کنم. یک در دلم بود انتظار چیزی خیلی سخت تر از وقوع آن است. می گفتم مصطفی تو مال منی😍 و او درک می کرد. میگفت هرچیزی از زیباست. تو به ملكيت توجه می كنی... "من مال خدا هستم" تو هم این وجودت مال خدا است. برایش نوشتم کاش یک دفعه بشوی، من منتظر پیرشدنت هستم که نه کلاشینکف تو را از من بگیرد ونه جنگ. 🔮او جواب داد که این خودخواهي است اما من خودخواهی تو را دوست دارم☺️ این فطری است اما چه طور مشکلات حیات را تحمل نمی کنی. من تو را می خواهم محکم مثل یک کوه💪 سیال و وسيع مثل یک دریای ابدیت. تو می گویی مُلک؟ ملکیت؟ تو بالاتر از ملکی من ازشما انتظار بیشتر دارم. من می بینم در وجود تو و جلال و جمال. تو باید در این خط الهي راه بروی، تو تجلی ای از خدا هستی. جایز نيست در وجود تو خودخواهي. تو روحي، تو باید به بروی. تو باید پرواز کنی🕊 🔮چه طور تصور کنم افتادی در زندان شب، تو طائر قدسی، می توانی از فراز همه حاجزها عبور کنی، می توانی در پرواز کنی. هرچند تا روزی که مصطفي شهيد شد🌷 تا شبی که از من خواست به راضي باشم نمی خواستم شهید بشود 😔 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 6⃣2⃣ 🔮آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند، گفته بود روز بعد برمی گردد. عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق . آنجا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش نبود کسی آن جا نمي آمد🚫 اما ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم فکر کردم چه کسی است که مصطفی وارد شد، تعجب کردم قرار نبود برگردد. 🔮او مرا نگاه کرد گفت مثل این که نشدی، دیدی من برگشته ام. من شب برای شما برگشتم. گفتم نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشتی❌ برای کارت آمدی. مصطفی باهمان مهربانی گفت امشب برگشتم "به خاطر شما" از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود، تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده ام ولی اصرار داشتم برگردم. 🔮با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم. من خیلی حالم منقلب بود💗 مصطفی من عصر داشتم کنار قدم می زدم احساس کردم این قدر دلم پر است که مي خواهم فریاد بزنم، خیلی گرفته بودم😢 احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم باز نمی توانم خودم را خالی کنم، مصطفی گوش می داد 🔮گفتم آن قدر در وجودم بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی بدهی😔 او خندید و گفت «تو به عشق بزرگ تر از من نیاز داری و آن عشق باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا♥️ هیچ چیز راضی نکند. حالا من با اطمينان خاطر می توانم بروم. 🔮من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم. شب رفتم بالا وارد اتاق که شدم دیدم روی تخت درازکشیده🛌 فکر کردم خواب است آمدم جلو و او را بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها داشت. 🔮یک روز که آمدم دمپایی هایش را بگذارم جلو پایش خیلی ناراحت شد🙁 دوید دو زانو شد و دست مرا . گفت: تو برای من دمپایی می آوری؟ آن شب تعجب کردم که چرا وقتی را بوسیدم تکان نخورد احساس کردم او بیدار است. اما چیزی نمی گوید. چشم هایش را بسته و همین طور بود. 🔮مصطفی گفت: "من فردا می شوم" خیال کردم شوخی می کند. گفتم مگر شهادت دست شماست⁉️ گفت نه من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب می دهد ولی من می خواهم شما بدهید اگر رضایت ندهید من شهید نمی شوم✘ خیلی این حرف برای من تعجب بود. گفتم ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★پیـری و •عجَب غصه ی •جان فرسایی استـ😔 ★تا جـوانیم •دعـٰا کـنـیم •به •برِسیمـ🕊 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌼در لغتنامه قلبم مترادف دلتنگی💔 است 🔸مولای عزیز و بیا و با دستهای گره گشای خودت معنای هایم را عوض کن🙏 🔹ای غریب ترین عالم😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد امروز برای دیدن روی طلوع می کند باران🌧 با صدای تپش شیشه‌ها سرود از می خواند چه روز زیبایی است امروز😍 زمین را معنای بودن 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - افزایش رزق و سرمایه - حجت الاسلام عالی.mp3
2.49M
♨️افزایش رزق و برکت و سرمایه بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆دوم اردیبهشت مبارک باد 🌺💐 🔻امام خامنه ای: یکی از بخشهای مهم کارنامه سپاه و انقلابی ماندن👌 است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴🔴🔴 ⬅️درگیری مسلحانه در "سیستان و بلوچستان"/ یک بسیجی 🔵روابط عمومی قرارگاه قدس در جنوب شرق کشور: در درگیری رزمندگان قرارگاه قدس با قاچاقچیان در شهرستان سراوان سه نفر از این به هلاکت رسیدند. 🔵در این درگیری یک طرح امنیت نیز به فیض شهادت نائل آمد🕊 و سه تن از مأموران مجروح شدند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تولدت_مبارک شهید عاشق❣ خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷 #شهید_صادق_عدالت
🌸عشق مهمان مقدسی است و قلب، میزبان مهربانی. که باشی، جان تازه میگیری از وجودش. گاهی دل با شنیدن روضه ای، ذکری هم چون ، یارقیه، یازهرا(س) می لرزد💓 و ناگهان می بینی "عاشق اهل بیت" شده ای. 💖صادق عاشق (س) بود. برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از باشد. با یک بانوی سیده ازدواج💍 کرد. به قول همسرش در جلسات خواستگاری هم حرف از بود. 🌸به یاد از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند🤲 پس از بله گفتن، و شهیدی هم اسم ، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک خواند😢 💖با شهادت ، چهره آقای خانه، حسرت های دل اش را رسوا کرد😞 و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است را فقط برای خودش بخواهد. 🌸برات کربلای نوکر ارباب در امضا شد. همسرش نامه ای💌 نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون شهد شیرین شهادت🌷 نصیب رفیق زندگی‌اش شود. نامه را به او داد تا در حرم امانتی را به "صاحبش" بسپارد. 💖صادق عاشق خدا♥️ بود و همسرش . می گویند دعای عاشق ها در حق هم می شود. راه شهادت🕊 برایش باز شد. در اسفند ماه عازم سوریه شد. همسرش لحظه وداع، در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن📖 بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود. ندایی در درونش می گفت: من با دو خویشتن دیدم که می رود😔 💖۵۷ روز برای دعا کرد. گریه کرد😭 در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود. اما همین ۵۷ روز کافی بود برای کبوتر🕊 مدافع حرم 🌸بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری💥 باشند برای آن ها که قلب هایشان، شده است. صادق عدالت اکبری هم اهل همین بود. مراسم ‌، استقبال همسرش با "لباس سفید" و بی قراری دوستانش، دلهای بسیاری را منقلب کرد💗 💖حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای شهید یک با دنیایی دلتنگی💔 قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند.. ✍نویسنده: منتظر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در چشم‌های خیره مانده‌ای شرم از تـو کُشت‌ِمان😔 را نگاه‌دار ... 🔹زخمی شده بود و به‌ دلیل ضربه به قدرت حرف زدن نداشت. زیر بغلش را گرفته بودند تا سوار ماشین🚑 کنند و بـه عقب بفرستـند. 🔸قـدرت بـدنی‌ اش را از دست داده و تمـام مدت، سـرش پایـین بود😔 و برای همین با این‌ که چند گرفتم، اما صورتش را نتوانستم ثبت کنم. 🔹اما وقتی روی صندلی جلو ماشین نشست، سـرش را بلـند کــرد و یـک آن نگاهـش🙁 در نـگاه مـن گـره خـورد، ایـن عکس حاصل آن لحظه‌ بود، چرا که خیلی‌ زود دوباره سرش روی‌ شانه‌اش خـم شد و بی‌ رمق در خـود فـرو رفـت😞 🔰این عکس را فروردین۱۳٦۰ در ارتفاعات ، مشرف به دشت ذهاب گرفتم. جایی که عملیات کوچک برای آزادسازی قله‌ی ۱۱۱۰ انجام شده بود. 📸عکاس: سعید صادقی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا