eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌جشن تولد فرزند شهید امنیت در ابرکوه سرهنگ حسینی فرمانده انتظامی شهرستان ابرکوه: 🔹یک لحظه شوق برای ما کافی است...😍 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش🛏 بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر می‌داشت و با آب داخلش می‌گرفت. 🌷می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم.... بقیه‌ی بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود. 🌺خاطره‌ای به یاد شهید معزز مسعود شعربافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 3⃣2⃣ 📖بعد از ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد، صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد🥺 عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند. وقتی می خندید یا اخم میکرد، ابرویش تکان نمیخورد و پوستش چروک نمیشد. 📖کنار هم نشسته بودیم👥 ایوب استینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد؛ "توی کتفم، نزدیک عصب یک است. دکتر ها میگویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس ک رفت زیر تیغ جراحی...."😅 📖به دستش نگاه میکردم. گفت: بدت نمیاید میبینیش⁉️ بازویش را گرفتم و -باور نمیکنی ایوب، هر جایت ک مجروح تر است برای من قشنگ تر است. بلند خندید😂 دستش را گرفت جلویم +"راست میگویی؟ پس یا الله ماچ کن" سریع باش... 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣2⃣ 📖چند روز بعد کارهای اعزامش🚌 درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت . من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم شاهرود. مراسم بزرگی آنجا برگزار میشد، زیارت عاشورا📕 میخواندند که خوابم برد. 📖توی خواب را دیدم. امام گفتند: "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد". توی خواب شروع کردم به گریه و زاری😭 با التماس گفتم: اقا من برای رضای شما ازدواج کردم، برای رضای شما این مشکلات را تحمل میکنم، الان هم شوهرم نیست، تلفن بزنم چه بگویم⁉️ بگویم بچه ات است؟ 📖امام آمد نزدیک، روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"😊 بیدار شدم. یقین کردم رویایم بوده؛بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد، حتما هم خوب میشود چون امام گفته است. رفتم مخابرات و زنگ زدم📞 به ایوب. 📖تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه😭 بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد. دوباره شماره را گرفتم. برایش خوابم را تعریف نکردم❌ فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم. با صدای بغض الود گفت: "میدانم شهلا، بچه است، اسمش را میگذاریم . 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-🕊⃝⃡♥️ ⭐️شبها نور ماه در چشم می درخشید 🌟شب بخیر هایت ماه آسمان🌝 را برای روی زمین می آورد 🌙 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - پروندۀ سیاهِ مرا گرکه رو کنند - استاد میرزامحمدی.mp3
2.93M
🍃پروندۀ سیاهِ مرا گر که رو کنند 🍃ترسم که دورم از درِ لاتَقنَطوا کنند 🎤حجت الاسلام 👌بسیار دلنشین ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ 🌾خودت خیر و ندیدے خیرے از ما 🥀تو هم مثل (ع)؛ تنهاےِ تنها 🌾 فداے تو که می گویی شبانہ 🥀بہ جاےِ چاه٬ را بہ صحرا!😭 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🦋رفیق براے شدن ... هنـــر لازم است ! هنرِ ← رد شدن از سیم خاردارهای هنـرِ به ← خــ♥️ـدا رسیدن هنـرِ ڪشتن ← نَــفس هنـرِ ← تَهذیبــــ👌 تا نشـی شهیـــد نمےشـی❌ 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️روایت تکان‌دهنده از امام رضا درباره شخص گناهکار! 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰علامه حسن‌زاده آملی ره: همچون کبوتری🕊 که یک بالش را زخمی کردند، با یک بال اینقدر بال‌بال زد تا از برخی از علمای هشتاد ساله ما بالاتر رفت. ♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‏🔺تصویر منتشر شده از ‎ خلبان یک هواپیما قبل از انجام پرواز✈️ ⚜این خلبان الگوی ما هست، نه مُشتی سلبریتی بی سواد دوزاری 👌 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☘سید تعریف می کرد و می گفت داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گذاشته بودم، این نوار را با زیاد گوش کرده بودم و کاملا برامون تکراری بود. 🍁برای همه معمول اینه که وقتی یک نواری تکراری می شه دیگه اون حس و حال و اشتیاق اولیه برای گریه کردن بوجود نمی یاد❌ خصوصا اینکه اون نوار مداحی نوحه باشه نه "روضه" اما اونروز باروزهای دیگه فرق می کرد.. ☘یک نواری که قبلا بیش از ده ها بار انرو گوش کرده بودیم در ماشین🚗 گذاشته بودم وبه راهمون ادامه می دادیم، همینکه داشتم رانندگی می کردم، متوجه شدم به پهنای صورتش داره اشک می ریزه وگریه می کنه 😭 🍁تو حال و هوای خودش بود بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن📝 درحال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد، مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات... ☘بعداز عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم چون مهدی آسمانی شده بود درحال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم بله همون برگه ای بود که مهدی درحال نوشتن مطالبی روی اون بود 🍁 آخرین نوشته آقامهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر علیه السلام! مهدی عاشق حضرت علی اکبر(علیه السلام) بود، وقتی ازش پرسیدم اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر(علیه السلام) وقتی می خواست آقارو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🦋♥️ 🔰مقام معظم رهبری: شما فاطمه زهرا(س) هستید فاطمه زهرا(س) هستید فاطمه زهرا(س) هستید شهــ🌷ــدا و مـــادران‌ آسمـانی را یاد کنید با ذکـر 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 در کلام او جاری بود 🔸احمد به‌خلاف کودکان و نوجوانان دیگر که به‌رسم کودکی و در آرزوی‌های خود معمار آینده خود هستند و به‌ شوق و مهندس شدن به گذر عمر می‌پردازند، حیات معنوی خود را پای منبر و در مسجد🕌 و سیر و تقویت می‌کرد. 🔹یادم می‌آید به او گفتم: احمد، برنامه‌ات برای آینده چیست⁉️ گفت: محمد برنامه من برای آینده با دیگران فرق دارد، به‌زودی به تو می‌گویم چه می‌خواهم انجام دهم ولی بدان و منطق من این‌گونه نیست که به‌دنبال دنیا🌍 باشم. 🔸همین اصل و منطق را در وصیت‌‌نامه📜 خود و 50 روز قبل از بیان کرده است و می‌گوید: من رفتم تا ماندگار شوم، من برای شهادت آماده‌ام. 🔹یادم می‌آید حتی وقتی قصد رفتن داشت و پدر در ابتدا مخالف رفتن او بود🚷 خطاب به پدر گفت: پدر من راهم را پیدا کردم، بگذار شوم. 🎊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼راهکارهایی برای غافل نشدن از 💠 دائم الوضو بودن خیلی وقت‌ها یکی از عوامل پنهان تأخیر در نماز نداشتن هست، مخصوصاً برای وقت‌هایی که خونه نیستیم🙂 💠الگوگیری از خانواده اگه می‌خوایم بچه‌هامون اهل اول وقت باشند، باید اول سجاده خودمون رو پهن کنیم وبرنامه‌هایی مثل خرید، مطالعه،بازی،مهمونی وغذا رو باوقت اذان هماهنگ کنیم. 💠بلند اذان گفتن و نماز جماعت خوندن در خونه این روش هم ما رو و هم باقی اهل خونه👨‍👩‍👦‍👦 رو تشویق به می‌کنه.اذان گفتن رو هم می‌شه بعنوان یک مسئولیت بین افراد خانواده تقسیم کرد. 💠رفیقِ نماز اول وقت‌خوان رفیق خوب حال آدم روخوب می‌کنه و عادت‌های خوب یادمون میده.می‌شه با جمعی ازدوستان👥 قرار بذاریم و همدیگر روخبر کنیم👌 💠خوندن کتاب درباره اهمیت نماز اول وقت کتاب «چگونه یک نماز خوب بخوانیم» از ، به خیلی از دوستان کمک کرده تا با نمازاول وقت📿 رفیق باشند. 💠دنبال کردن سخن بزرگان آیت‌الله بهجت درباره نماز اول وقت می‌گفتن: « مثل لیموشیرینه. اگه از اول وقتش بگذره، تلخ می‌شه» همین یک تلنگر هست که شیرینی عبادت‌ رو با تلخی نماز دیروقت عوض نکنیم❌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وصیت : 🌸نماز های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید. خواهید دید که چگونه درهای رحمت الهی رو به روی شما باز خواهند شد. ⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱هر وقت او را بیکار می دیدم، در حال قرائت دعای عهد بود. می گفت: ما الان در حال پی کنی و آماده سازی حکومت امام مهدی(عج) هستیم و من آرزﻭ دارم برای چند دقیقه هم شده است، امام زمان عج را درک کنم!🌙 قبل از شروع عملیات بود. قبل از ورود به آب پرویز نماز خواند.📿 سجده شکر کرد و باز دعای عهد را خواند و وارد آب شد.🌊 نزدیک کمین عراقی ها بودیم که آتش دشمن روی دریاچه ماهی شروع شد. گلوله اول به پرویز خورد،💥 اما راهش را ادامه داد. بلافاصله گلوله دوم هم به تنش نشست.💥 به جای اینکه کمک بخواهد یا داد و فریادی کند. دستش را جلو دهانش گرفت تا مبادا صدای ناله اش، تیربارچی دشمن را متوجه نیروهایش کند...🥀 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣2⃣ 📖نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما داد، اول اسمش را محمد♥️ بگذاریم. گفتم بگذاریم ؛ به خاطر خوابم؛ اما تو از کجا میدانی پسر است؟ جوابم را نداد. 📖چند سال بعد که را باردار شدم هم میدانست فرزندمان دختر است. مامان و اقاجون کنارم بودند، اما از این دلتنگیم💔 برای ایوب کم نمیکرد. روزها با گریه مینشستم، شش هفت برگه امتحانی برایش مینوشتم📝 ولی باز هم روز ب نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود. 📖تلفن میزد. همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت، "سلام ایوب" ذوق کرد😍 گفت: را که میشنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند. زدم زیر گریه "کجایی ایوب؟ پس کی برمیگردی؟" -میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم؛ دقیقا بیست و پنج روز📆 📖حرفی نزدم. صدای گریه ام را میشنید -شهلا ولی دنیـ🌏ـا خیلی کوچک تر از ان است ک تو فکرش را میکنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟ با گریه گفتم: خب معلومه، تو ، من تهران، خیلی از هم دوریم ایوب. -نه شهلا، مگر همان ماهی🌝 ک بالای سر تو است بالای سر من نیس؟ 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣2⃣ 📖نامه اش💌 از انگلیس رسید. "خب شدنمان چشمم را روشن کرد. همسر عزیزم♥️ شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای درمان هستم. 📖خیلی نگران حالت هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد.... بعد از ایوب برگشت. از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود تعریف میکرد. 📖میگفت: عادت کرده ام مثل پروانه🦋 دورم بگردی، همیشه کنارم باشی توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم. با لبخند نگاهش کردم☺️ تکیه داد به پشتی 📖+شهلا؟ این خانم ها خود به خود رنگی نیست، هست⁉️ چشم هایم را ریز کردم😑 -چشمم روشن!!......کدام خانم ها؟ +خانم های اینجا و انجا که بودم😁 📖خنده ام گرفت. -نخیر مال خودشان نیست، میکنند. +خب، تو چرا نمیکنی؟ -چون خرج داره حاج اقا. فردایش از ایوب پول گرفتم و را رنگ کردم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh