فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما #رفیق_شهید داری؟
💠 بین شهداء یک رفیق پیداکنید، بعد باهاش مناجات کنید، براش هدیه بفرستید...شهداء خیلی کارها میتونند بکنند، اصلا شهید #زنده ست.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
Narimani-Shab 17 Ramzan1396-004.mp3
6.69M
🎵 #صوت_شهدایی
🌴پای علم یه سر افتاده
🌴جونشو واسه زینب داده
🎤🎤سید رضا #نریمانی
👈 تقدیم به #شهید_جواد_محمدی🌷
و سایر #شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
می گفت: #ستاره خفت،
بر می گردم
وقتی که سحر #شکفت،
بر می گردم
سر تا سر #خاک جبهه رو
باید گشت
دنبال #کسی که گفت:
بر می گردم
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شبـتون_شهـدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
✨﷽ بسم الله الرحمن الرحیم ﷽✨
با عرض سلام و ادب به شما خیرین محترم✋
♨️به استحضار می رساند
بمناسبت فرارسیدن ایام #دهه_اول_محرم
مراسم عزاداری🏴 اباعبدالله الحسین (ع) توسط (هیئت محبان جواد الائمه مشهد) برگزار میگردد.
♨️لذا در صورت تمایل به مشارکت در برگزاری هیئت و #اطعام 🌯عزاداران لطفا وجه هدیه خود را به شماره کارت💳👇
💳6037/7011/5677/9453
👈علیرضا دهقان بانک کشاورزی واریز نمایید.
♨️ضمنا لازم به ذکر است
چنانچه وجوهات به #حدنصاب برسد وجه باقی مانده صرف مجالس و امورات دیگر #هیئت خواهد شد.
☎️شماره ی راهنما:
09159677572
(علیرضادهقان)
📱آیدی ایتا↙️
@alireza71
#زمان:
📆 از دوشنبه(۱۹شهریور) تا جمعه(۲۹شهریور) ساعت ۲۰:۳۰
#مکان:
🚪مشهد، حجاب ۲۱، بیت شهید نظرزاده(علامت پرچم)
👈با حضور خواهران و برادران
هیئت محبان جوادالائمه(عليه السلام)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 6⃣9⃣ 💠موشک جواب موشک😂 🔸مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه #عملیاتی می گذاشت. از آن
🌷 #طنز_جبهه 7⃣9⃣
💠پسر فداکار😂
🔸موقع #خواب بود كه یكى از بچه ها سراسیمه آمد تو #چادر و رو به دیگران گفت:
«بچه ها امشب #رزم_شب اشكى داریم. آماده بخوابید!»
🔹همه به هول و ولا افتادند و #پوتین به پا و لباس ها كامل سر به #بالین گذاشتند.
فقط حسین از این جریان خبر نداشت. چون از ساعتى پیش او به دست بوسى هفت پادشاه(خواب)رفته بود!
🔸نصفه نیمه هاى #شب بود كه ناگهان صداى گلوله و انفجار و برپا، برپا بلند شد.
بچه هاى آن #چادر كه آماده بودند مثل #قرقى دویدند بیرون و جلوى محوطه به صف شدند.
🔹خوشحال كه آماده بوده اند.
اما یك هو چشمشان افتاد به پاهاى شان. هیچ كدام جز حسین #پوتین به پا نداشتند!
#فرمانده رسید. با تعجب دید كه فقط یك نفر پوتین دارد. بچه ها كُپ كردند و حرفى نزدند.
🔸فرمانده گفت:
«مگر صدبار نگفتم همیشه #آماده باشید و پوتین هایتان را دم در چادر بگذارید تا تو همچین وضعیتى #گیج نشوید حالا پا به پاى ما پیاده بیایید»
🔹صبح روز بعد همه داشتند پاهایشان را مى مالیدند و #غُر مى زدند كه چطور پوتین ها از پایشان پرواز كرد.
یك هو حسین با ساده دلى گفت:
«پس شما از قصد پوتین به پا خوابیده بودید؟»
🔸همه با #حیرت سربرگرداندند طرفش و گفتیم:
«آره»
مگر خبر نداشتى كه قرار است رزم شب بزنند و ما قرار شد آماده بخوابیم؟
حسین با تعجب گفت:
«نه ، من كه نشنیدم»
🔹داد بچه ها درآمد:
- چى؟
- یعنى تو #خواب بودى آن موقع؟
- ببینم راستى فقط تو پوتین پات بود و به وضعیت ما دچار نشدى؟
- ببینم نكنه...
🔸حسین پس پسكى عقب رفت و گفت:
«راستش من نصفه شب از خواب پریدم. مى خواستم برم بیرون دیدم همه تان با پوتین خوابیده اید. #دلم_سوخت.
گفتم حتما #خسته بوده اید. آرام بندها را باز كردم و پوتین هایتان را درآوردم. بدكارى كردم؟
🔹آه از نهاد بچه ها درآمد و بعد در یك اقدام همه جانبه و هماهنگ با یك #جشن_پتوى مشتى از حسین تشكر كردند!🍂
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
7⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠براى شهيد شدن بايد شهيد زندگى كرد!
🌷خیلی کم اتّفاق می افتاد که حقوق💰 ماهیانه ی #عیسی به منزل 🏡برسد. او وقتی از #سپاه حقوق می گرفت، به سراغ مستمندانی که می شناخت، می رفت و ضمن احوالپرسی و دلجویی از آنها، #همه ی مقرّری ماهیانه اش را میان آنها تقسیم می کرد
🔰و آنگاه با دست خالی،⚡️امّا شادمان ☺️و راضی از #وظیفه ای که انجام داده بود، به خانه می آمد.علاقه ی عیسی به #انفاق و نیکوکاری آنقدر زیاد بود.
🌷از وسایل #موردنیاز خود نیز در این راه چشم می پوشید. او برای رفت و آمد به محلّ کار خود، موتوری🏍 داشت که کارهای خانه🏡 را هم با همان موتور انجام می داد.
#سردارشهيد_عيسى_خدرى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نزدیک اذان صبح بود و باید سریع یه کاری می کردیم. یکدفعه #ابراهیم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقی ها چند قدمی حرکت کرد😨.
بعد روی یه تخته سنگ به سمت قبله ستاد و با صدای بلند شروع به گفتن اذان صبح کرد. تقریبا تا آخرهای اذان را گفت.با تعجب دیدم که صدای تیراندازی عراقی ها قطع شده. ولی همون موقع یک گلوله شلیک شد💥و به ابراهیم #اصابت کرد وما هم آوردیمش عقب!
#شهید_ابراهیم_هادی
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نزدیک اذان صبح بود و باید سریع یه کاری می کردیم. یکدفعه #ابراهیم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقی
8⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹شهید ابراهیم در انتخاب افراد و #دوستی با آنها سخت نمی گرفت🚫 و اغلب سراغ افرادی می رفت که کسی آنها را برای دوستی انتخاب #نمی کرد. با این کار به اندازه ای روی افراد تاثیر می گذاشت که تغییر می کردند و در مسیر درست قرار می گرفتند✔️.
🔸برای نمونه دزدی را که موتور🏍 شوهر خواهرمان را دزدیده بود را گرفت. #دزد در هنگام فرار زخمی شد و ابراهیم فوری او را به درمانگاه🏥 برد، بعد به رستوران رفتند و بعد هم به #مسجد. برای او شغلی پیدا کرد و بعدها شنیدیم🎧 که او هم به جبهه رفته و به #شهادت رسید.
🔹 #ابراهیم به دشمن خود نیز رحم کرد و او را تنها نگذاشت😊. هنگامی که نیروی #دشمن در منطه غرب زخمی می شود، از آنجایی که وسیله ای نبوده، ابراهیم او را بر دوش خود می گذارد و به پایین تپه می رساند تا از #مرگ نجات پیدا کند
🔸اما خودش دچار مشکل شده و مورد جراحی قرار می گیرد. #شهیدهادی معتقد بود این اتفاق ها حکمتی دارد👌 و همیشه راضی بود.
🔹شهید ابراهیم الگوی واقعی ♨️امر به معروف و نهی از منکر بود؛ شهیدی که به معنای واقعی کلمه در 25 سالگی آنچنان بزرگ💪 و با #مردانگی رفتار می کرد که بعد از شهادت بسیاری از همسن ها و کسانی که از او بزرگتر بودند، اظهار می کردند که داغ شهید ابراهیم مانند از دست دادن #پدرومادر خودمان است و با رفتن او ما بابایمان را از دست داده ایم😔
راوی:خواهر شهید
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_13921031.mp3
3.12M
❣گل نرگس آبروی دو عالم
😍😍
🎙محسن فرهمند
🎙امید روشن دین
🌷تعجیل در ظهور حضرت 3 #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـوشتــــــــــه📝
⭕️ #آقــــای_مــن
بر منابر و معابرمان فریادت می زنیم🗣 تا بازگردی!
⚡️اما غافلیم از این که، آن که باید باز گردد شما نیستید❌! آن #ماهستیم که باید به خودمان بازگردیم↪️...!
⭕️مولا جان🌸، از شما می خواهیم تا صدایمان را بشنوی🎧 و نظری با گوشه ی #چشمت بر ما افکنی!
⚡️امّا از یاد برده ایم که #شاهد و ناظر اعمالمانی😔 و هفته ای دو بار پرونده ی #کارهایمان را برابر چشمات داری😭....
⭕️ضجّه می زنیم😭 و عاجزانه می خواهیم، بلکه نشانی #خیمه_ات را بگویی و ما سراسیمه خود را فدای قدومت کنیم!
⚡️امّا نمی دانم، چرا نمی توانیم #امیال و خواسته هایمان را فدای #آمدنت کنیم....! مگر محبوب ما نیستی⁉️ مگر دائم آمدنت را نمی خواهیم؟ پس چرا آن چه #تو می خواهی بر ما گران و سنگین و ناشدنی است😞؟؟........
⭕️همه مان به دنبال آنانی می گردیم که تشرّف #حضورت را داشته اند،
⚡️امّا فراموش کردهایم که هر دم، ممکن است از #کنارمان بگذری......
⭕️ #یاصاحب_الزمان... همه مان آرزو می کنیم، کاش شما را می دیدیم👀 و #سلامی می گفتیم.
⚡️ولی فراموش کردهایم که هر کجا سلامت بگوییم، #پاسخ مان می دهی👌...
حتّی یادمان می رود، در کوی و برزن ها، #بر_هم سلام کنیم!
♨️شاید #آنکه از کنارش به آرامی گذشتیم😔😔.
⭕️گل نرگس🌸....
نمی دانم چه شد❗️، این همه عطر نرگس را از یاد بردیم.......
شما #دعایی کن... شاید به حرمت دعایت، ما نیز بازگشتیم😭😔.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣9⃣ به یاد #شهید_ابوالفضل_شیروانیان🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣9⃣ به یاد
#شهید_وحید_نومی_گلزار🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣9⃣ به یاد #شهید_وحید_نومی_گلزار🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطره پدرشهید
🔰بار #آخر که می خواست بره عراق اومد خونمون که از ما خداحافظی👋 کنه تو پارکینگ خونمون🏡 حدود دو ساعت #باهم قدم زدیم و حرف زدیم که بتونم راضیش کنم نره🚫 عراق
🔰هرچی استدلال آوردم و زور زدم نشد❌جوابام رو با آیه های #قران میداد تا جایی که دیگه بهش گفتم باشه من تسلیمم✋
🔰اومدم بالا قبل این که خودش بیاد به #مادرش گفتم من نتونستم🚫 قانعش کنم که نره خودش هم اومد بالا که با مادرش هم خدافظی کنه که مادرش هم شروع کرد به گریه کردن😭 که نرو…
🔰بعد بعنوان #آخرین تیر ترکش بهش گفته بود تو بچه داری #پدری اگه بلایی سرت بیاد تکلیف بچه ات چیه⁉️ که #وحید برمی گرده می گه شما هستین شما نباشین همسایه ها 🏘هستن اینجا #تبریزه شیعه هستن مردم مشکلی پیش نمیاد✘
🔰تازه اگر هیچ کدوم شما نباشین #خدای شما هست ولی اونجا تو #عراق ما با بچه هایی طرف هستیم که تکفیری👹 ها همه اعضای خانوادشون رو #جلو_چشمشون سلاخی کردن و به خاک و خون کشیدن😔 پس تکلیف اونا چی می شه⁉️
🔰اونا کسایی هستن که بچه #دوساله رو با سرنیزه زدن به دیوار 😭اگه ما نریم با اونا بجنگیم میان سمت مرزای خودمون و این اتفاقات برا #خودمون می افته اینا رو گفت و مادرش رو هم قانع کرد✅
#شهید_وحید_نومی_گلزار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج احمد #متوسلیان: با #اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و #عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد، هرکی
#خرما گرفته بود به تک تک بچه ها تعارف می ڪرد
بهش گفتم: #مرسی
گفت:"چی گفتی"
گفتم:مرسی
ایستاد و گفت" دیگه نگو مرسی #بگو👈 «خدا پدرو مادرت رو بیامرزه»
#حاج_احمد_متوسلیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شہدا 🌹 اولین بار براے صحبت کردن زمان #خواستگارے💐 وآخرین بار هـم براے صحبت کردن قبل از اعزا
🚩حدیث #شهادتـــــ شنیدنۍ است...
حدیث دیدار است...
دیدار #دوست ...
🚩آنها ڪ #همیشه در حضور حق اند
و آنان ڪ به #دیدار یار رفته اند،
گوش جانشان با حدیث شهادتـــــ #اُنس ها دارد...
🚩حدیث شهادتـــــ براۍ
#شهیدان شاهد نیست،
براۍ ماندگان #عاشق_شهادت است...
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_جرم
#شهید_عباس_دانشگر🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚩حدیث #شهادتـــــ شنیدنۍ است... حدیث دیدار است... دیدار #دوست ... 🚩آنها ڪ #همیشه در حضور حق اند و
0⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 وقف اهل بیت علیه السلام
🌹🍃عباس واقعاً متفاوت بود. صفات حسنه زیادی داشت که او را از دیگران متمایز میکرد.
🌹🍃اخلاص، تواضع و ادای نماز اول وقت از شاخصهای ممتاز شهید عباس بود که مایه افتخار همگان است.
🌹🍃از هیأتی بودنش هر چه بگویم کم است. عباس وقف اهل بیت (ع) بود و پای ثابت زیارت عاشورا و دعای کمیل.
🌹🍃شوخطبعی، دلسوزی و روی باز از خصوصیات شهید عباس دانشگر بود. روی گشاده و رابطه صمیمانهاش با دیگران باعث میشد تا دوستان زیادی داشته باشد. در برخورد اول با همه آنقدر گرم میگرفت که منجر به دوستی عمیق با آنها میشد
🌷 زهی خیال باطل
🌹🍃یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
🌹🍃عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
🌹🍃 چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#تازه_داماد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh