eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
نزدیک اذان صبح بود و باید سریع یه کاری می کردیم. یکدفعه #ابراهیم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقی
8⃣6⃣4⃣ 🌷 🔹شهید ابراهیم در انتخاب افراد و با آنها سخت نمی گرفت🚫 و اغلب سراغ افرادی می رفت که کسی آنها را برای دوستی انتخاب کرد. با این کار به اندازه ای روی افراد تاثیر می گذاشت که تغییر می کردند و در مسیر درست قرار می گرفتند✔️. 🔸برای نمونه دزدی را که موتور🏍 شوهر خواهرمان را دزدیده بود را گرفت. در هنگام فرار زخمی شد و ابراهیم فوری او را به درمانگاه🏥 برد، بعد به رستوران رفتند و بعد هم به . برای او شغلی پیدا کرد و بعدها شنیدیم🎧 که او هم به جبهه رفته و به رسید. 🔹 به دشمن خود نیز رحم کرد و او را تنها نگذاشت😊. هنگامی که نیروی در منطه غرب زخمی می شود، از آنجایی که وسیله ای نبوده، ابراهیم او را بر دوش خود می گذارد و به پایین تپه می رساند تا از نجات پیدا کند 🔸اما خودش دچار مشکل شده و مورد جراحی قرار می گیرد. معتقد بود این اتفاق ها حکمتی دارد👌 و همیشه راضی بود. 🔹شهید ابراهیم الگوی واقعی ♨️امر به معروف و نهی از منکر بود؛ شهیدی که به معنای واقعی کلمه در 25 سالگی آنچنان بزرگ💪 و با رفتار می کرد که بعد از شهادت بسیاری از همسن ها و کسانی که از او بزرگتر بودند، اظهار می کردند که داغ شهید ابراهیم مانند از دست دادن خودمان است و با رفتن او ما بابایمان را از دست داده ایم😔 راوی:خواهر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐🌾💐🌾💐🌾💐  ♦️نماز رو همیشه #شمرده شمرده و با دقت می‌خوند، بهمون می‌گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه
9⃣0⃣3⃣1⃣🌷 🔰علیرضا دبستان را در عصر انقلاب عصر پهلوی آن زمان گذراند. بسیار و در عین حال پسری خندان😃 شلوغ و کمی هم اهل بود. ♻️معلم ها خیلی این پسر را دوست داشتند. یکی از میگفت شیطنت از چشمای این بچه👫 می باره ولی چون درس و خوبه ما هم دوسش داریم. 🔰دبستان که می آمدیم با اینکه خسته بودیم همه را می‌کرد که مسجد🕌 برویم و نماز را به بخوانیم بعد هم ناهار و بعد از آن مشغول بازی می شدیم. پایان دوران دبستان مصادف بود با انقلاب ما کمتر به درس توجه می کردیم. ♻️علیرضا درس خواند اما چون توی کلاس خوب دقت می کرد همیشه نمراتش از ما بهتر بود. با انقلاب وارد مقطع راهنمایی شد مدرسه ارباب در خیابان حکیم نظامی ثبت نام کرد. 🔰علیرضا آنقدر درگیر مسائل و فعالیت‌های و مسائل فرهنگی بود که کمتر به درس توجه می کرد با این حال سال اول با معدل بالا قبول خرداد شد. ✔️ ♻️دوم راهنمایی سال آخر او بود در این سال معمولاً نیمه‌های شب✨ پس از پایان کار به خانه می آمد صبح 🌤زود هم راهی🚶مدرسه می شد. 🔰در همین دوران بود که با راه اندازی انجمن اسلامی مشغول فعالیت‌های سیاسی شد. گروه‌های سیاسی مختلف نظام که در مدارس فعالیت می کردند را مانعی بر سر راه خود می دیدند لذا یک بار او را به قدری کتک زدند ♻️که کمتر کسی آن را داشت با سر و صورتی خونین💔 راهی خانه شد اما دست از فعالیت هایش بر نمی داشت نمی‌دانم که این به در روز چقدر استراحت می‌کرد. 🔰 تازه از این برگزاری جلسه قرآن 📖و برگزاری اردو و فعالیت برای خانواده در مسجد و تبلیغات بسیج هم به کارهایش اضافه شد. ⚡️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💞 🥀روزهای بی ت✨و صدابه نمی رسد😔 نشسته ،به دادم نمی رسد 🍀این روزها گرفته ،غمم بی نهایت است💔 باران🌨 به پای اشک هایم 😭نمی رسد 🥀هی میکنم ،،،اشکم جاری نمی شوداین اشک هم به دادحالم رسد این آسمانی🌫 میشکند خُرد می شود امابه #👣پای هایم نمی رسد❌ 🌷 🌸 🍂 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
❣ 🌸ت✨و را فراتر از 🌲انتظارو آنچنان دارم😍 🌸 که نمی دانم از ما 🌲 غایب است... 🌸ولی در آخر به این میرسم ؛ 🌲 که غایب من هستم! 🌸 زیرا ت❣و همیشه بوده ای؛ 🌲 ولی من تو را بینند!!! 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼🌼🍂🌸🌸🍂🌼🌼 معطل من وتو ماند... ❌ تو اگرسرباز دیگری می شود... 🌸🥀 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh