modafean.mp3
3.3M
"مدافعان حرم"
🎤با صدای #سیدرضا_نریمانی
تقدیم به شهدای مدافع حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روز دوازدهم محرم🏴
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمار #خیمه ها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
#راوی رنج نینوا باشی😭
#شهادت_امام_سجاد(ع)
تسلیت باد🏴🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از امام سجاد پرسیدند:آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟
... سه مرتبه فرمود #الشام #الشام #الشام ....
امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، #هفت_مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود🚫.
۱- ستمگران👹 در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما #حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند💥.
۲- #سرهای_شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند😭، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم #زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند😭 و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها #بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت😭😭.
۳- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش🔥 بر سر ما می ریختند، آتش به #عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت🔥 و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید😭.
۴- از طلوع خورشید☀️ تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز🎶 ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم #بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند😔.
۵- ما را به یک ریسمان بستند⛓ و با این حال ما را از در خانه ی #یهودونصاری عبور دادند.
۶- ما را به بازار #برده_فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند😔 ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت🚫.
۷- ما را در مکانی جای دادند که #سقف نداشت❌ و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از #تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم😭.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای خودم
4_5951729721883492822.mp3
3.87M
9⃣0⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰( آبان۹۳) نزدیکای تولدش بود که بهم زنگ زد📞.گفت: مهرداد از دستت #کمکی بر میاد؟؟
گفتم: چی ؟؟
گفت:کمک مالی
گفتم:آخه به کی⁉️
گفت: تو دیگه کاریت نباشه
🔰گفتم حتما #نیاز_داره، یه مبلغی💰رو اومد و ازم گرفت. منم چون میدونستم که حتما واسه #کارخیر میخواد دیگه نپرسیدم.یه روز دیگه بازم بهم زنگ زد☎️مهرداد بازم داری #کمک کنی⁉️گفتم: باشه حتما
🔰وقتی اومد بهش گفتم #داداش من یه مقدار پول دارم💴 که مال چند نفره ولی چون هرکدوم یه شهری هستن #نمیتونم بهشون برسونم. چیکار کنم❓
گفت: الان حلش میکنم👌.
🔰زنگ زد📞 به دفتر یکی از #مراجع و ازشون پرسید که چیکار میتونیم با این پول بکنیم
اونا هم جواب داده بودن که میتونیم به #نیت اونا این پول رو احسان بدین.
اون پول رو هم دادم بهش به #نیت_اونا
بازم نپرسیدم🚫 چیکار میخواد بکنه.
🔰بعدها با اصرار ازش پرسیدم و فهمیدم 3 تا بچه #بی_سرپرست بودن که #حامد بهشون کمک میکرد. ولی نام و نشونی نداد ❌که کی هستن.
🔰حامد #عادتش بود...
همیشه دست بخیر بود👌 و به خیلی ها پنهونی کمک میکرد.یه فرشته در قالب #یک_مرد
روی این زمین خاکی
به نقل از رفیق صمیمی شهید
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هم تو امتحان استخدامي بانك قبول شده بوديم هم جهاد سازندگي .خيلي دودل بوديم . #ماشاءالله گفت ميريم استخاره ميكنيم.
اولين استخاره را براي ماشاءالله زد.يك نگاه بهش كرد وگفت:تو
كي هستي كه اين #آيه برايت آمده⁉️ازآيه پرسيديم.گفت آیه #شهادت .از ماشاءالله پرسيدم : مگه چه نيتي كرده بودي؟
گفت:نيت كرده بودم بروم آنجايي كه برايم عاقبت بخيري داردو الان ديدم كه #جهاد سازندگي بهتر ازبانكه.
#شهید_ماشاءالله_شیخی
از حرم #امام_رضا(ع) آمدیم بیرون.
نیمه شب بود؛ زمستان❄️. هوا عجیب سرد بود.
پیرمرد میرفت سمت #حرم.
- سلام حاجی!
جوابمان را داد.
از زور سرما خودش را مچاله کرده😖 بود.
آب توی چشمهایش جمع شده بود.
#مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد.
- حاج آقا! التماس دعا.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از حرم #امام_رضا(ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود؛ زمستان❄️. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد میرفت سمت #حرم. -
0⃣1⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهادت
🌷بارها به کسانی که #مخاطب ما هستند مخصوصاً دانشجویان گفتهام که از دست دادن مصطفی برای ما خیلی سنگین میبود اگر غیر از #شهادت نصیبش میشد.
🌷چند چیز ما را #دلگرم کرد یکی لطف خداوند و دیگری شهادت که نصیب این بچه شد. از ما میپرسند که بعد از شهادت مصطفی چه #احساسی داشتید.
🌷اگر زحمتی برای بزرگ کردنش کشیدیم و این کار را تمام کردیم. به موقع تقدیم به #آستان الهی کردیم و شهادت🕊 این جوان ما را آرام کرد مخصوصاً #مادرش را.
🌷در دیدار با #آقا، مادرش گفت که گریه نمیکنم که دشمنان خوشحال نشوند. آقا هم گفت که گریه کنید تا #سبک شوید و دشمنان #غلط کردهاند خوشحال شوند ».
🔺به نقل از پدر شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#همرزم یوسف می گوید:هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه📝 می نویسد.با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد!برای چه کسی نامه می نویسد⁉️ آن هم هرروز!
یک روز گفتم: یوسف نامه ات راپست📮 نمی کنی؟دست مرا گرفت وقدم زنان کنار ساحل اروند برد.
نامه💌 را ازجیبش درآورد، ریز ریز کرد وداخل آب ریخت.چشمانش پراز اشک شد😭 وآرام گفت:من برای آب نامه مینویسم #کسی_را_ندارم_که😔
#شهید_یوسف_قربانی
@shahidNazarzadeh
4_611287435220877329.mp3
7.98M
روایتگری #حاج_حسین_یکتا🎶
بچه ها لشکرکشی دشمن هرروز داره تکمیل تر میشه..
ناتو داره کاملتر میشه..
جبهه داره پیچیده تر میشه..
قدری #تامل_وتفکر👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتــــــــــه📝
💠آنجا كه بايد دل به دريا زد، همين جاست !
روزهای هفته و زخم كهنه و آدمهای بی خيال #آمدنت😔 !
سلام آقای خوبی!
فرمول ساده #نيامدنت
حب دنيا = عادات غلط = غفلت از تو😢!
خيلي وقت پيش يادم هست؛ #دوركعت عشق خواندم و به دست نسيم 🍃سپردم، نميدانم برايت آورد يا نه ⁉️
ببخش آقا ! #درد_دل با تو هم دير به دير شده است😔.
يا صاحب الزمان !
روزهاي #بي_تو
نه❌ #لحظه_هاي بي تو
#جهنم است.
وقتي كه ميهمان ذهن كوچكم مي شوي ،هنوز قيامتي به پا نشده #بهشتي ام كرده اي آقا😊 ! ..
وقتي هواي #توبه به سرم مي زند ، حال و هواي #كوي_تو را دارم😌..
هميشه هم حسي درونم زنده است👌 كه #ردّم نمي كني🚫. هر بار دلم مي شكند💔 مي آيم و باز نمك مي خورم و نمكدان😔😔...
اين روزها چه بشكن بشكني هست درِ #خانه_تو !
#ببخش سرت را به درد آوردم
آخر چيزي نداشتم كه اين بار سرم را #بالا_بگيرم و بگويم
آقا جان #دست_پر آمده ام .ومن خوب مي دانم كه تنها عشقـ❤️ كافي نيست❌ براي #آمدنت آقا!
🏴اللهم عجل لوليك الفرج...
🏴آجرک الله یاصاحب الزمان...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5792009775159968472.mp3
2.48M
#فایل_صوتی_امام_زمان🎧
می دانی..من فهمیده ام،تنهاچیزی که اهلِ #عاشورا رادرخیمه ی حسین،نگه داشت؛
عشق بـود❗️
فقط بخاطرخودت،بایدبرخاست!
🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚫روضه شهادت امام سجاد علیه السلام⚫
و
🇮🇷بزرگداشت هفته دفاع مقدس
در جوار شهدای گمنام🇮🇷
💺سخنران و راوی: حاج علی پیراسته
🎙مداح: حاج رضا شریفی
🕗شنبه شب مورخ ۹۷/۶/۳۱ ساعت ۲۰
مشهد،قاسم آباد، انتهای بلوار اندیشه، روبروی سرزمین موجهای آبی، پارک نیلوفر آبی
✔هیئت مذهبی پیروان ولایت
باحضور هیئت مذهبی
محبان جواد الائمه علیه السلام و پایگاه مقاومت بسیج روح الله
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷نامم #علی #فاطمی بودم و #علوی زیستم #هاشمی جنگیدم و #حسینی شهید شدم چون فرزند #زهرام و مدافع حرم #ز
من اصلا فکرش را هم نمیکردم. ولی #پدرش چرا. میگوید: "وقتی علی داشت میرفت احساس کردم که #شهید میشود🕊."همیشه در روضهها میگفتم: "چرا مردم #کوفه امام حسین(ع) را تنها گذاشتند😔. وقتی هم که علی رفتنش به #سوریه را با من مطرح کرد، فورا قبول کردم. علی هم به من گفت: " توقع غیر از این را هم از شما نداشتم😊
#شهید_علی_آقاعبداللهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من اصلا فکرش را هم نمیکردم. ولی #پدرش چرا. میگوید: "وقتی علی داشت میرفت احساس کردم که #شهید میشو
1⃣1⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹شهادت ایشان را هیچ کدام از دوستانش ندیدهاند❌ ولی #سپاه تایید کرد✅ و به بنیاد اطلاع داد. حتی کسی که از نیروی دریایی سپاه #خوزستان همراهش بود، آمد اینجا تعریف کرد که تا دو سه ساعت قبلش⌚️ با هم بودهاند ⚡️اما بعدش او را #ندیده.
🔸هم رزمش تعریف میکند: #شهید_انصاری بچه شهرری است. در خط شهید میشود🌷 و او #شهادتش را میبیند. علی آقا هم آن جا مهماتش تمام میشود♨️.
🔹او میگوید: "ما هر وقت، کم میآوردیم، #پیشانیمان را میچسباندیم به پیشانی #علی آقا، شارژ میشدیم👌. آنجا به #ابوامیر معروف بود چون اسم فرزندش امیر است.
🔸خیلی سر نترسی داشت. هرچه گفتم ابو امیر جلو نرو❌ ما الان #مهمات نداریم ولی علی آقا گفت #من با همین 5 تا نارنجک💥 از پس اینها بر میآیم👊."
#شهید_علی_آقاعبداللهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh