🌷شهید نظرزاده 🌷
عاشق حضرت #اباالفضل (علیه السلام) بود. قبل از شهادت #عکسش را بدون دست کشید و برای شهادتش #پوستر آم
5⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠خاطره ای از دوست همرزم #شهید_عدالت_اکبری
🌸صندلی بهشتی🌸
🍃🌹 #حامد_جوانی که شهید شد وادی رحمت #تبریز و قطعه مدافعان تا صبح شلوغ بود، آن روزها هم ایام #رمضان بود،
🍃🌹به صادق گفتم بیا یه #نیمکت درست کنیم تا پدر و مادر حامد جوانی که میان سر مزار شهیدشون سر پا نمانند و مهمان های حامد هم بتونن بشینن.
🍃🌹صبح تو لشکر بودیم که دیدم #زنگ زد، خودش نیمکت رو از ضایعات میله هایی که جمع کرده بود، جوشکاری و رنگ کرده بود و صندلی حاضر بود برای انتقال و نصب در #مزار_شهید....
🍃🌹از #پشتکار صادق خیلی تعجب کردم؛ گفتم صادق جان الان هوا گرمه و همه روزه ایم عصر تو خنکی هوا ببریم نصب کنیم.
عصر زنگ زدم که بریم برای نصب و در جوابم گفت : بردم نصبش کردم #تنهایی...
🍃🌹تو اون #گرما خودش برده بود جاشو کنده و سیمان کاری کرده بود
🍃🌹و حالا قسمت این شده که #مهمونای مزارش هم از نیمکتی که خودش با دست های #خودش ساخته استفاده میکنند.
👈اخه صادق مهمون نواز بود
💢رفتید وادی رحمت همینجوری تو اون نیمکت نشینید اونو صادق برا شما که مهمونش باشی درست کرده 😔
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
🌸شادی روحش صلوات🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷 #شهیدی_که_چیزی_از_پیکرش_باقۍنماند_جز_دست 🍃🌹قبرها را حفر می کند و #اشک میریزد.
امام خامنه ای (حفظه الله):
این شهید (علی امرایی) بی قرار و #شیدای شهادت بود
#اربأ_اربأ
فقط یه دست برگشت
#شهید_علی_امرایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_7661208.mp3
2M
یک شب دلم گرفته بود😔
از دوری صاحب الزمان {عج}💔
گفتم خدا دیگه بسه😭
آقای مارو برسون💔
#فوق_العاده👌👌
#پیشنهاد_دانلود
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❃ ڪارے ڪن اے #شـهید بعضے وقـت ها نمیدانم در #گردوغبار این دنیـا چه ڪنم مرا #جدا ڪن از زمین دست
#دلتنــگـــــیــ💔
❣دلتنگی ام را تا ابد کم کرد ابراهیم
⚜با خود برایم عشقـ❤️ را آورد ابراهیم
❣میگفت ثابت میکند #مردانگی را
⚜ثابت نمودی مرد بودی، مرد ابراهیم!!
❣حالا که دارم می نویسم خط به خط دل را
⚜از بی نهایت& پیش من برگرد ابراهیم
❣میخواهم امشب🌙 با نوایی تازه بنویسم
⚜باید بگویم نه نشو دلسرد ابراهیم
❣تا عاشقی هست و نفس #مدیون تو هستم
⚜هرگز فراموشت نخواهم کرد #ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠 ماجرای وصیت نامه ای که عمل بهش سخت بود. #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 🔹بخشی
هر بار که پیش ما میآمد متوجه میشدم که تغییرات #روحی و درونی او بیشتر از قبل شده👌.
تا اینکه یک روز آمد و گفت وارد #حوزه علمیه شدهام، بعد هم به #نجف رفت.
⚡️اما هر بار که میآمد حداقل یک #فلافل را مهمان ما بود.
آخرین بار هم از من #حلالیت طلبید. با اینکه همیشه خداحافظی👋 میکرد، اما آن روز طور دیگری #خداحافظی کرد و رفت😔
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
هر بار که پیش ما میآمد متوجه میشدم که تغییرات #روحی و درونی او بیشتر از قبل شده👌. تا اینکه یک روز
6⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹سید علی گفت: چی شد این طرفا اومدی⁉️
او هم با #صداقتی که داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد🕌 رد میشدم که دیدم مراسم دارید. گفتم بیام ببینم #چه_خبره که شما را دیدم.
🔸سید علی خندید😄 و گفت: پس #شهدا تو رو دعوت کردن💌.بعد با هم شروع کردیم به #جمعآوری وسایل مراسم. یک #کلاه_آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب😟 به آن نگاه میکرد.
🔹سید علی گفت: اگه دوست داری بگذار روی #سرت.او هم کلاه ⛑را گذاشت روی سرش و گفت: به من میاد⁉️
🔸سید علی هم لبخندی زد و به #شوخی گفت: دیگه تموم شد #شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند😄.
🔹همه خندیدیم.⚡️ اما واقعیت همان بود که #سید گفت: این پسر را گویی شهدا🌷 در همان مراسم #انتخاب_کردند.
🔸 #پسرک_فلافل_فروش همان هادی ذوالفقاری بود که #سیدعلی_مصطفوی او را جذب مسجد کرد و بعدها اسوه و الگوی بچههای مسجد شد✅.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh