eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: همسر شهید 🔰تصمیمش را گرفته بود. به من گفت اصل کار هستی، اگر اتفاقی برایم بیافتد 👈تویی که باید بار ها را به دوش بکشی، اگر نباشی نمی روم🚷 من هم گفتم کسی نیستم که شما را از این راه کنم. 🔰همیشه در دوران جوانی با خودم فکر می کردم💭 این سعادت را نداشتیم که در حضور داشته باشیم وقتی صحنه های جنگ💥 را در تلویزیون📺 نشان می دادند نگاه می کردم و می خوردم و گریه می کردم که ای کاش ما در آن زمان بودیم و قدمی بر می داشتیم. 🔰وقتی موضوع پیش آمد و تصمیمش را با من در میان گذاشت کمی به خاطر بچه ها نگران😥 بودم ولی خودم نداشتم. برای دخترم نگران بودم که خیلی پدرش را دوست💗 داشت. موضوع را که مطرح کردم گفت: راضی کردن با من، گفت: در هر کاری توکلت به خدا باشد، من هم دیگر چیزی نگفتم. 🔰به خودم آمدم و زدم که تو همیشه می خواستی در میدان عمل باشی و اینجا میدان عمل💪 است. این شد که همان کوچکم که بهانه اش بچه ها بودند نیز از بین رفت💥 🔰تا الان یک لحظه و یک بار اتفاق نیافتاده🚫 است که کنم، با وجود دلتنگی ای که دارم اما نگفته ام چرا رفت. خبر را شنیدم خدا را شکر کردم، در دور و اطراف و خانواده مان شهیدی🌷 نداشتیم و الیاس خانواده شد. 🔰همیشه به خودم می گفتم این چه کسانی هستند که به این درجه🏅 رسیده اند، فکر می کردم💬 خیلی دور و باشند. این اتفاق که برای همسرم افتاد برای من شد، ایشان خودش هم آرزوی شهادت🕊 داشت، برایش دعا می کردم و می گفتم خدایا به خانواده، مرگ جوان نده ولی اگر خواستی بدهی هر زمان که بود اشکالی ندارد☺️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰پاییز سال 90 آخرین سری به #سردشت رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همان‌جا خواب #شهادتش را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم😰 با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از #نماز صبح تماس گرفتم📞 🔰باهم صحبت کردیم و گفتم که خواب دیدم #شهید_شدی، تعریف کرد که همان صبح عملیاتی داشتند که باید به منطقه ای مین گذاری💣 شده می رفتند اما #عملیات کنسل شد. 🔰برای رفتن به #سوریه با اینکه خانواده مخالف بودند عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده برود👣 فقط چند نفری از خانواده هایمان👥 به علاوه خودم #مخالف رفتنش نبودند❌وگرنه مابقی همه مخالفت می کردند. 🔰قرار گذاشته بود اگر #رفتنی شد به کسی نگوید و از فرودگاه🛫 تماس بگیرد و با همه خداحافظی👋 کند. البته من سفارش کردم قبل از رفتن حتما به #مادرش اطلاع دهد چون ایشان حق داشتند👌 که بدانند. رفتنش که جور نشد بارش را بست تا به #زیارت_اربعین برود. سال 94🗓 بود، قرار شد مرخصی بگیرد و به #کربلا برود که خبر دادند کار رفتنش به سوریه درست شده است😍 🔰 #برادرش که از موضوع مطلع شد به همه خانواده اطلاع داد. چند روز قبل از رفتنش🚍 همه خانواده برای دیدنش به منزل آمدند🏘 مادرش گفت فکر خودت را نمی کنی فکر #زنت را بکن که با سن کمش باید دوتا بچه کوچک👶 را نگه دارد، #آقا_الیاس خندید و گفت زن من را نگاه نکنید، #شیرزنی هست. #شهید_الیاس_چگینی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰پاییز سال 90 آخرین سری به رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همان‌جا خواب را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم😰 با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از صبح تماس گرفتم📞 🔰باهم صحبت کردیم و گفتم که خواب دیدم ، تعریف کرد که همان صبح عملیاتی داشتند که باید به منطقه ای مین گذاری💣 شده می رفتند اما کنسل شد. 🔰برای رفتن به با اینکه خانواده مخالف بودند عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده برود👣 فقط چند نفری از خانواده هایمان👥 به علاوه خودم رفتنش نبودند❌وگرنه مابقی همه مخالفت می کردند. 🔰قرار گذاشته بود اگر شد به کسی نگوید و از فرودگاه🛫 تماس بگیرد و با همه خداحافظی👋 کند. البته من سفارش کردم قبل از رفتن حتما به اطلاع دهد چون ایشان حق داشتند👌 که بدانند. رفتنش که جور نشد بارش را بست تا به برود. سال 94🗓 بود، قرار شد مرخصی بگیرد و به برود که خبر دادند کار رفتنش به سوریه درست شده است😍 🔰 که از موضوع مطلع شد به همه خانواده اطلاع داد. چند روز قبل از رفتنش🚍 همه خانواده برای دیدنش به منزل آمدند🏘 مادرش گفت فکر خودت را نمی کنی فکر را بکن که با سن کمش باید دوتا بچه کوچک👶 را نگه دارد، خندید و گفت زن من را نگاه نکنید، هست. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh