eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر کسی از #تجملات و خرید وسیله گرانقیمت با آب و تاب صحبت می‌کرد، حسن این #شعر را برایش می‌خواند: تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت #خبرنگار_شهید_حسن_مصطفوی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
﷽ از این #اخلاق روح‌الله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت #قسم نمی‌خورد. برای تاکید روی حرفش، فقط می‌گفت:
9⃣4⃣9⃣ 💠شروع زندگی مشترک 🍃🌹سال ۱۳۹۱ با روح‌الله پاي سفره نشستم. زندگي‌ام با او كوتاه بود ولي طعم را با او چشيدم. آنقدر كه خودم را خوشبخت‌ترين دختر دنيا مي‌دانم. 🍃🌹دوران عقدمان که دوسال طول کشید، اکثر اوقات روح‌الله در کاری به سر می‌برد و ما به دور از هم بودیم. در این دوران که همسران دوست دارند در کنار هم باشند، اما من از این دوری‌ها و ندیدن‌ها اصلاً ناراضی نبودم، چون می‌دانستم روح‌الله است و هیچ‌وقت گلایه نمی‌کردم تا با خیال آسوده انجام وظیفه‌اش را بکند و حتی ذره‌ای فکرش مشغول نباشد. 🍃🌹شهریور سال 92 من و روح‌الله در خانه‌ی کوچک 45 متری در مرکز تهران زندگی مشترک خود را شروع کردیم و شروع زندگی‌مان ساده، زیبا و راه‌های ورود را بستیم که وارد مراسم عروسی و بعداً زندگی‌مان نشود و دو سال هم با هم زیر یک سقف مشترک زندگی کردیم. 🍃🌹تداركات ازدواج را در حد و اندازه آبروي خانواده برگزار كرديم. همه چيز خيلي زود سر و سامان گرفت. البته مي‌دانستم قرار نيست به خانه مردي بروم كه همه امكانات زندگي‌ام از همان اول تأمين باشد. اما معتقد بودم كه كار مي‌كنيم و زندگي‌مان را مي‌سازيم. 🍃🌹رفتيم حوالي ميدان امام حسين(ع) خانه‌اي 45 مترمربعي اجاره كرديم و زندگي‌مان شروع شد. با اينكه خانه‌ام كوچك بود ولي براي من حكم داشت كه من بودم. از همان ابتدا مي‌دانستم با چه كسي ازدواج كرده‌ام. يعني مي‌دانستم و دفاع از كشور حرف اول روح‌الله است. حرف شهادت در خانه‌مان بود ولي فكرش را نمي‌كردم روح‌الله شهيد شود.» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸لبخند خدا 💢از مدرسه بر می گردد و با ناراحتی وارد خانه می شود و یک گوشه می نشیند و به مادر می گوید
4⃣0⃣1⃣1⃣ 🌷 💠وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . . 🔻متنی که ارزش داره بارها بخوانیم👇👇👇 🌿🌸 و آنگاه که یک نفر ازدواج را افزایش در مسیر کمال می بیند، نظرش را درباره خواستگارش چنین برای مادر شرح می دهد: « خوبه! دقیقاً همونیه که تو ذهنم بود. آخه داشت و بی‌ریا بود. مهمتر از همه یه رزمنده س. تو حرفاش بهم گفت که یه پاسداره و چیزی از خودش نداره. بجز یه اتاق تو خونه ی پدری اش که فرش زیر پاش هم یه نمد بیشتر نیست. منم بهش گفتم که مادیات برام .» 🌿🌸 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که عصمت برای عروسی اش می شود یک چادر مشکی و یک چادر سفید و لباس عروسی اش را نیز مادر با پارچه ای که از مکه آورده است می دوزد. 🌷🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که مادر، وقتی چادر سفید عروسی را می دهد دست عصمت و او برای اولین بار سر می کند، مدام زیر لب می گوید و در پاسخ مادر که رمز این ذکرها را می پرسد چنین می گوید: «دعای می خوانم! یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم؟» 🌹🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر ، کمال باشد، همین می شود. این که او تمام سنت هایی را که دختران در زیباترین شب زندگی شان انجام می دهند، بی خیال می شود و به همسایه های شهیدشان حتی . می گوید«نمی خواهم دل مادر شهیدی رنجیده شود» ❤💞 و آنگاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که روز عروسی اش برخیزد و بین دوستانش چنین سخنرانی کند: « ازدواج نیمی از دین است و باید دین را کامل کرد. ازدواج نه بهخاطر رسیدن به آرزو و امیال، بلکه برای نزدیک شدن به خدا و در دین رسول الله (ص) است. طبق آیات قرآن هر موجودی باید برای خود یک داشته باشد. شما خواهران باید برای ازدواج آماده و به فکر زندگی . همیشه قانع باشید. بهترین راه برای رسیدن به پاکی‌ها را انتخاب نمایید. من شما را به خانواده سفارش می‌کنم. چرا که بهترین آرامش را در سایه‌ی ازدواج به دست می‌آورید.» 🌿🌸و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که شب عروسی ، آن گاه که هنوز پا در اتاق محقر شوهر نگذاشته است، چادر سفیدش را با چادر مشکی تعویض می کند و همه ی مهمانان را رها کرده و با تازه داماد می روند » 🌹🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که به مادر بگوید:« نباید برای صبح روز عروسی به زحمت بیفتید و هدیه بیارید» و در پاسخ مادر که این رسم و رسوم است و نمی شود از آن گذشت بگوید : « پس هدیه من باشه آن 4جلد کتاب اصول کافی که برایم از شیراز خریدید.» 🌺🌿 و آن گاه که نه ازدواج بلکه لحظه به لحظه زندگی برای یک نفر بهانه ای برای بالا رفتن از پله های کمال باشد و آنگاه که یک نفر مسیر « مَن طَلَبَنی وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی عَشَقَنی» را طی کرده باشد به یقین پروردگار پاسخ خواهد داد که « وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُه» و مگر عاشق شدن پروردگار غیر ازین است که « و مَن عَشَقتُه قَتَلتُه» و خوش به سعادت آنان که در راه خدا کشته می شوند که بالاتر از آن نیکی دیگری وجود ندارد. 🌷🌿و در نهایت عصمت این اسطوره سبک زندگی اسلامی در 19 آذر 1360 در حالی که فقط 66 روز زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که بذای زیارت قبور شهدا قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر تذکش راکت هواپیمای عراقی، بر روی پل قدیم دزفول آسمانی می شود. 🌸🌿مزار مطهرش در کنار مزار یادبود برادر شهیدش علیرضا پور انوری که هیچ گاه از عملیات والفجر مقدماتی برنگشت در قطعه 2 گلزار شهدای امیرآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸زندگی شهدا🌷 را #الگوی زندگی خودشان قرار می دادند. شهید مدافع حرم محمود رضا #بیضایی، مربی آقا هادی ب
🔹پنجم مهر ماه #عروسی بود؛ ما فقط یک جشن ساده🎊 عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان👥 #خوش_گذشت. 🔸 #خوشبخت بودم. من از همان موقعی که آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی💰 زیادی نداشتم و اعتقادی هم ندارم که #تجملات خوشبختی می آورد❌ حتی خرید عروسی هم نداشتم، مهم دوست داشتن💞 است. #شهید_هادی_شجاع 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد،
3⃣0⃣3⃣1⃣ 🌷 🔰از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم📝 بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق را به تمرین بنشینیم😔 بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان میبود، 🔰به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم را؛ در حالی که مضحک است؛ بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف، خود را نگون بخت نمیداند❌ شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی😊 🔰امامن به چیزی میگویم ، که والاتر از ثروت است. حال آن چیست⁉️ گوهر محبتی است که آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری ان، صدف جسم ما را گماشته است. 🔰به این فکر کن که این گوهر💎 تکه ایی از روح است، خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود♥️ را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد. 🔰 ما مانند کودکی است که جیغ میزند و خواسته ایی را طلب میکند؛ "تقرب به خدا" را میخواهد اما ما با گناهانمان🔞 خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد 🔰اما نباید چشم پوشی کرد💥 از امانت دارانی که بی وقفه شب و روز در تلاش اند تا روحشان را به نزدیک تر کنند🕊 روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته نشود چرا که اگر بشود؛ میشود مادی گرا. 🔰روح ما به مطالعه📚 نیاز دارد، به محبت💖 و ، به آگاهی. و شاید او مصداق خوبی برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت: هر چقدر برای تحصیل کنید؛ بازهم کم است. 🔰شاید او آگاهی را درک کرده بود👌 شاید او بی نیاز تقرب یافت. به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد⁉️ آیا دار های خوبی بوده ایم؟! آیا نیازهای روحمان را برطرف کرده ایم؟! آیا اسیب زده ایم به روحمان یا داده ایم؟! آیا.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀همسرم #علی زاده‌اکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول
7⃣1⃣3⃣1⃣🌷 🔰من و علی قبل از هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم شدند. قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد همکاری می‌کرد و از طریق کارمند بنیاد به ما معرفی شد. 🔰وقتی که به آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر 🕊روی پشت بام خانه 🏘نشسته‌اند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد شهید بشود. 🔰همان روزها یکی از فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. عقد و عروسی🎊 ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین 🚘عروس را خودشان کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با مخالف بود. 🔰به هرحال ازدواج‌مان گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری🕊 که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر اخلاقی خیلی شبیه پدرش است. 🔰علی‌آقا مرد بود و چون سختی‌هایی را در زندگی‌اش تحمل کرده بود، نسبت به رفع دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه می‌دیدم به فکر دیگران است و سعی می‌کند لقمه به خانه بیاورد خوشحال بودم.🙂 🔰مهدی خیلی شبیه است. علی به مسجد 🕌و شرکت در علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲📅 است و هنگام پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک می‌کرد و متن زیبایی هم در پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. 🔰ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم پسرم مهدی و فاطمه را طبق وصیت پدرشان  ولایتمدار بار . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh