🌷شهید نظرزاده 🌷
﷽ از این #اخلاق روحالله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت #قسم نمیخورد. برای تاکید روی حرفش، فقط میگفت:
9⃣4⃣9⃣ #خاطرات_شهدا
💠شروع زندگی مشترک
🍃🌹سال ۱۳۹۱ با روحالله پاي سفره #عقد نشستم. زندگيام با او كوتاه بود ولي طعم #خوشبختي را با او چشيدم. آنقدر كه خودم را خوشبختترين دختر دنيا ميدانم.
🍃🌹دوران عقدمان که دوسال طول کشید، اکثر اوقات روحالله در #مأموریتهای کاری به سر میبرد و ما به دور از هم بودیم. در این دوران که همسران دوست دارند در کنار هم باشند، اما من از این دوریها و ندیدنها اصلاً ناراضی نبودم، چون میدانستم روحالله #عاشق_کارش است و هیچوقت گلایه نمیکردم تا با خیال آسوده انجام وظیفهاش را بکند و حتی ذرهای فکرش مشغول نباشد.
🍃🌹شهریور سال 92 من و روحالله در خانهی کوچک 45 متری در مرکز تهران زندگی مشترک خود را شروع کردیم و شروع زندگیمان ساده، زیبا و راههای ورود #تجملات را بستیم که وارد مراسم عروسی و بعداً زندگیمان نشود و دو سال هم با هم زیر یک سقف مشترک زندگی کردیم.
🍃🌹تداركات ازدواج را در حد و اندازه آبروي خانواده برگزار كرديم. همه چيز خيلي زود سر و سامان گرفت. البته ميدانستم قرار نيست به خانه مردي بروم كه همه امكانات زندگيام از همان اول تأمين باشد. اما معتقد بودم كه #باهم كار ميكنيم و زندگيمان را ميسازيم.
🍃🌹رفتيم حوالي ميدان امام حسين(ع) خانهاي 45 مترمربعي اجاره كرديم و زندگيمان شروع شد. با اينكه خانهام كوچك بود ولي براي من حكم #كاخ داشت كه من #ملكهاش بودم. از همان ابتدا ميدانستم با چه كسي ازدواج كردهام. يعني ميدانستم #شهادت و دفاع از كشور حرف اول روحالله است. حرف شهادت در خانهمان بود ولي فكرش را نميكردم روحالله شهيد شود.»
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸لبخند خدا 💢از مدرسه بر می گردد و با ناراحتی وارد خانه می شود و یک گوشه می نشیند و به مادر می گوید
4⃣0⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
🔻متنی که ارزش داره بارها بخوانیم👇👇👇
🌿🌸 و آنگاه که یک نفر ازدواج را افزایش #شتاب_حرکت در مسیر کمال می بیند، نظرش را درباره خواستگارش چنین برای مادر شرح می دهد: « خوبه! دقیقاً همونیه که تو ذهنم بود. آخه #صداقت داشت و بیریا بود. مهمتر از همه یه رزمنده س. تو حرفاش بهم گفت که یه پاسداره و چیزی از خودش نداره. بجز یه اتاق تو خونه ی پدری اش که فرش زیر پاش هم یه نمد بیشتر نیست. منم بهش گفتم که مادیات برام #مهم_نیست.»
🌿🌸 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که #تنها_خرید عصمت برای عروسی اش می شود یک چادر مشکی و یک چادر سفید و لباس عروسی اش را نیز مادر با پارچه ای که از مکه آورده است می دوزد.
🌷🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که مادر، وقتی چادر سفید عروسی را می دهد دست عصمت و او برای اولین بار سر می کند، مدام زیر لب #ذکر می گوید و در پاسخ مادر که رمز این ذکرها را می پرسد چنین می گوید: «دعای #شهادت می خوانم! یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم؟»
🌹🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر ، کمال باشد، همین می شود. این که او تمام سنت هایی را که دختران در زیباترین شب زندگی شان انجام می دهند، بی خیال می شود و به #احترام همسایه های شهیدشان حتی #آرایش_هم_نمی_کند. می گوید«نمی خواهم دل مادر شهیدی رنجیده شود»
❤💞 و آنگاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که روز عروسی اش برخیزد و بین دوستانش چنین سخنرانی کند: « ازدواج نیمی از دین است و باید دین را کامل کرد. ازدواج نه بهخاطر رسیدن به آرزو و امیال، بلکه برای نزدیک شدن به خدا و #رسیدن_به_کمال در دین رسول الله (ص) است. طبق آیات قرآن هر موجودی باید برای خود یک #همدم داشته باشد. شما خواهران باید برای ازدواج آماده و به فکر #تجملات زندگی #نباشید. همیشه قانع باشید. بهترین راه برای رسیدن به پاکیها را انتخاب نمایید. من شما را به #تشکیل خانواده سفارش میکنم. چرا که بهترین آرامش را در سایهی ازدواج به دست میآورید.»
🌿🌸و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که شب عروسی ، آن گاه که هنوز پا در اتاق محقر شوهر نگذاشته است، چادر سفیدش را با چادر مشکی تعویض می کند و همه ی مهمانان را رها کرده و با تازه داماد می روند #دعای_کمیل»
🌹🌿 و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که به مادر بگوید:« نباید برای صبح روز عروسی به زحمت بیفتید و هدیه بیارید» و در پاسخ مادر که این رسم و رسوم است و نمی شود از آن گذشت بگوید :
« پس هدیه من باشه آن 4جلد کتاب اصول کافی که برایم از شیراز خریدید.»
🌺🌿 و آن گاه که نه ازدواج بلکه لحظه به لحظه زندگی برای یک نفر بهانه ای برای بالا رفتن از پله های کمال باشد و آنگاه که یک نفر مسیر « مَن طَلَبَنی وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی عَشَقَنی» را طی کرده باشد به یقین پروردگار پاسخ خواهد داد که « وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُه» و مگر عاشق شدن پروردگار غیر ازین است که « و مَن عَشَقتُه قَتَلتُه» و خوش به سعادت آنان که در راه خدا کشته می شوند که بالاتر از آن نیکی دیگری وجود ندارد.
🌷🌿و در نهایت عصمت این اسطوره سبک زندگی اسلامی در 19 آذر 1360 در حالی که فقط 66 روز زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که بذای زیارت قبور شهدا قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر تذکش راکت هواپیمای عراقی، بر روی پل قدیم دزفول آسمانی می شود.
🌸🌿مزار مطهرش در کنار مزار یادبود برادر شهیدش علیرضا پور انوری که هیچ گاه از عملیات والفجر مقدماتی برنگشت در قطعه 2 گلزار شهدای امیرآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
#شهیده_عصمت_پورانوری🌷
#شهید_شاخص_سال98
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸زندگی شهدا🌷 را #الگوی زندگی خودشان قرار می دادند. شهید مدافع حرم محمود رضا #بیضایی، مربی آقا هادی ب
🔹پنجم مهر ماه #عروسی بود؛ ما فقط یک جشن ساده🎊 عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان👥 #خوش_گذشت.
🔸 #خوشبخت بودم. من از همان موقعی که آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی💰 زیادی نداشتم و اعتقادی هم ندارم که #تجملات خوشبختی می آورد❌ حتی خرید عروسی هم نداشتم، مهم دوست داشتن💞 است.
#شهید_هادی_شجاع
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد،
3⃣0⃣3⃣1⃣#شهدایی 🌷
🔰از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم📝 بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر #املای مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق #بندگی را به تمرین بنشینیم😔 بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان میبود، #اما_نشد
🔰به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم #بدبختی را؛ در حالی که مضحک است؛ بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف، خود را نگون بخت نمیداند❌ شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی😊
🔰امامن به چیزی میگویم #خوشبختی، که والاتر از ثروت است. حال آن چیست⁉️ گوهر محبتی است که #خدا آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری ان، صدف جسم ما را گماشته است.
🔰به این فکر کن که این گوهر💎 تکه ایی از روح #خداوند است، خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود♥️ را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد.
🔰 #روح ما مانند کودکی است که جیغ میزند و خواسته ایی را طلب میکند؛ "تقرب به خدا" را میخواهد اما ما با گناهانمان🔞 خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد #خـــــــدا
🔰اما نباید چشم پوشی کرد💥 از امانت دارانی که بی وقفه شب و روز در تلاش اند تا روحشان را به #پروردگار نزدیک تر کنند🕊 روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته #تجملات نشود چرا که اگر بشود؛ میشود مادی گرا.
🔰روح ما به مطالعه📚 نیاز دارد، به محبت💖 و #صداقت، به آگاهی. و شاید او مصداق خوبی برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت: هر چقدر برای تحصیل #هزینه کنید؛ بازهم کم است.
🔰شاید او #ارزش آگاهی را درک کرده بود👌 شاید #روح او بی نیاز تقرب یافت. به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد⁉️ آیا #امانت دار های خوبی بوده ایم؟! آیا نیازهای روحمان را برطرف کرده ایم؟! آیا اسیب زده ایم به روحمان یا #پرورشش داده ایم؟!
آیا....
#شهید_رضا_کارگربرزی
#ایام_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀همسرم #علی زادهاکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول
7⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰من و علی قبل از #ازدواج هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم #شهدا شدند. #همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد #شهید همکاری میکرد و از طریق کارمند بنیاد به #خانواده ما معرفی شد.
🔰وقتی که به #خواستگاری آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر 🕊روی پشت بام خانه 🏘نشستهاند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علیآقا به #شهادت میرسد و به من هم گفت که احتمال دارد #خواستگارت شهید بشود.
🔰همان روزها یکی از #اقواممان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. #مراسم عقد و عروسی🎊 ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین 🚘عروس را خودشان #تزییین کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با #تجملات مخالف بود.
🔰به هرحال ازدواجمان #صورت گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری🕊 که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر #خصوصیات اخلاقی خیلی شبیه پدرش است.
🔰علیآقا مرد #زحمتکشی بود و چون سختیهایی را در زندگیاش تحمل کرده بود، نسبت به رفع #مشکلات دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه میدیدم #همسرم به فکر دیگران است و سعی میکند لقمه #حلال به خانه بیاورد خوشحال بودم.🙂
🔰مهدی خیلی شبیه #همسرم است. علی به مسجد 🕌و شرکت در #هیئتها علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲📅 است و هنگام #شهادت پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک میکرد و متن زیبایی هم در #تشییع پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت.
🔰ما سعی میکنیم تا آنجا که میتوانیم پسرم مهدی و #دخترم فاطمه را طبق وصیت پدرشان ولایتمدار بار #بیاوریم.
#شهید_علی_زاده_اکبر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh