#دختـــــرم با تو سخن می گویم 👇
زندگی درنگهم #گلزاریست🌸🌺🌸
و تو با قامت چون #نیلوفر
شاخه ی پر گل این گلزاری 😍
من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم
#گل_عفت ، گل صدرنگ امید
🌸گل فردای بــزرگ
🌺گل فردای سپیــد
چشم تو اینه ی روشن✨ فردای من است
گل چو #پژمرده شود جای ندارد📛
در باغ کس نگیرد زگل مرده سراغ 😔
♨️دخترم با تو سخن می گویم
دیده بگشای و در #اندیشه گل چینان باش
همه گل چین گلــ🌸🍃 امروزند
همه هستی سوزند
کس به #فردای گل باغ نمی اندیشد 🚫
آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد⭕️
#بلبل_عاشق_نیست
♨️بلکه گلچین سیه کرداریست
که سراسیمه دَوَد در پی گل های لطیف🌸
تا یکی لحظه به چنگ ارد و ریزد بر خا ک😔
دست او #دشمن باغ است و نگاهش #ناپاک
#تو_گل_شادابی
به ره باد مرو ⛔️
#غافل از باد مشو
ای گل صد پر منـ🌸😍
همه گوهر 💎شکنند
دیو کی ارزش گوهر داند⁉️
دخترم گوهر من ، گوهرم #دختر_من
تو که تک گوهر #دنیای_منی
دل به لبخند😄 حرامی مسپار❌
دزد را #دوست مخوان
چشم امید به ابلیس 👹مدار
ای گوهرِ تابندهِ بی مانند
خویش را خار مبین
اری ای #دخترکم
ای سراپا الماس💎
✘از حرامی بهراس
✘قیمت خود مشکن
✘قدر خود را بشناس
✘ #قدرخودرابشناس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بــابــاے مَـــــن! #سُرفـہ نمے ڪند، فقط پــَرپـــَر مے زند، براے #شهادت #جـــــامانده_ام 🍃🌹🍃🌹 @
💠فقط دعا کنید پدرم شهید بشه😭!
🌰خشکم زد. گفتم #دخترم این چه دعاییه😳
🍁گفت:آخه بابام #موجیه!
🌰گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم #شهید_بشه⁉️
🍁آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه ،منو ومادرو برادر رو #کتک میزنه😔! ،
💥امامشکل مااین نیست❌
🍁گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟
🌰گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.شروع میکنه #دست_وپاهای همه مون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی میکنه😭.
🌾حاجی ماطاقت نداریم #شرمندگی پدرمون را ببینیم.
🌾حاجی دعاکنید #پدرم_شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه😭😭...
برای سلامتی خودشون و خانواده هاشون #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در طول زندگی یکی از #مهمترین آرزوهای ایشان #شهادت بود و همیشه در دعاهایش از خدا شهادت🌷 را طلب میکر
4⃣5⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰محرم عاشقـ💞 مجالس مذهبی بود. دهه اول #محرم هر شب در هیئت🏴 بودند حتی یک هیئت به نام #فاطمیون به نام خودش ثبت کرده بود. و پنجشنبه ها هر هفته در #هیئت خودشان مراسم داشتند.
🔰سالی چند بار مشهد را حتماً می رفتیم. از وقتی که وارد #مشهدالرضا میشدیم تا برگردیم گریه می کردند 😭و سلام با آقا می دادند. در محرم عشق و علاقه به #رهبری موج میزد و پیرو رهبری بود. همه صحبتهای ایشان را دنبال میکردند.
🔰حتی یکی از اهدافش🎯 برای دفاع از حرمین صحبتهای #حضرت_آقا بود. به نظر من که این عشق و علاقه دو طرفه بوده💕 و این برداشت را از این جمله رهبر معظم انقلاب دارم، که فرمودند شهدای #مدافع_حرم هم ✓مجاهد هستند و هم ✓مهاجر
🔰و این #ارجحیت را به شهدای حرمین دادند که نشان از عشق دو طرفه #رهبر_انقلاب به شهدا🌷 و شهدا به رهبر معظم انقلاب است👌. وقتی حضرت آقا جملهای میگفتند برای محرم #هدف بود و حجت را تمام میکرد⛔️. چه در عرصه داخلی و چه در عرصههای خارجی.
🔰یکی از #بهترین و شیرینترین لحظات طول عمر محرم این لحظاتی بود که می گفت: در یکی از ملاقاتهایی که با #حضرت_آقا داشتم و در صفهای جلو بودم من به ایشان احترام گذاشتم و ایشان برای من دست تکان دادند😍. همیشه این لحظات تا #آخرین روزهای زندگی جلوی چشمشان بود.
🔰عاشق قرآن خواندن 🎤بود همه کارهایش را با قرآن📖 خواندن شروع میکرد. #فاطمه که به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن میکرد و میگفت: دوست دارم #دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم #در_زندگی اش به کار ببندد👌.
#شهید_محـرم_ترک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر انقلاب: ایشان با این حادثه ای که پیش آمد به نظر من یک آبرویی داد به #محیط_علمی_کشور. یعنی #ش
💠احترام به شاگرد
🍂سه دانشجو داشت که دو تایشان👥 فکلی بودند و یکی #ریش داشت. جلوی پای هر سه #بلندمیشد! برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا #چادری.
🍂هر کس به #دفترش می آمد جلویش بلند میشد! جواب سوالات و مشکلات همه را میداد😊 اگر به این می گفت: #دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم!
🍂اذان که میگفتند، نمی گفت🚫 بروید #نماز!
همان جا آستین هایش را بالا میزد! همین بچه فکلی را سال بعد در #نمازخانه دیدم. نماز #اول_وقت و قرآن📖 بعد از نمازش همیشه به راه بود.
📚منبع/کتاب شهید علم
#شهید_مجید_شهریاری🌷
#شهید_هسته_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فاطمه به گفته خودش هر روز دعا میکند که خدایا مراقبم باش که همیشه به #یاد_پدرم باشم و همیشه هم به
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
❣امروز از ساعت چهار عصر به یکباره #دلم گرفت، به یاد دخترم #فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
❣ #عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد #حضرت_رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...😭
❣در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما #همسرم هست که تماس گرفته
❣حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به #دخترم داد دیدم که #گریه امانش نمیدهد😳گفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
❣گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من #دوسِت دارم، بیا بابایی😢 دیدم حال فاطمه خیلی #بد بود شروع کردم به #نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی #شعر می خونی؟
❣در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...😭
#شهید_محرم_ترک🌷
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢حاج مرتضی بسیار انسان #انعطاف_پذیر و اهل گذشتی بود وتنها چیزی که برنمی تافت🚫 همین مخالف نظام و #بی_
🔸بهش گفتم #حاجی عکس بچه📸 تو زدی جلوی چشمت سنگینت میکنه
نمیزاره راحت بپّری 🕊
دلتـ❤️ #دنیایی میشه...
🔹خندید و گفت:
داداش ! عکس #نازنین_زهرا رو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام💞 فدایی #امام_زمانم بشم.
🔸منظره ی پشت این شیشه #جبهه ایه که حق رو #سر_میبرّن و باید عشق💖 به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی👌 من که هیچ، #دخترم، عشقم، زندگیم، همه رو...
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده 🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه #آخرین_دیدار ما با داریوش در زمان #شهادتش بود🌷 من و آرمیتا همراه داریوش از محل کار به خانه باز میگشتیم🏘 که کنار درب منزلمان دو نفر👥 تروریست منتظرمان بودند و به محض رسیدنمان به جلوی #درب_منزل یکی از آن دو نفر به سمت ماشین ما آمد و #داریوش را به گلوله بست💥 و با شش گلوله داریوش را به شهادت رساند🕊
🔹آخرین دیدار من و #داریوش با دردناک ترین💔 خاطره در ذهن من و دخترم نقش بسته شده است😔 همسرم بی گناه و ناجوانمردانه در مقابل دیدگان من و #دخترم به رگبار گلوله بسته شد و حتی فرصت #خداحافظی هم پیدا نکردیم😭
🔸آرمیتا همیشه میگه که آرزویم این است که #شغل_پدرم را ادامه بدم و مثل بابا #شهید بشم. من به او میگویم که مامان جان پس من چی⁉️ من #تنها بمونم؟ و او جواب میدهد: «مگه شما نمیگی #شهدا_زندهاند و ما نمیتونیم اونا رو ببینیم ولی اونا ما رو میبینند؟ هر وقتی که منم #شهید_بشم همیشه میام بهت سر میزنم💞 و تنهایت نمیگذارم!».
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#شهید_هسته_ای
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⭕️ای برادران!
قبل از اینکه به جبهه بیایم، #دخترم میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛ اگر #شهید شدم، دورش را بگیرید💞 چراکه من او را بسیار #دوست_دارم...
👈پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق»🌷 رزمنده جاوید الاثر #حزبالله_لبنان و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جملهای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت👌 وی در وصف رزمنده نوشته است:
✍اگر شما گُلی🌷 را در صحرای #حلب دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است #پدرم آنجا دفن شده باشد😭
#شهید_علی_شفیق_دقیق 🌷
#شهید_جاویدالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_ششم 6⃣ 🔮یاد آن قصه افتاد. قص
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_هفتم 7⃣
🔮با همه این ها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام #خواستگاری کرد. گفتند نه❌ آقای صدر دخالت کرد و گفت: «من ضامن ایشانم. اگر دخترم بزرگ بود #دخترم را تقدیمش می کردم.» این حرف البته آن ها را تحت تاثیر قرار داد. اما اختلاف به قوت خودش باقی بود🙁 آنها همچنان حرف خودشان را می زدند و من هم حرف خودم را. تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی شده با #مصطفی ازدواج کنم.
🔮فکر کردم در نهایت با اجازه #آقای_صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم، اما مصطفی مخالف بود🚫 اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود👌 می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آن ها را #راضی کنید. من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادر تان ناراحت باشد. با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی کوتاه می آمد جلوی پدر و مادرم. وسواس داشت که آن ها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند.
🔮اولین و شاید #آخرین باری که مصطفی سر من داد کشید به خاطر آنها بود: روزهایی بود که جنوب را دائم بمباران💥 مي كردند. همه آن جا را ترک کرده بودند. من هم بیروت بودم. آقا مصطفی #جنوب مانده بود با بچه ها و من که به همه شان علاقه مند شده بودم نتوانستم صبر کنم و رفتم مجلس شیعیان پیش "امام موسی" سراغ مصطفی و بچه ها را گرفتم. آقای صدر نامه ای به من داد و گفت: باید هر چه سریع تر این را به دکتر چمران برسانید.
🔮با استاد یوسف حسینی زیر توپ و خمپاره راه افتادیم رفتیم #مؤسسه. آن جا گفتند دکتر نیست. نمی دانند كجا است. خیلی گشتیم و دکتر را در #الخرایب پیدا کردیم. تعجب کرد😟 انتظار دیدن من را نداشت. بچه ها در سختی بودند. بمب و خمپاره، وضعیت خیلی خطرناک بود. مصطفی نامه را از من گرفت و پاسخی نوشت که من برسانم به آقای صدر.
🔮گفتم: نمی روم🚷 این جا می مانم و به بیروت بر نمی گردم. مصطفی اصرار داشت که نه، شما باید هرچه زودتر برگردی #بیروت. اما من نمی خواستم برگردم و آن وقت مصطفی، که آن همه لطافت و محبت داشت برای اولین بار خیلی خشن شد و فریاد زد🗣 گفت: برو توی ماشین این جا #جنگ است. باکسی هم شوخی ندارند! من خیلی ترسیدم و هم ناراحت شدم. خوب نبود، نه این که خوب نباشد، اما دستور نظامی داد به من و من انتظار نداشتم جلوی بچه ها سرم #داد بزند.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀همسرم #علی زادهاکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول
7⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰من و علی قبل از #ازدواج هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم #شهدا شدند. #همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد #شهید همکاری میکرد و از طریق کارمند بنیاد به #خانواده ما معرفی شد.
🔰وقتی که به #خواستگاری آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر 🕊روی پشت بام خانه 🏘نشستهاند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علیآقا به #شهادت میرسد و به من هم گفت که احتمال دارد #خواستگارت شهید بشود.
🔰همان روزها یکی از #اقواممان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. #مراسم عقد و عروسی🎊 ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین 🚘عروس را خودشان #تزییین کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با #تجملات مخالف بود.
🔰به هرحال ازدواجمان #صورت گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری🕊 که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر #خصوصیات اخلاقی خیلی شبیه پدرش است.
🔰علیآقا مرد #زحمتکشی بود و چون سختیهایی را در زندگیاش تحمل کرده بود، نسبت به رفع #مشکلات دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه میدیدم #همسرم به فکر دیگران است و سعی میکند لقمه #حلال به خانه بیاورد خوشحال بودم.🙂
🔰مهدی خیلی شبیه #همسرم است. علی به مسجد 🕌و شرکت در #هیئتها علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲📅 است و هنگام #شهادت پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک میکرد و متن زیبایی هم در #تشییع پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت.
🔰ما سعی میکنیم تا آنجا که میتوانیم پسرم مهدی و #دخترم فاطمه را طبق وصیت پدرشان ولایتمدار بار #بیاوریم.
#شهید_علی_زاده_اکبر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh