eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 بی‌شک توجه به چند اشاره‌ای که این در توبه‌نامه‌اش داشته است می‌تواند برای هریک از مردم، مسئولین و والدین تذکر باشد💥 تا بدانند چه تکلیفی دارند. 📌متن بخش‌هایی از صدای ضبط شده در این نوار کاست: 🔰پناه می‌برم از این که... ⚜از این که حسد کردم... ⚜از این که به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم. ⚜از این که زیبایی قلمم✍ را به رخ کسی کشیدم. ⚜از این که در غذا خوردن🍜 به یاد نبودم. ⚜از این که را فراموش کردم. ⚜از این که در راهت سستی و تنبلی کردم😞. ⚜از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده📛 آلودم. ⚜از این که در سطح پایین ترین زندگی نکردم. ⚜از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام✋ کنند. ⚜از این که شب بهر بیدار نشدم. ⚜از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود از همه هستم. ⚜از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیـ🌎ـا و تجملاتش فکر کردم. ⚜از این که در مقابل ، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، نبودم❌. ⚜از این که شکمم سیر بود😋 و یاد نبودم. ⚜از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلمـ❤️ گفت نفرمایید. ⚜از این که نشان دادم کاره‌ای هستم، خدا کند که پست و مقام نکند. ⚜از این که ایمانم به بنده‌ات بیشتر از به تو بود. ⚜از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که بهتر از دیگران می‌نویسی و با حافظه تری😔. ⚜از این که در سخن گفتن و راه رفتن دیگران را درآوردم. ⚜از این که پولی بخشیدم 💰و دلم خواست از من تشکر کنند🙁. ⚜از این که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و کردم. ⚜از این که کاری را که باید فی سبیل‌الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا را نیز در نظر داشتم. ⚜از این که را بی‌معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود،در نتیجه دچار شک در نماز⚠️ شدم. ⚜از این که بی‌دلیل خندیدم😄 و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را کردم. ⚜از این که " " را در همه کارهایم دخالت ندادم. ⚜از این که کسی صدایم زد ⚡️اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم. ⚜از ... 😔. و ...» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیامکی_از_بهشت رفیق مجازے من حواست باشہ ... رفیق اونـےِ ڪه ما رو بہ امام زمان (عج) برسونہ ، باقی
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋 داشته باشد؛ نه این که بخواهد #تظاهر به زهد کند و از روی تصنع باشد؛ روحیه اش😇 این طور بود! 🔹این اواخر در میدان #آرژانتین روی چمن ها🌱 نشسته بودیم که پرسیدم: "با حقوق💰 پاسداری #زندگی چطور میگذرد؟ " 🔸گفت: من راضی به گرفتن همین حقوق هم نیستم❌ دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل #پاسداری برای #تأمین_زندگی نباشد!! #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 6⃣1⃣#قسمت_شانزدهم 🏴#پرتودوم🏴 💢 کافیست تا #تلاقى نگاه ت
📚 ⛅️ 7⃣1⃣ 💢 قصه غریبى است این ....و از آن غریبتر، قصه است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد و بخواهد دیگران را در تشنگى ، التیام و دلدارى💖 دهد. ، تحمل آن را آسانتر مى کند... اما و ، توان از کف مى رباید... و نهال طاقت را مى سوزاند، 🖤چه رسد به اینکه علاوه بر کردن بار اندوه بر پشت خویش ، بخواهى به تسلاى دیگران بایستى و به تحمل و صبورى کنى.... بارى که بر پشت توست ، ستون فقراتت را خم کرده است،... صداى را در آورده است ، پیشانى ات را چروك انداخته است ، چشمهایت را از حدقه بیرون نشانده است ، 💢 میان ، فاصله انداخته است ، تنت را خیس عرق کرده است و چهره ات را به کبودى کشانده است و... تو در این حال باید بخندى😄 و به و آسایش کنى تا دیگران اولا سنگینى بار تو را در نیابد و ثانیا بار سبکتر خویش را تاب بیاورد. 👈این ، حال و روز در کربلا.🚩 🖤در کربلا، شاید به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد. بچه ها که فریاد العطش سر داده اند، همگى در سایه سار خیمه🏕 بوده اند. معجر و و عبا و دشداشه و لباس👕 کامل ، در زیر آفتاب ☀️سوزنده نینوا، حتى خون رگهاى تو را تبخیر کرده است.... 🖤 تو اگر با همین ، در عرصه نینوا مى نشستى ، عطش تمام وجودت را به آتش 🔥مى کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است ، است ، هروله نکرده است مگر البته خود و تو اکنون با این حال و روز فریاد بچه ها را بشنوى و تاب بیاورى . باید را در تار و پود جوانان بنى 💢 هاشم ببینى... و به برخیزى . باید زبانه هاى عطش را در چشمهاکودکان نظاره کنى و زبان به کام بگیرى و دم برنیاورى.باید تصویر کوثر را در آینه بخشکانى... تا بچه ها با دیدن چشمهاى تو به یاد آب نیفتند.باید آوندهاى خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیارى کنى تا تصویر پژمردگى در خیال دشمن بخشکد و گلهاى باغ رسول االله را شاداب تر از همیشه ببیند. 🖤اما از همه اینها و در عین حال سختر و شکننده💔 تر، کار دیگرى است و آن این که نگذارى آتش ها از در و دیوار خیمه 🏕ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد،... نگذارى طنین تشنگى بچه ها به گوش برسد. چرا که تو عباس را مى شناسى و از تردی و باخبرى... مى دانى که تمام و استوارى و او، در مقابل است. 💢 و مى دانى که دلش 💞در پیش ، تاب لرزش را ندارد پس او نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود...، او لشکر است و برادر، او اگر دلش بلرزد، طنین زلزله در مى پیچد. او اگر از تشنگى بچه هاى حسین باخبر شود، آنى نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا عطش را در جهان بخشکاند. 🖤او تاب دیدن اشک😢 بچه ها را ندارد.... او در مقابل گریه هاى دوام نمى آورد. لزومى ندارد که از او چیزى بخواهد. او خواستنش را از سکینه در مى یابد. او کسى نیست که بتواند در مقابل نگاه سکینه بماند. سکینه فقط کافى است که لب به خواستن آب ، تر کند؛ او تمام دریاهاى عالم را به پایش مى ریزد. اما خدا چه صبر و طاقتى به این سکینه داده است . 💢 دلش💗 را دوپاره کرده است . نیمش را با پدر به میدان فرستاده است و نیم دیگر را در زیر پاى ، پهن کرده است.ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى کودك نشست . سخن هر چقدر هم شیرین ، براى کودك تشنه ، آب نمى شود. این دل است که در سخن گفتن با کودکان ، آب مى شود. نه ، نه ، نه ، عباس نباید لبهاى به خشکى نشسته سکینه را ببیند. نگاه عباس نباید با نگاه سکینه تلاقى کند. عباس جانش را بر سر این نگاه مى گذارد و روحش را به پاى این نگاه مى ریزد.... 🖤و بى عباس ... نه ... نه ...، 💧 تر است تا بدون .عباس ، عرصه زندگى است ، آرام جان برادر است. ، بدون عباس بى معناست و زندگى بدون ابوالفضل ، میان است...😔 ..... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
•.¸¸.•✫🌺 ✫•.¸¸.🌷.¸¸.•✫ 🌺 ✫•.¸¸.• 🌷 ☘️ذره ای نداشت. دوست داشت که گمنام زندگی کند و گمنام بماند. نفر اول در بود. 🎤مکالمات و مصاحبه ایشان با تلویزیون🖥 و رسانه ها📲وجود نداشت فقط در حد يكی دو مورد بود. 📝 خيلی اهل كردن🗒 نبود. و هدفش فقط این بود که کارها برای باشد.😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh