eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
باز هم خاطره ای بخوانید از #رفاقت دو شهید مدافع حرم؛ رفاقتی که ختم به #شهادت شد.😍 👌شهدا با معرفتن ه
🎀و دوباره #بیستم آذر از راه رسید و بوی تـــ❤️ـــو را آورد 🎀و زمین چه خوشبخت شد با آمدنت #تولد زمینی ات بر ما مبارک آسمان نشینِ مهربان😍 🎀و حالا روز #تولدت از بهترین👌 روزهای خداست برای همه ی آنانکه میشناسندت🌸🍃 #تولدت_مبارکـــ🎈 #شهید_رسول_خلیلی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌟🍃🌟🍃🌟 🌷 #کرامات_شهدا 🔹همیشه «یا زهرا» می‌گفت و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار ا
🌾چقدر سخت است، حال عاشقی♥️ که نمی داند #محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔹یک جمله از دل نوشته هایت✍ را خواندم. حالا #سالهاست، دلم به حال خودم می سوزد. 🔸روزهایی که از خیل عشاق #جامانده بودی و درد فراق💕 دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب🏴 پناه آوردی. برای ِغربت #امام_حسن، اشک ریختی😭 از حضرت مادر #شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد 🔹جانباز ِشهید، برای رسیدن به #تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمی ِگناهانم🔞 است. مسیر طولانی و #نفس_اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😓 🔸باید در دفتر زندگی ام #قوانین ده گانه ات را بنویسم📝 و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم #بغض هایم را در کوله پشتی🎒 تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد #ساری ... 🔹آرزو دارم همانگونه که درکتابت📔 خواندم، راهنمایم شوی و مرا به #گلستان_شهدا ببری؛ چشم هایم را ببندم و در دارالشفای عاشقان♥️ بگشایم 🔸دل ِ سوخته🖤 از آتش هجران را با سنگ سرد #مزارت تسکین دهم. تسبیح📿 تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر #یازهرا (س) بگویم تا نگاهم کنی😍 🔹باب الحوائج ِ جوانان، دست دلم را بگیر، #علمدارش باش.برای این سر به هوا کمی روضه بخوان😢 🔸در روز #تولدت که شهادتت🌷 هم امضا شد، برای حال دلمـ♥️ امن یجیب بخوان، بطلب که زائرت شوم😭 🎀به مناسبت #تولدوشهادت #سیدمجتبی_علمدار ❣ ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر ) #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ بابای قشنگ امیرمهدی و نازنین زهرا جون؛ ، تولد تمام خوبیهاست🌺 هر شهید تولد میگیرد🎊 چقدر زیبا که تولد زمینی و تولد آسمانی تو، هر دو در ماه هست🌺 🎀تولد زمینی ۱۳۶۴/۲/۲ 🎀تولد آسمانی ۱۳۹۵/۲/۱۶ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃میشنوی را، عرش و فرش، همه را به هیجان آورده😍 🌸آری، ای اهل عالم، میبینیـــــــد، امروز ماه به آغوش آمده و و زمان زِ مطلقش می درخشند. آری، روح عالمی منور گشته از نورش☺️ 🍃چه خوش ساعتیست امروز، مگر می شود با حضور ایام به کام نشود، سلطان شهر است که آمده🤩 🌸از ذوق عالم چه بگویم که سرد و خاکی زمین با حضور تو ای ، سبز و بهاری گشته و برای گنجشکان، نوید بهاری دیگر آورده 🍃امروز، عطر تو را حتی میشود در آن سوی خواب ها و شیرین حس کرد😌 🌸آری، به گمانم این از معجزه ی دلیل آفرینش است. ، مبارکِ جهانِ ‌هستی باشد ای پادشاه دو عالم و غایت خلقت❤️ ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز (ص) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔰یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓 🔰روزهایی که از خیل جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام ، اشک ریختی. از ، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀 🔰جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞 🔰باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد . 🔰آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان ببری. چشم هایم را ببندم و در عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر (س) بگویم تا نگاهم کنی❤ 🔰باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز که هم امضا شد، برای حال دلم بخوان. بطلب که شوم🌹 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃میشنوی حضورش را، عرش و فرش، همه را به هیجان آورده😍 🍃آری، ای اهل عالم، میبینیـــــــد، امروز ماه به آغوش آمده و زمین و زمان زِ مطلقش می درخشند. آری، عالمی منور گشته از نورش☺️ 🍃چه خوش ساعتیست امروز، مگر می شود با حضور ایام به کام نشود، سلطان شهر است که آمده🤩 🍃از ذوق عالم چه بگویم که سرد و خاکی زمین با حضور تو ای ، سبز و بهاری گشته و برای گنجشکان، نوید بهاری دیگر آورده🤗 🍃امروز، عطر تو را حتی میشود در آن سوی خواب ها و شیرین حس کرد😌 🍃 آری، به گمانم این از معجزه ی دلیل آفرینش است. ، مبارکِ جهانِ ‌هستی باشد ای پادشاه دو عالم و غایت خلقت❤️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز با سعادت (ص) 📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بسم رب الحسین 💚 «شهادت؛ بال نمیخواد ٬حال میخواد» 🍃شهادت: همانی که تو برای رسیدن به آن چشم هایت را بر تمام تعلقات دنیایی ات بستی و هدف زندگی ات را لبخند مهدیِ فاطمه(س) قرار دادی اصلا میدانی؟! چه خوب شد که بدنیا امدی تا اسمت نور باشد برای روشن کردن دنیای ظلمت زده ی ما. 🍃لبخندت ٬ آبی باشد بر اتش هوس های دنیاییمان و راهت؛ مسیری باشد که عاقبتش ختم شود به چادر بی بی هر دو عالم، ختم شود به نوکری مولای متقیان و به سرباز بودن 🍃تو ؛ تمام وجودت نشانه است ؛ از جنس همان نشانه هایی که معجزه وار روانه ی زمین میکند تا نعمتش را بر ما تمام کند. 🍃مادرت میگوید از همان اول هم با دیگر فرزندانش تفاوت داشتی و شیطنت های خاص بچگی ات تورا ورد زبان ها کرده بود. مادر با قد کشیدنت ؛ زمزمه میکرد لا حول و لا قوه الا بالله تا مبادا جوان رعنایش را چشم بزنند. 🍃با خاطرات پدرت قد کشیدی و بخشندگی را خوب اموخته بودی که تمام وسایل پدرت را به دوستانت هدیه میدادی. حرف هایت هم که دنیایی جداگانه میطلبد؛. 🍃مانند همان زمان هایی که وقتی صدای میشنیدی ؛ زمزمه میکردی خدا عاقبت همه مان را بخیر کند و اینگونه همه را به یاد خدا می انداختی. یا شایدم آن زمان هایی که با خواهرت در خیابان دوستانه تذکر میدادی و با او پا به فرار میگذاشتی و تمام راه را با او میخندیدی. 🍃خوب به یاد سپرده بودی جمله ای را که میگوید *رفیق شهید ؛ شهیدت میکنه* و اینگونه بود که تمام وجودت را مامور خدا کرده بودی که شبیه شوی. 🍃گمنامی را از او یاد گرفتی و نام جهادی برگزیدی تا مبادا کسی تورا بشناسد و شهوت دنیا زمین گیرت کند. همیشه غصه ی غربت مزار بر دلت بود ؛همانی که نام جهادی اش حسین نصرتی بود و تو به سبب علاقه ات نام جهادی حسین را از او هدیه گرفتی . 🍃میگویند فرمانده شهید اصغر وصالی را هم بسیار یاد میکردی و درنهایت نامی برگزیدی که عطر و بوی شهدای دلت را داشت ؛ *حسین وصالی* 🍃آقای برادر، اکنون مزارت شده مامن و پناهگاه عشاق الحسین که دلتنگیشان را با تو تقسیم میکنند و تو خوب برایشان برادری میکنی. است و ما چشم انتظار ای دیگر از سوی توییم. چشم انتظار نشانه ای متفاوت، دلگرم کننده و آسمانی. مارا فراموش نکن عزیز برادرم :) ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ فروردین ۱٣٧۴ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ آبان ۱٣٩۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای علی اکبر چیذر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃و اردیبهشتی که به نام توست. تویی که فرشته ی بی بالی و با مهربانی های برادرانه ات، راه خودت را به ما نشان میدهی‌. 🍃تو، شهید پاییزیِ مدافعین حرمی، همان که وجودش زندگی میبخشد صدای خش خش برگ های پاییزی را. 🍃کربلا رفتنت را در پاییز تجربه کردی. عقد، عروسی و نهایت آرزوی همیشگی ات که وصال حضرت یار بود، اما بهاری بود، متفاوت تر از تمام رویداد های زندگی ات. چون تو متفاوت ترینی‌.🥰 🍃قدم نهادن تو در این دنیا اوج خلقت و دل سپردن به تو و وجودت عاشقانه ترین لحظات این آفرینش. 🍃آن زمان هایی که آرام و ، سر به زیر سخن میگفتی، همیشه میان سخنانت از و پیشوایان حدیثی یاد میکردی و اینگونه دل آدم با حرف هایت آرام میشد😌 🍃یا آن زمان هایی که در هیئت، با سوز دل برای بی کفن اشک میریختی و سینه ات از فرط سینه زنی کبود میشد. این ها تمام اتفاقاتی است که تولد تو به ارمغان اورده، تویی که مادرت میگفت از همان کودکی با دیگر فرزندانش فرق داشتی. 🍃میدانی برادر جان، نام تو شده سنگ این روزهایم، شرمنده ام، آری میدانم کم گذاشته ام اما، تو میبخشی. چشم میپوشی و حمایتم میکنی تا آن بشوم که خدا میخواهد🙃 🍃تو همیشه هستی و منم دلخوشم به بودن همیشگی ات، به عشق بی نهایتی که به داری و منی ک همنشینت میشوم هم از آن بهره مند میکنی آنگونه که با نام (س) جان میگیرم و زیرلب نام تورا میبرم😇 ♡میلادت مبارک عزیزترین خلقت خدا میلادت مبارک عاشق ترینِ مخلوقات :) ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۹۴. حلب 🥀مزار شهید : قزوین 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
...لطفا مطالعه نماید👇👇👇 <<بسمہ رب الحق>> از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت می‌کردند، پاسخ می‌داد «هیچ دلیلی نمی‌بینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را می‌بینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.» 🌷 درآسمانها مبارکباد،ای شهید ✍فرازی اززندگی نامه این شهید گرانقدر 🥀 🔰سید حسین میررضی در ظهر روز عاشورا مصادف با سال 1337 در کرج چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی بذر وجودش بر خاک فقر و ترنم ذکر مؤمنانه مادر رشد یافت. 🔰قبل از تولد او، مادرش در عالم رؤیا خواب دید که سواری با نقاب، شمشیری را در دامنش می‌گذارد، این رؤیا سال‌ها بعد در جریان جنگ تحمیلی به حقیقت پیوست. 🔰سید حسین دوران تحصیلات مقدماتی را با موفقیت پشت سر نهاد و با رسیدن به دوره متوسطه به علت فقر مادی روزها در شرکت کار می‌کرد و شب‌ها به تحصیل می‌پرداخت. عشق و علاقه او به امام (ره) باعث شد که یک مرتبه به علت داشتن رساله امام (ره) توسط ساواک دستگیر شود. همزمان با این مسئله سیدحسین درگیریهایی با سران انجمن «حجتیه» داشت. 🔰پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به جرگه بنیانگذاران سپاه پاسداران کرج پیوست، و در دانشسرای تربیت معلم پذیرفته شد. اما عشق به حفاظت از انقلاب او را از ادامه تحصیل بازداشت. شهید میر رضی از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت می‌کردند، پاسخ می‌داد «هیچ دلیلی نمی‌بینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را می‌بینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.» 🔰با شروع جنگ تحمیلی شهید سید حسین میررضی به یاری برادران مسلمانش شتافت و در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد. زخم‌های داغ گلوله‌های سرب یادگارهای زیادی بر بدنش نشاند. سید حسین در طول دوران حضورش در جبهه مسئولیت‌های مختلفی را از جمله فرماندهی سپاه کرج، فرمانده سپاه شهریار، جانشین تیپ حبیب بن مظاهر (ع)، عضو شورای فرماندهی سپاه، مسئول طرح و عملیات تیپ 2 سلمان، سرپرست فرماندهی لشگر 10 سیدالشهداء (ع) را بر عهده گرفت. 🔰سرانجام سید حسین که جرعه نوش ولایت بود، در تاریخ 25 دی 1365 همزمان با سالروز شهادت فاطمه زهرا (س) در مرحله دوم عملیات کربلای 5 در حالیکه فرماندهی عملیات لشگر 10 سیدالشهداء (ع) را بر عهده داشت، در کنار دریاچه ماهی و در سه راهی شهادت در اثر اصابت ترکش خمپاره به خیل عاشقان ثارالله (ع) پیوست. 🔰هرچه که او مدتی قبل از شهادتش در سفری که به خانه خدا داشت، برات عشق را از معشوق خویش دریافت کرده بود، و می‌دانست که خیلی زود در جوار سیدالشهداء (ع) جای خواهد گرفت. پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شه است. 🔰در وصف شهادت حاج یدالله کلهر و شهید حسین میررضی همرزم او حاج احمد شجاعی اینطور گفت: صبح روز اول بهمن ماه 65 بود. شب قبل را تا صبح با حاج یدالله تو كانال پرورش ماهی بودم. 10 روزی از شهادت حاج حسین گذشته بود و هنوز كسی لبخندی رو صورت حاجی ندیده بود. بد جوری بی طاقت شده بود و مدام تو خودش بود. تازه هوا كمی روشن شده بود كه یك رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت: برادر كلهر، من دیشب خواب دیدم حاج حسین میر رضی سر راهی ایستاده، جلو رفتم و به او سلام كردم و گفتم: حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ اینجا چه می كنی؟ گفت: چرا من شهید شدم، اما منتظر كسی هستم. پرسیدم: منتظر چه كسی؟ گفت: قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم. 🔰حالت حاج یدالله دگرگون شد، او كه پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود خنده ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را كه سالم بود دور گردن بسیجی حلقه نموده و از پیشانی او بوسه ای گرفت. 🔰هنوز ظهر نشده بود كه خبر شهادت علمدار لشكر 10 سیدالشهداء (علیه السلام) را آوردند. روحشان شاد و یادشان گرامی باپنج شاخه گل 🥀صلـــــــــــوات🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh