eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت تکبیر و #دعا و صلوات است امروز #مهدی صاحب زمان در #عرفات است امروز کاش این عرفات🌹 آخر #هجران باشد صبح فردا #فرج مهدی زهرا باشد #التماس_دعای_فرج 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨ هو العشق ای که گفتی #عشــــــق را درمان به هجران میکند کاش میگفتی که #هجران را چه درمان میکند ؟؟ ❣السلام علیک یا امام رئوف(ع) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣1⃣8⃣ 🌷 💠قرار پنجشنبه ها 🔰وقتی نگاهی ‌به سیره عملی خدا، شهدا و امام شهیدان🌷 حضرت روح الله(ره) میکنیم، یکی از توجه خاص آنها به ادعیه و مناجات به ویژه است. 🔰 ماهم از خیل این خوبان جدا نبود🚫 و انس و علاقه‌ی خاصی به دعای کمیل داشت. در زمان حیات جسمانی‌اش در این دنیا التزام خاصی به قرائت دعای کمیل📖 در مسجد🕌 و البته خیلی از اوقات هم در تنهایی👤 و خلوت خودش با خداوند متعال داشت. 🔰یکی از قرارهای که بینمون بود اسمشو گذاشته بودیم ، به قول معروف برای ما اوقات طلایی✨ بود‌. اونوقتایی که باهم بودیم به گلزار🌷 و ، ✓نماز جماعت، ✓دعای کمیل، ✓روضه، ✓شب نشینی ها و ✓درددل‌ها و... می‌گذشت 🔰اونوقتایی که باهم نبودیم💕 هم همین اتفاقات با صورت می‌گرفت و بعدش باهم تماس تلفنی📞 یا پیامکی داشتیم. جالبه بگم که همیشه آخر حرفها هم خلاصه میشد به ☺️. 🔰آخه جفتمون داشتیم، درد دوری از ؛ حاجت داشتیم، حاجت رسیدن به رفقای شهیدمون🌷.از عمق وجودم بهش میگفتم پریدی به برادریمون قسم منو یادت نره😢، بیا دست منم بگیر. آخه هیچ وقت شک نداشتم آسمونی میشه و قافله شهدا میرسه🕊. 🔰بماند بقیه اش.امروز من موندم و روزهایی از که هر روزش😔... 🔹ماکه جاماندیم، عاشق نبودیم 🔸اَللَّـهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبي غافِراً 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ قبل #هجران تو آقا ما بہ #هجران رفتہ ایم خود سرانہ ڪو بہ ڪو دنبال #شیطان رفتہ ایم یڪ هزار و سےصد و چندے است #غیبت خوردہ ایم تو تماما #حاضرے و ما بہ هجران رفتہ ایم #اللهم_عجل_لوليك_الفرج 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شهـریار مـن مرا پابـست #هجران کـردو رفت😔 شهـر را بـر #مـن زِ هجــ💕ـر خویـش زندان کرد و #رفت #شهید_وحید_فرهنگی_والا #پنج_شنبه_های_دلتنگی 💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔆فی المسافة بین #غیابک و حضورک انکسر شیء ما، لن یعود کما کان أبدً. 💠در فاصله‌ی میان ↵ #هجران تا ↵وصالت💞 در من چیزی می‌شکنــ⚡️ـد که #هیچ‌گاه ترمیم نخواهد شد 😔 #شهید_حامد_کوچک_زاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ وقت تکبیر و دعا و است مهدی صاحب زمان آماده کاش این بهار🌸 آخر باشد فرج مهدی زهرا♥️ باشد 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 💢قاصدکهای رسیده از سفری دور، همراه نسیمی🍃 مهربان به دشت آلاله ها، هر قاصدک بر گلبن لاله ای می نشیند تا خستگی و این سفر دور و دراز را برای لاله اش🌷 بازگو کند. 💢فرشتگان به ضیافت این دشت می آیند و بالهایشان🕊 را فرش راه قاصدکها می کنند. 💥امــــا ! کمی آنطرف تر، دل خستگانی💔 که به پهنای دل آسمان گریسته اند تابوتهایی خالی⚰ را بر دوش خود حمل می کنند با اینکه تابوت اما سنگینی عجیبی را بر پشتشان احساس می کنند صاحبان آن تابوتها همان قاصدکها هستند که سبکبار! به سمت خویش پرواز کرده اند 💢اما چرا آنطرفتر صدای گریه می آید؟! آن همه و سوختگی سینه برای چیست؟🤔 انگار هر کسی نجوایی در گوش تابوتی دارد و روی آن چیزی می نویسد✍ ⇜شعر می نویسند؟ ⇜آرزوها و را می نویسند؟ ⇜از دل تنگی ها و قصه می سرایند؟ ⇜از سختی هایی که کشیده اند؟ ⇜از نامردی ها و ناجوانمردی ها؟😔 ⇜از کسانی که نان و سفره را نگه نمی دارند؟ ⇜از بی درد ها ی بی غم و غصه😭 که برای خوش گذرانی دنیا کبوتر ها🕊 را در قفس زندانی کردند و به پرواز بی سرانجام آنان می خندند؟! ⇜از لگدهایی که روی پاک کوبیده شده!؟ 💥اما نه❌❌ از رد پای خون گریزی نیست! این خونها پاک شدنی ✘ 💢مگر می شود فراموش کرد🗯 آن همه پاکی، آن همه صفا و صمیمیت رشادت جوانمردی👌 و آن همه عشق خدایی♥️ را 💢و او همچنان می نویسد.............✍ اما پهنه به وسعت همه درد دلهایش نیست، چرا که "تابوت نیز دلتنگ پیکریست" که از دیار غربت به دیار غربت، سفر می کند...........😔 💢تو فرزند کدام ؟ تو از کدامین دشت روییده ای قاصدک!؟ چه کسی سینه دریاییت را پاره پاره کرده؟😭 کدام دست ناپاک خون پاک❣ تو را ریخته؟ به کجا می کنی؟ دور از خانه و شهر خویش؟! دور از دستهای پینه بسته پدر و قلب شکسته مادر💔 💢سبز و آباد باد! آن خاکی که سینه اش را پیکر پاک تو کرده و خوش بر آن آسمانی🌠 که سایه بان آن شده! و ما باز هم 😞 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 1⃣3⃣ 💢فاطمه را در مى فشرد... بر سر روى و سینه اش مى کشد و چشم و گونه و لبهایش را بوسه 😘مى کند. و تو انتقال را به وجود فاطمه ، احساس مى کنى ، طماءنینه و سکینه را به روشنى 💥در چشمهاى او مى بینى و ضربان و توکل و تفویض را از قلب💜 او مى شنوى... 🖤حالا فاطمه مى داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند... و آغوش خدا را گشاده نگه دارد. و حسین مى داند که... فاطمه مى ماند. را مى بیند و تاب مى آورد.فاطمه بر مى خیزد و نیز،... اما تو فرو مى نشینى . حسین مى ایستد اما تو فرو مى شکنى ، حسین بر مى نشیند اما تو فرو مى ریزى. مى دانى که در پى این رفتن ، بازگشتى نیست... 💢و مى دانى که وصال به سر رسیده است... و فصل سر رسیده... است.. و احساس مى کنى که به حسین از فاطمه کوچک ، نیازمندترى... و احساس مى کنى که بى ره توشه بوسه اى نمى توانى بار بازماندگان را به منزل برسانى.و ناگهان... 🖤به یاد مى افتى ؛ اى از آنگاه که عزم را به رفتن بى بازگشت جزم مى کند.چه 🌸 غریبى داشتى مادر! که در خود هم ، نیاز حیاتى مرا لحاظ کردى.برخیز و را صدا بزن! با این شتابى که او پیش مى راند، دمى دیگر، صداى تو، به گرد هم نمى رسد. دمى دیگر او تن خود را به دست نیزه ها مى سپارد... و صداى تو در چکاچک 🗡 گم مى شود... 💢 اما که او پیش مى رود، رکاب اى که او مى زند،... بعید... نه ، محال است خواهش تو بتواند عنان رفتنش را به بکشاند. اینهمه تلاش کرده است... براى کندن و پیوستن ، چگونه تن مى دهد به دوباره نشستن ؟! پس چه باید کرد؟ زمان دارد به سرعت گامهاى اسب مى گذرد... و تو چون زمین ایستاده اى ، اگر چه دارى از سر ، به دور خودت مى چرخى. یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت. اما چگونه ⁉️ 🖤اسم رمز! نام ! تنها کلامى که مى تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:مهلا مهلا! یابن الزهرا! قدرى درنگ ... اى فرزند زهرا! ایستاد! چه سر غریبى نهفته است در این نام زهرا!حالا کافیست که چون تیر از چله کمان رها شوى و پیش پایش فرود بیایى:بچه ها؟بسپارشان به امان خدا. احترام حضور توست یا نام زهرا که را از اسب🐎 پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنى تر. 💢 نه است... و نه نیاز به توضیح واضحات... که حسین ، هم مادر را مى داندد و هم نیاز تو را مى فهمد. فقط وقتى سیراب ، لب از گلوى حسین بر مى دارى ، عمیق تر مى کشى و مى گویى :_✨جانم فداى تو مادر! و کسى چه مى داند که این ((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى و هزار بار از جان عزیزتر.... 🖤یا هر دو!؟تو و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى. با شنیدن کلام حسین مى توانى ببینى... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
♡به نام دلارام عالم♡ . 🍃از روز ازل در سرشت انسان برای منجی را نهادند، در گوشش از کوره روزگار خواندند که گِلِ وجودش را میپزد و گاه آنقدر داغ میشود که کاسه صبرش از هم می‌پاشد، از زیبایی عشق برایش نوشتند و قداست را بالای دفتر حک کردند اما امان از چشم نابینا و ناقص که ندید و نخواست درست تفسیر کند😓 . 🍃اینها را از ازل برایمان خواندند که تا ابد در گوشمان بماند ولی گوش نیز ناشنوا شد و حافظه هم یاری نکرد، بعید میدانم حالا کسی آن حرف ها را یادش مانده باشد که اگر اینطور بود دل را نمی‌کردند، انتظار را گوشه ای نمی‌گذاشتند بهر تماشا و مضحکه خاص و عامش نمی‌کردند، عشق را با جا به جا نمی‌کردند و به لفظ عشق رحم میکردند و قداست را به نجاست نمیکشاندند😔 . 🍃حیران مانده ام، کجای این زمانه هستیم؟ چنان در خویش غرق شده‌ایم که خدا می‌داند چه بلایی سر آن انتظار و عشق که در وجود ما نهادند آمد؟ . 🍃به راستی کوره روزگار بسیار داغ بود که داغ هجران را از یاد بردیم! مخمل نگاهش را که لطیف به چشم دلمان دوخته شده بود حس نکردیم، هر دل منتظرش را نادیده گرفتیم و او باز هم لطف خود دریغ نکرد از فراموشکارانی که خود را به دست بهانه‌های زمانه سپرده بودند😣 . 🍃مدتیست به بد دردی مبتلا شده‌ایم. درد را با بند بند وجود حس می‌کنیم، غم نبودنش را...🥺 . 🍃شاید دعای تسلای روح خسته اش باشد که بارها از ما رنجیده، و به حتم فرج درد ما را درمان است. شاید اینبار هم دلش به حال قنوت های پر سوز و گدازمان بسوزد و گرمی نگاهش را از سرمای احوالمان دریغ نکند که سخت . 🍃درِ کاروانسرا ببندیم و جز عشق دلارام و سفیرش عشقی دگر نخواهیم وَ پرده برداریم از تمام سیاهی و رو سفید بیرون بیاییم از آزمون زندگی شاید رحمی کند، منجی نگاهی بکند و صدایمان را گوش کند...شاید😞 ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔰یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓 🔰روزهایی که از خیل جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام ، اشک ریختی. از ، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀 🔰جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞 🔰باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد . 🔰آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان ببری. چشم هایم را ببندم و در عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر (س) بگویم تا نگاهم کنی❤ 🔰باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز که هم امضا شد، برای حال دلم بخوان. بطلب که شوم🌹 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
﷽ ❣ ❣﷽ ‌🌼 بار تُو بَر دوش گران است هنوز 😢 چشم نَرگسـ🌸 به شقایق است هَنوز...‼️ ‌‌💠نَبضِ‌قَلبـٖےأَللّٰهُمَ‌عَجِّل‌اِن‌ْشٰاءَالله‌‌ 💠 ⚜❏••السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ••❏⚜ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️‌『🌼』♥️ بار تُو بَر دوش گران است هنوز چشم نَرگس🌸 بھ شقایق است هَنوز...!! ‌‌‹ نَبضِ‌قَلبـٖےأَللّٰهُمَ‌عَجِّل‌اِن‌ْشٰاءَالله‌‌ › ❏••السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ••❏ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ 🌼آخرای جان جهان خسرو خوبان باز آ 🍂ای بکِی گوهر حق یزدان باز آ 🌼صبح رخشنده من جلوه کن و رخ بنما 🍂مهرتابنده من زین شب باز آ 🌼تابه کی گویم ازاین هجروقلم فرسایم 🍂عاقبت برخط این گردش دوران 🌼کی دهی داد مرا زین همه بیداد و ستم 🍂رِس به فریاد دلم انسان باز آ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh