🌷شهید نظرزاده 🌷
ایستاده و سبز و سرو قامت بودی صد صخره، شکوه و #استقامت بودی روزی که به پابوس #خطر می رفتی تصویر بلن
8⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠عشق وصال
#دیدار_مادر_شهید_علمدار
🔹همان شب خواستگاری وقتی برای صحبت داخل اتاق رفتیم، به ایشان گفتم من شما را #قبلا دیدهام. با تعجب😧 پرسیدند:«كی و كجا⁉️». وقتی #خوابم را برایشان تعریف كردم، اشک از چشمانش سرازیر شد😢 و گفت: «من دو روز پیش خانه #شهیدسیدمجتبےعلمدار بودم.»
🔸و بعد شروع كرد ماجرای رفتن به خانه شهید🏡 را برایم تعریف كند.چند روز قبل از اینكه #آقاعبدالمهدی به خانه ما بیاید با جمعی از دوستانش برای زیارت مزار شهید علمدار🌷 و دیدار با مادر ایشان راهی #مازندران میشوند.
🔹وقتی به #خانه_شهید میرسند تا لحظاتی را مهمان خانه آنها باشند، می بینند درِ خانه🚪 باز است و كوچه آب پاشی شده و بوی اسفند همه جا را برداشته است. با خودشان میگویند حتما #مهمانی قرار است برایشان بیاید یا مسافری از مكه یا #كربلا دارند. تصمیم می گیرند داخل خانه نروند❌ و برگردند
🔸اما برخی دوستانشان میگویند این همه راه آمدیم، #حیف است داخل خانه نرویم و حداقل برای چند دقیقه⏰ هم که شده به دیدار #مادرشهید برویم. درخانه را كه می زنند مادر شهید علمدار🌷 به استقبال آنها میآید. وقتی می گویند ما از #راه_دور آمده ایم، اما انگار بدموقع است، مادر شهید شروع به گریه میكند😭 و میگوید: «اتفاقا #منتظرتان بودیم.»
🔹بعد ادامه میدهد: «ما امروز راهی سفر #مشهد بودیم، اما دیشب #پسرم به خوابم آمد و از من خواست سفرمان را یک روز به تاخیر بیندازیم، چون قرار است امروز از راه دور، جمعی👥 به خانه ما🏡 بیایند. من خوشحال شدم كه قرار است امروز میزبان #مهمانان_پسرم باشم و برای همین صبح زود خانه را مرتب و حیاط و كوچه را جارو كردم و منتظر مهمانان #سیدمجتبی بودم.»
[راوی:همسرشهید]
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸احمد هم همچون سایر #جوانان، سرگرم تحصیل📚 شد. با پیدایش جرقههای💥 انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبار
♨️آخرین ملاقات شهید احمد کاظمی با #رهبر معظم انقلاب:
🔰دو هفته پیش(قبل از شهادتشان🌷) #شهید_کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو #درخواست دارم: ☝️یکى اینکه دعا کنید من #روسفید بشوم، ✌️دوم اینکه دعا کنید من #شهید بشوم.
🔰گفتم شماها واقعاً حیف است #بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید✅ نباید بمیرید📛شماها همهتان باید #شهید شوید؛ ولیکن حالا #زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد☺️
🔰بعد گفتم آن روزى که خبر #شهادت_صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهى شهادت🌷 بود؛ حقش بود؛ #حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشمهاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد😢 گفت: انشاءاللَّه #خبر_من را هم بهتان بدهند!
🔰فاصلهى بین مرگ و زندگى، فاصلهى بسیار #کوتاهى است؛ یک لحظه⚡️ است. ما سرگرم زندگى هستیم و #غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءالله💫 دارند. #همه خدا را ملاقات مىکنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضىها #واقعاً روسفید✨ خدا را ملاقات مىکنند، که #احمد_کاظمى و این برادران👥 حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
🔰ما باید سعىمان این باشد که #روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظهى دیگر، اصلاً نمىدانیم🗯 که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه⁉️ احتمال دارد همین یک ساعت⏰ دیگر یا یک روز دیگر #نوبتِ_ما برسد که از این مرز عبور کنیم.
🔰از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن #مرگ هم انشاءالله مایهى روسفیدى👌 ما باشد. انشاءالله خدا شماها را #حفظ_کند.
#شهید_احمد_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔻همسر شهيد
🔸دو ماه قبل از اينكه #شهيد شود ماه رجب و شعبان را روزه گرفت. انگار داشت خودش را آماده ميكرد👌 همه ميگفتند #رضا چرا اينقدر روزه ميگيري⁉️ نماز قضا اصلاً نداشت، اما همه #روزه قضاهايش را گرفت.
🔹ميگفتم رضا اگر شهيد شوي🌷 من بچه كوچك دارم چه كار كنم؟ ميگفت مگر #خون بچه شما رنگينتر از خون بچه شهداي ديگر است. خيلي از دوستانم #شهيد شدهاند پيكرشان را هم نياوردهاند⚰ همسرانشان منتظرند
🔸هميشه ميگفتم اگر رضا به مرگ طبيعي از دنيا برود #حيف است. چون واقعاً براي اسلام خيلي مجاهدت كرد. اخلاقش خيلي خوب بود☺️ زحمتكش بود. همسرم💞 وقتي به مأموريت ميرفت اكثراً پيكر شهدا را با خودش به عقب برميگرداند.
🔹يك بار #خواب ديدم با رضا به تشييع شهدا رفتهايم؛ #شهيدي را در خواب ديدم. هيچ وقت فكر نميكردم آن شهيد خود همسرم♥️ باشد. چون وقتي رضا شهيدشد به همراه #شهيد_مرتضي_مسيبزاده به معراج شهدا🕊 آوردنش. همان صحنه را من در خواب ديده بودم. دو تا #تابوت كنار هم در #معراج_شهدا🌷
#شهید_رضا_خرمی
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh