eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺▫️🔺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 دكتر مصطفي چمران در سال 1311 ش در تهران به دنيا آمد. پس از پشت سرگذاشتن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، وارد دانشكده فني دانشگاه تهران گرديد و پس از احراز رتبه اول دانشگاه، بورس تحصيلي در آمريكا را اخذ كرد. در امريكا به تشكيل انجمن اسلامي دانشجويان ايراني و انتشار ماهنامه و فعاليتهاي متعدد ضدرژيم پهلوي پرداخت. دكتر چمران سپس راهي مصر گرديد و پس از گذراندن دوره نظامي چريكي، جهت ياري برادران لبناني به آن كشور رفت. وي به مدت هشت سال در آن ديار ماند و همگام با امام موسي صدر خدمات شاياني به ملت مظلوم آن سامان ارايه كرد. دكتر مصطفي چمران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و پس از 22 سال دوري از وطن به كشور بازگشت و معاونت نخستوزيري را برعهده گرفت. وي بعدها نماينده امام در شوراي دفاع، وزير دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي گرديد و مشغول به خدمت شد. دكتر مصطفي چمران همچنين ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز سازماندهي كرد و ضربات متعددي بر پيكر ارتش متجاوز بعثي وارد نمود. حضور اين سردار رشيد اسلام در جبهههاي نبرد و نيز فرو نشاندن غائله پاوه و سركوب عناصر ضدانقلاب در كردستان از جمله صفحات درخشان زندگي اين شهيد والا مقام ميباشند. سرانجام اين عارف و فرمانده سلحشور در حالي كه چند روز قبل، منطقه عملياتي دهلاويه را از لوث وجود دشمن بعثي پاك كرده بود، در آخر خرداد 1361 در اين منطقه به ديدار معبود شتافت و پيكر پاكش در گلزار شهداي بهشت زهرا، جاي گرفت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 به نقل از همرزمان شهيد جمران: ناهار اشرافی داشتیم ؛ ماست. سفره را انداخته و نینداخته ، دکتر رسید. دعوتش کردیم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره .یکی می پرسید « این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی ، چی شد پس؟» به نقل از همرزم شهيد چمران:از فرمان دهی دستور دادند « پل را بزنید .» همه ی بچه ها جمع شدند، چند گروه داوطلب. دکتر به هیچ کدام اجازه نداد بروند . می گفت « پل زیر دید مستقیم است.» صبحی خبر آوردند پل دیگر نیست. رفتیم آن جا . واقعا نبود. گزارش دادند دکتر و گروهش دیشب از کنار رود برمی گشتند می خندیدند .و برمی گشتند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 ...به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد ديگری را می يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا می بينم و زيبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حيات و هستی خود را تقديمش می كنم …( اسك قرآن) 🌹یادش گرامی و شادی روحش @ShahidNazarzadeh
به قولِ حاج حسین یکتا: آخر تیپولوژی بودندکه یوسف زهرا(ع)♥️ آن ها را دید به قولِ معروف برای تیپ زدند... چطور⁉️ اگر بودند از آن زیبایی در راهِ خدا استفاده کردند👌گفتند: خدایا ما می خواهیم ما را فقط ببینی ما میخواهیم فقط از تو دلبــ💖ـری کنیم که در نهایت هم دل بردند و هم دل دادند و به قیمت جان را خریدند ... ✍پ.ن: گاهی با خواندن هرچند کوتاه ولی پربارشان به خودم نهیب می زنم اگر امثال شهید دهقان ها🌷 یا ها یا...، همینطوری از دنیا می رفتند، حیف می شدند. برازنده شان بود آنها در اوج عمل کردند و شدند یاران سیدالشهداء(ع) وسربازان مهدی موعود🌸 و ما ... بماند.....😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢به قولِ حاج حسین یکتا آخر تیپولوژی بودند که یوسف زهرا(ع)♥️ آن ها را دید به قولِ معروف ظ تیپ زدند چطور⁉️ 💢اگر بودند از آن زیبایی در راهِ خدا استفاده کردند👌 گفتند: خدایا ما می خواهیم ما را ببینی ما میخواهیم فقط از تو دلبری💖 کنیم که در نهایت هم دل بردند و هم دل دادند و به قیمت جان را خریدند🕊🌷 ✍پ.ن: گاهی با خواندن هرچند کوتاه ولی پربارشان📜 به خودم نهیب می زنم اگر امثال ها یا شهید مشلب ها🌷 یا...، همینطوری از دنیا می رفتند حیف می شدند برازنده شان بود✅ 🔆آنها در اوج عمل کردند و شدند یاران سیدالشهداء(ع)👥 و مهدی موعود... و ما ... بماند ...😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ ✨همیشه از پدر🧔 ومخصوصا مادرش🧕می خواست که برای شدنش دعا کنند🤲 حتی زمانی که در دانشگاه👨‍🎓بود برای مادر پیامک✉️ می فرستاد که مامان یادت نره دعا کنی شهید شوم ...❤️ ✨حتی تا زمان در مسئولان دانشگاه👨‍🎓 هم خبر نداشتند که چرا در کلاس ها شرکت نمی کند😊 و به مسئولان گفته بود به دلیل بیماری نمی تواند به دانشگاه برود.😱 ✨دلش می خواست با پدر ومادرش در پیاده روی سال 93 🗓شرکت کند اما نتوانست برود و چفیه مشکی اش را به مادر داد تا در سید الشهدا(ع)🌹 کند اما چفیه در کربلا گم شد😳 و شهید گم شدن چفیه را به حاجت روا شدن تعبیر کرد 😌و خوشحال شد و از مادر خواست در حرم امام حسین و حضرت عباس (ع) دعا کند که او در سوریه شهید شود.🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بسم‌الله الرحمن الرحیم♡ 🍃 را به دست میگیرم تا از او بنویسم، از اویی که عمری را در در راه خدا گذراند ، اویی که بی حد و اندازه ای به داشت و فقط کافی بود آقا لب تر کند. 😌 . 🍃عاجز ماندم وقتی اش را خواندم ، عاجز از نوشتن... میدانم قلم هم ناتوان از به روی کاغذ آوردن اوصاف این است.✍ . 🍃قطعا دومین ماهِ بهار از داشتنت بسیار است و بهار که تو را برای خودش می‌خواهد. در بهار شدی. در بهار هم برای همیشه کردی. خداحافظی از جنس عشق ، خداحافظی که نامت را در ذهن ها به یادگار گذاشت.🌺 . 🍃پاداش عمری و شاگردی در محضر بزرگان جز این هم نخواهد بود. ! ❤️ . 🍃۵۰ سال از نبودنت گذشت و امروز سالگرد آسمانی شدن توست ، در سرمای ۲۲ بهمن ۵۷ نبودی ببینی مردم چطور را جشن گرفتند آزادی که بهایش شد تو و امثال تو.😔 . 🍃نبودی رزم مردان سرزمینمان را ببینی که نگذاشتند دست به حتی یک وجب از خاک برسد.❣ نبودی پیروزی هایمان را ببینی ، ایستادگی هایمان را ببینی ، قدرت و عظمت امروزمان را تماشا کنی... تو و صد ها هزاران نفر مثل تو که پر کشیدند جایشان حسابی در این ها خالی بود.🕊 . 🍃 سالگرد شهادتت مبارک مجتهد شهید نهضت !🌹 . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۰۸ . 📅تاریخ شهادت : ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ . 📅تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : وادی السلام قم . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠مصطفی ارادت خاصی به داشت 🔮 شهدا را از اول تا آخر می خواند مثلاً می‌گفت شهید ابراهیم‌هادی🌷 فلان خصوصیت را داشت. فلان کار را می‌کرد یا مثلاً شهید آبشناسان کسی است که انواع دوره های دوره‌های چتربازی غواصی و اینها را دیده است. 🔮یکی از شب ها از شب تا صبح از ابراهیم هادی برای من گفت. هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا📖 می خواندم را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم مصطفی گفت ابراهیم هادی را در خواب دیدم که به من گفت: «شما هم می آیی پیش ما👥» 🌺 یاد شهدا با صلوات 🌺 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی داشتند 🔹️ثاقب و ثابت شهابی نشاط، بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. ◇ شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط»🌷 دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح شهدا مهجور مانده‌است. ◇ غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص📑 آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان دفاع مقدس ثبت نشده است😔 ◇ سال ۶۲ این دو بردار به عنوان به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند. ◇ وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید❌ و پرورشگاهی هستید برای چی آمده‌اید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم. ◇ این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند💔 و سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنج‌های بسیار به شهادت رسید🕊 ◇ جالب بود که این دو بعد از جنگ در هم حضور داشتند و به بچه‌های بی سرپرست خدمت می‌کردند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
* در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.👌🏻 او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگی‌اش بود. وی دائماً به منطقه می‌رفت. او فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود.😣 بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری 🩸زخمی ها و🌷 شهیدان بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود..🥹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•『🕊️』• ↫ بسم رب الشهداء والصدیقین خلاصه ای از زندگینامه شهید رسول نهویی ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نام و نام خانوادگی : شهيد رسول نهويی تاريخ تولد : سال ۱۳۴۴ تاريخ شهادت :١٣۶٣/١٢/١٢ محل شهادت : جزيره مجنون نام عمليات : بدر محل دفن: گلزارشهدای جوادیه،الهیه شهید « رسول نهویی» در روستای جوادیه الهیه نوق از توابع شهرستان رفسنجان متولد شد. از همان کودکی به پدرو مادر خود خیلی احترام می گذاشت. خیلی مهربان بود. رسول به جبهه اعزام شد و سرانجام بعد از خدمت خالصانه در عملیات بدر در جزیره مجنون از ناحیه دست و گلو مجروح و به فیض شهادت نائل امد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•『🕊️』• ↫ نام ونام خانوادگی :شهید جواد علیزاده نام پدر :میرزا احمد تاریخ تولد :۱۳۴۶ تاریخ شهادت :۱۰/ ۴ /۱۳۶۵ محل شهادت :مهران نام عملیات كربلا یك محل دفن: گلزار شهدای جوادیه فلاح قسمتی مناجات نامه شهید: خدایا:من شمعم می سوزم تاراه راروشن كنم فقط ازتومیخواهم كه وجود مراتباه نكنی یااجازه ندهی تا آخر بسوزم وخاكستری ازوجودم باقی نماند. خدایا :به میدان نبردآمده ام بادشمنانی قوی كه دولت های بزرگ پشتیبان آن هاهستند پنجه درافكنم درحالی كه از ضعف مادی خود آگاهی داشتم امابه اسلحه شهادت مجهز شدم وباقدرت ایمان وعشق به میدان آمدم عظمت روح رابرفرق ماده كوبیدم وازجان خودگذشتم تاازقید وبند های مادی آزاد گردم وبتوانم باعظمت روح سخن بگویم،باسوزندگی عشق روشنی بخشم ،بابرندگی حقیقت به پیش بتازم ،باغرش رعدكلمه حق برفرق منافقین وملحدین بكوبم،باتازیانه برق ظلمت این شب یلدارابدرم وشب پره های شب رابرای همیشه كوركنم ،بااسلحه شهادت به میدان بیابم باابدیت ،با ازلیت به درجه وحدت برسم ،جزءخداچیزی نبینم وجز خداچیزی نجویم ،وجزخداتسلیم چیزی نشوم .خدایا من دلسوخته ام وازدنیا وارسته ام ،ازهمه چیز دست كشیده ام ودیگر از كسی وچیزی بیمی ندارم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•『🕊️』• ↫ نام ونام خانوادگی :شهید محمود علیزاده نام پدر:میرزا علی اكبر تاریخ تولد :۱۳۴۳ تاریخ شهادت : ۲۴ / ۴ / ۱۳۶۱ محل شهادت :شلمچه نام عملیات :رمضان محل دفن: گلزار شهدای جوادیه الهیه فلاح ایشان در سال ۱۳۴۳ در روستای احمدیه دیده به جهان گشود وهنوز سه سال از عمر ایشان بیشتر نگذشته بود كه مادرش را از دست داد وتنها خواهرش سرپرستی او را به عهده گرفت .او هفت سالگی راهی مدرسه شد وتا سوم راهنمایی تحصیلات خودرا ادامه داد وبه علت شرایط آن زمان نتوانست بیشتر به تحصیل ادامه دهد .وبه كمك پدر خود به كشاورزی پرداخت .ایشان در زمینه دینی و مذهبی فعالیت های زیادی داشت ودر مراسمات شركت می كرد وبه نماز اول وقت وقران خواندن اهمیت زیادی می داد .در سال ۱۳۵۹كه جنگ ایران وعراق آغاز شد،چون ایشان ۱۶ سال بیشتر نداشت وبه علت كمی سن او را به جبهه نمی پذیرفتند ،تا دو سال بعد یعنی سال ۱۳۶۰همان كار خود یعنی كمك به پدر را ادامه داد ودر سال ۱۳۶۰ كه ایشان به سن ۱۸سالگی رسید دیگر نتوانست ندای امام را بی جواب بگذارد وبه آن لبیك گفت وبه جبهه رفت وبه مدت ۲۷روز جسد ایشان مفقود بود تا اینكه به كمك برادرشان ،جواد علیزاده جسدش در بیمارستان اهواز شناسایی وبه زادگاهش تشیع شد .شب شهادت ایشان یعنی ۲۱رمضان همانند حضرت علی (ع )از ناحیه سر ضربه خورد وبه شهادت رسید . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh