🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه7⃣5⃣ 💠 نزديك نیا 👐😬 🔹 عراق پا تک شدیدی 💥 زده بود و من هم #زخمی شدم و برای بردن عقب، چ
🌷 #طنز_جبهه8⃣5⃣
💠قاطر چشم سفید
🔹دو طرف #خورجین را پر از گلوله خمپاره کرده، به همراه دو گالن آب بر روی #قاطر قرار دادیم.
به طرف ارتفاعات صعب العبور مشرف بر شهر "پنجوین" حرکت می کردیم که ناگهان در حال عبور از "مال رو" که عبور از آن تنها #تخصص خود قاطر ها بود، دیدم قاطر زیر بار #مهمات خوابید و حرکت نکرد.😐 او را #نوازش کردم، دست به سر و صورت او کشیدم، فایده ای نداشت. #لگدی نثارش کردم اما اثری نبخشید و به خود هیچ تکانی نداد.😄
🔸راه عبور سایر قاطر ها و تدارکات را بند آورده بود. #کارشناسان امور قاطر ها جمع شدند و طرح می دادند و اما هیچ کدام فایده ای نداشت تا اینکه #متخصص تمام عیاری از راه رسید و گفت:" بروید کنار"
#دُم قاطر را گرفت و محکم چرخ داد. قاطر از جای خود بلند شد و به #سرعت به طرف بالا حرکت کرد.😝😄
هنوز در حال تشکر از آن برادر بودم که قاطر تمام مهمات و گالن های آب را به ته #دره خالی کرد و به سرعت به راه خود ادامه داد!😂😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸🔶قسمتی از توصیه های جوان مومن انقلابی🔶🔸 🔹🔷شهید عباس دانشگر به جوانان 🔷🔹 ✅ از انرژی جوانیتان استفاد
4⃣7⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
به نقل از #سردار_اباذری فرمانده شهید دانشگر :
با #عباس یه تعدادی از بچه های #بسیجی را بردیم #بابلسر برای آموزش به بچه ها گفتم #جت_اسکی بیارند. (جت اسکی بخاطر #سرعت زیاد و سبک بودن زود توی آب چپ میشه و رانندگی باهاش سخته)
عباس را گذاشتم پشت سرم بهش گفتم عباس این فرمون و گاز اینم ترمز، بگیر و برو، عباس دل #نترسی داشت اصلا حرفی نزد رفت با اینکه کار سختی بود یه دوری زد و برگشت بهش گفتم حالا برو به بچه بسیجیا #آموزش بده.
رفت و اموزش را #شروع کرد یه جوری توضیح میداد که انگار چندساله #مربی جت اسکیه.
#شهید_عباس_دانشگر
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دوست شهید که داشته باشی 😍 نیازی به عشقهای بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش بهت هست 😇 ، یکی که اومده ت
ڪسانے به #امامِ_زمانشان
خواهند رسید،
ڪه اهل #سرعت باشند... !!!
و اِلّا تاریخ ڪربلا
نشان داده،
ڪه قافله حسینے
#معطل ڪسے نمے ماند.
#شهیدسیدمرتضےآوینے
پ ن: شهدا اصحاب آخرالزمانی سید الشهدا هستند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹 #هادی_دلها 🌸جذب #حشدالشعبی شده بود. هركس به نوعی او را #الگوی خودش قرار داده بود. #نماز_شب ها
🍃🌺🍃🌺🍃
✨ #معراج_السعادت کتابی که شهید ذوالفقاری با عمل به آن پله های #ترقی را طی کرد و رسم شاگردی را آموخت؛
کتابی که خواندن آن را به خانواده خود و دیگر دوستانش توصیه کرد تا #سرعت رشد و تکامل خود را بالا ببرند.
✨شیخ هادی به عنوان #فیلمبردار، عکاس و مسئول کار های فرهنگی به گروه حشد الشعبی عراق پیوست؛ و این #دوربین عکاسی نشان از نقش وی در سامرا (در کنار دفاع از حرم) دارد. |
پ.ن:وسایل به جا مانده از شهید محمد هادی ذوالفقاری |
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 #ڪلیپ 💞🍃ما سنگر می سازیم،👌 #كلاه_خود می پوشیم و #ماسک می زنیم.... اما مقام امن را در جایی دیگر
#سرعتی_عمل_کن_رفیق_وقت_کمه
⚜کسانی به #امامِ زمانشان
خواهند رسید،
که اهل #سرعت باشند!
⚜و اِلّا تاریخ 📅کربلا نشان داده،
که قافله حسینی
معطل کسی نمی ماند.
#شهید_مرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣2⃣#قسمت_بیست_ویکم 💢برو آرام #جانم! برو قرار دلم!💓 من
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣2⃣#قسمت_بیست_ودوم
💢صداى نفس #نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد و وقتى به عقب بر مى گردى،... #سجاد را مى بینى که با #جسم_نحیف و #قامت_خمیده از خیمه در آمده است ، با تکیه به عصا، به تعب خود را ایستاده نگاه داشته است ،
خون به چهره زرد و نزارش دویده است ، و چشمهایش را حلقه اشکى😭 آذین بسته است:
🖤شمشیرم🗡 را بیاور عمه جان ! و یارى ام کن تا به #دفاع از امام برخیزم و خونم را در رکابش بریزم.دیدن این حال و روز #سجاد و شنیدن صداى تبدارش که در کویر غربت امام مى پیچید،
کافیست تا زانوانت را با زمین آشنا کند، صیحه ات را به آسمان 🌫بکشاند...
و موهایت را به چنگهایت پرپر کند و صورتت را به #ناخنهایت بخراشد...
💢#اما اگر تو هم در خود #بشکنى ،
تو هم فرو بریزى ، تو هم سر بر زمین استیصال بگذارى ، تو هم تاب و توان از کف بدهى ، #چه_کسى امام را در این برهوت غربت و تنهایى ، #همدلى💓 کند؟این انگار صداى دلنشین هم اوست که :خواهرم ! #سجاد را دریاب که زمین از #نسل_آل_محمد، #خالى نماند.
🖤#فرمان امام ، تو را #بى_اختیار از جا مى کند... و تو پروانه🦋 وار این شمع نیم سوخته را به آغوش مى کشى...
و با خود به درون خیمه🏕 مى برى.
صبور باش على جان ! هنوز وقت ایستادن ما نرسیده است . بارهاى رسالت ما بر زمین است.تا تو #سجاد را در بسترش بخوابانى و تیمارش کنى .
امام به پشت خیام رسیده است و تو را باز فرا مى خواند:
💢خواهرم ! دلم براى #على_کوچکم مى تپد، کاش بیاوریش تا یک بار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم.با شنیدن این کلام ، در درونت با همه وجود فریاد مى کشى که :
نه!اما به #چشمهاى شیرین برادر نگاه مى کنى و مى گویى :
چشم!آن سحرگاه که پدر براى ضربت خوردن به مسجد 🕌مى رفت ، در خانه تو بود. شبهاى 🌙خدا را تقسیم کرده بود میان شما دو برادر و خواهر،...
و هر شب بالش را بر سر یکى از شما مى گشود. 🍁
🖤تنها سه لقمه ، تمامى #افطار او در این شبها بود و در مقابل سؤ ال شما مى گفت : دوست دارم با #شکم گرسنه به دیدار خدا بروم.آن شب🌟 ، بى تاب در حیاط قدم مى زد، مدام به آسمان نگاه مى کرد و به خود مى فرمود:به خدا #دروغ نیست ، این همان شبى است که خدا وعده داده است.آن #شب ، آن #سحرگاه ،🌥 وقتى #اذان گفتند و پدر کمربندش را براى رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود:
💢اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت، فان الموت لاقیکا اذا حل بوایکا(13)حتى #مرغابیان خانه🏚 نیز به فغان درآمدند و او را از رفتن بازداشتند.نوکهایشان را به رداى پدر آویختند و #التماس آمیز ناله کردند.
آن سحرگاه هم با تمام وجود در درونت فریاد کشیدى که : نه ! پدر جان ! نروید.
🖤 اما به چشمهاى #باصلابت پدر نگاه کردى و آرام گرفتى : پدر جان ! جعده را براى نماز بفرستید. و پدر فرمود:
لا مفر من القدر... از قدر الهى گریزى نیست.#کودك_شش_ماهه_ات را گرم درآغوشت مى فشردى... سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غریق بوسه کنى و او را چون قلب💜 از درون سینه در مى آورى...
💢و به #دستهاى_امام مى سپارى.
امام او را تا مقابل صورت خویش بالا مى آورد، چشم در چشمهاى بى رمق او مى دوزد و بر لبهاى به #خشکى نشسته اش بوسه مى زند.پیش از آنکه او را به دستهاى بى تاب تو باز پس دهد،...
دوباره نگاهش مى کند، جلو مى آورد، عقب مى برد و #ملکوت چهره اش را سیاحتى مى کند.اکنون باید او را به دست تو بسپارد... و تو او را به #سرعت به خیمه ⛺️برگردانى که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه هاى لطیفش را بیازارد.
🖤اما ناگهان میان #دستهاى تو و بازوان حسین ، میان دو دهلیز قلب💓 هستى ، میان سر و بدن لطیف على اصغر، تیرى #سه_شعبه فاصله مى اندازد...
و خون کودك شش ماهه را به #صورت_آفرینش مى پاشد. نه فقط #هرملۀ_بن_کاهل_اسدى که تیر☄ را رها کرده است ....
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌾🌼🌾🌼🌾
🔺یک موشک آر پے جے بہ #سمت تانکهاے دشمن شلیک مےکرد تا گرد و غبار #انفجار💥 بخوابد.بہ سرعت ⏰خود را بہ سنگرے دیگر مے رساند و از آنجا باز روے سر دشمن🐲 آتش 🔥مے ریخت.
🔺 با همین #سرعت عمل علے اکبر، شش تانک دشمن منهدم شد. عراقے ها فکر میکردند با این حجم آتش، حداقل یک #گردان نیرو در مقابلشان ایستاده؛ تا اینکہ ستون پنجم، موقعیت علے اکبر را لو داده و گفتہ بود: آنچہ این چند ساعت
🔺 راه شما را سد کرده تنها دو بسیجے هستند. عراقے ها روش ناجوان مردانہاے را براے مقابلہ با این دو مرد انتخاب کردند و #شروع کردند #موضع علےاکبر را بہ گلولہ ☄و توپ بستند.
آنقدر گلولہ ے توپ بر سر آن دو نفر ریختند کہ #مطمئن شدند دیگر در آن خط، نفسے باقے نمانده کہ جلوے آن ها بایستد . . .
#شهید_علی_اکبر_پیرویان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh