eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪسانے بہ #امام_زمانشان خواهند رسید، ڪہ اهل #سرعت باشند! و الا تاریخ #ڪربلا نشان داده ڪہ قافلہ حسینے #معطل ڪسے نمے ماند.. #شهید_مرتضی_آوینی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه7⃣5⃣ 💠 نزديك نیا 👐😬 🔹 عراق پا تک شدیدی 💥 زده بود و من هم #زخمی شدم و برای بردن عقب، چ
🌷 ⃣5⃣ 💠قاطر چشم سفید 🔹دو طرف را پر از گلوله خمپاره کرده، به همراه دو گالن آب بر روی قرار دادیم. به طرف ارتفاعات صعب العبور مشرف بر شهر "پنجوین" حرکت می کردیم که ناگهان در حال عبور از "مال رو" که عبور از آن تنها خود قاطر ها بود،‌ دیدم قاطر زیر بار خوابید و حرکت نکرد.😐 او را کردم،‌ دست به سر و صورت او کشیدم،‌ فایده ای نداشت. نثارش کردم اما اثری نبخشید و به خود هیچ تکانی نداد.😄 🔸راه عبور سایر قاطر ها و تدارکات را بند آورده بود. امور قاطر ها جمع شدند و طرح می دادند و اما هیچ کدام فایده ای نداشت تا اینکه تمام عیاری از راه رسید و گفت:" بروید کنار" قاطر را گرفت و محکم چرخ داد. قاطر از جای خود بلند شد و به به طرف بالا حرکت کرد.😝😄 هنوز در حال تشکر از آن برادر بودم که قاطر تمام مهمات و گالن های آب را به ته خالی کرد و به سرعت به راه خود ادامه داد!😂😂😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#شهیدسیدمرتضی_آوینی ڪسانی بہ امام زمانشان خواهند رسید ڪہ اهل #سرعت باشند.. و اِلا تاریخ #ڪربلا نشان داده ڪہ قافلہ حسینی #معطل ڪسی نمی ماند.. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸🔶قسمتی از توصیه های جوان مومن انقلابی🔶🔸 🔹🔷شهید عباس دانشگر به جوانان 🔷🔹 ✅ از انرژی جوانیتان استفاد
4⃣7⃣5⃣ 🌷 به نقل از فرمانده شهید دانشگر : با یه تعدادی از بچه های را بردیم برای آموزش به بچه ها گفتم بیارند. (جت اسکی بخاطر زیاد و سبک بودن زود توی آب چپ میشه و رانندگی باهاش سخته) عباس را گذاشتم پشت سرم بهش گفتم عباس این فرمون و گاز اینم ترمز، بگیر و برو، عباس دل داشت اصلا حرفی نزد رفت با اینکه کار سختی بود یه دوری زد و برگشت بهش گفتم حالا برو به بچه بسیجیا بده. رفت و اموزش را کرد یه جوری توضیح میداد که انگار چندساله جت اسکیه. شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دوست شهید که داشته باشی 😍 نیازی به عشق‌های بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش بهت هست 😇 ، یکی که اومده ت
ڪسانے به #امامِ_زمانشان خواهند رسید، ڪه اهل #سرعت باشند... !!! و اِلّا تاریخ ڪربلا نشان داده، ڪه قافله حسینے #معطل ڪسے نمے ماند. #شهیدسیدمرتضےآوینے پ ن: شهدا اصحاب آخرالزمانی سید الشهدا هستند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹 #هادی_دلها 🌸جذب #حشدالشعبی شده بود. هركس به نوعی او را #الگوی خودش قرار داده بود. #نماز_شب ها
🍃🌺🍃🌺🍃 ✨ #معراج_السعادت کتابی که شهید ذوالفقاری با عمل به آن پله های #ترقی را طی کرد و رسم شاگردی را آموخت؛ کتابی که خواندن آن را به خانواده خود و دیگر دوستانش توصیه کرد تا #سرعت رشد و تکامل خود را بالا ببرند. ✨شیخ هادی به عنوان #فیلمبردار، عکاس و مسئول کار های فرهنگی به گروه حشد الشعبی عراق پیوست؛ و این #دوربین عکاسی نشان از نقش وی در سامرا (در کنار دفاع از حرم) دارد. | پ.ن:وسایل به جا مانده از شهید محمد هادی ذوالفقاری | #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
کسانی به #امام_زمانشان خواهند رسید💞 که اهل #سرعت باشند! و الا تاریخ #کربلا نشان داده که قافله حسینی #معطل کسی نمی ماند..❌ #شهید_مرتضی_آوینی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 #ڪلیپ 💞🍃ما سنگر می سازیم،👌 #كلاه‌_خود می پوشیم و #ماسک می زنیم.... اما مقام امن را در جایی دیگر
⚜کسانی به زمانشان خواهند رسید، که اهل باشند! ⚜و اِلّا تاریخ 📅کربلا نشان داده، که قافله حسینی معطل کسی نمی ماند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣2⃣#قسمت_بیست_ویکم 💢برو آرام #جانم! برو قرار دلم!💓 من
📚 ⛅️ 2⃣2⃣ 💢صداى نفس از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد و وقتى به عقب بر مى گردى،... را مى بینى که با و از خیمه در آمده است ، با تکیه به عصا، به تعب خود را ایستاده نگاه داشته است ، خون به چهره زرد و نزارش دویده است ، و چشمهایش را حلقه اشکى😭 آذین بسته است: 🖤شمشیرم🗡 را بیاور عمه جان ! و یارى ام کن تا به از امام برخیزم و خونم را در رکابش بریزم.دیدن این حال و روز و شنیدن صداى تبدارش که در کویر غربت امام مى پیچید، کافیست تا زانوانت را با زمین آشنا کند، صیحه ات را به آسمان 🌫بکشاند... و موهایت را به چنگهایت پرپر کند و صورتت را به بخراشد... 💢 اگر تو هم در خود ، تو هم فرو بریزى ، تو هم سر بر زمین استیصال بگذارى ، تو هم تاب و توان از کف بدهى ، امام را در این برهوت غربت و تنهایى ، 💓 کند؟این انگار صداى دلنشین هم اوست که :خواهرم ! را دریاب که زمین از ، نماند. 🖤 امام ، تو را از جا مى کند... و تو پروانه🦋 وار این شمع نیم سوخته را به آغوش مى کشى... و با خود به درون خیمه🏕 مى برى. صبور باش على جان ! هنوز وقت ایستادن ما نرسیده است . بارهاى رسالت ما بر زمین است.تا تو را در بسترش بخوابانى و تیمارش کنى . امام به پشت خیام رسیده است و تو را باز فرا مى خواند: 💢خواهرم ! دلم براى مى تپد، کاش بیاوریش تا یک بار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم.با شنیدن این کلام ، در درونت با همه وجود فریاد مى کشى که : نه!اما به شیرین برادر نگاه مى کنى و مى گویى : چشم!آن سحرگاه که پدر براى ضربت خوردن به مسجد 🕌مى رفت ، در خانه تو بود. شبهاى 🌙خدا را تقسیم کرده بود میان شما دو برادر و خواهر،... و هر شب بالش را بر سر یکى از شما مى گشود. 🍁 🖤تنها سه لقمه ، تمامى او در این شبها بود و در مقابل سؤ ال شما مى گفت : دوست دارم با گرسنه به دیدار خدا بروم.آن شب🌟 ، بى تاب در حیاط قدم مى زد، مدام به آسمان نگاه مى کرد و به خود مى فرمود:به خدا نیست ، این همان شبى است که خدا وعده داده است.آن ، آن ،🌥 وقتى گفتند و پدر کمربندش را براى رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود: 💢اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت، فان الموت لاقیکا اذا حل بوایکا(13)حتى خانه🏚 نیز به فغان درآمدند و او را از رفتن بازداشتند.نوکهایشان را به رداى پدر آویختند و آمیز ناله کردند. آن سحرگاه هم با تمام وجود در درونت فریاد کشیدى که : نه ! پدر جان ! نروید. 🖤 اما به چشمهاى پدر نگاه کردى و آرام گرفتى : پدر جان ! جعده را براى نماز بفرستید. و پدر فرمود: لا مفر من القدر... از قدر الهى گریزى نیست. را گرم درآغوشت مى فشردى... سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غریق بوسه کنى و او را چون قلب💜 از درون سینه در مى آورى... 💢و به مى سپارى. امام او را تا مقابل صورت خویش بالا مى آورد، چشم در چشمهاى بى رمق او مى دوزد و بر لبهاى به نشسته اش بوسه مى زند.پیش از آنکه او را به دستهاى بى تاب تو باز پس دهد،... دوباره نگاهش مى کند، جلو مى آورد، عقب مى برد و چهره اش را سیاحتى مى کند.اکنون باید او را به دست تو بسپارد... و تو او را به به خیمه ⛺️برگردانى که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه هاى لطیفش را بیازارد. 🖤اما ناگهان میان تو و بازوان حسین ، میان دو دهلیز قلب💓 هستى ، میان سر و بدن لطیف على اصغر، تیرى فاصله مى اندازد... و خون کودك شش ماهه را به مى پاشد. نه فقط که تیر☄ را رها کرده است .... ..... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌾🌼🌾🌼🌾 🔺یک موشک آر پے جے بہ تانک‌هاے دشمن شلیک مے‌کرد تا گرد و غبار 💥 بخوابد.بہ سرعت ⏰خود را بہ سنگرے دیگر مے رساند و از آنجا باز روے سر دشمن🐲 آتش 🔥مے ریخت. 🔺 با همین عمل علے اکبر، شش تانک دشمن منهدم شد. عراقے ها فکر می‌کردند با این حجم آتش، حداقل یک نیرو در مقابلشان ایستاده؛ تا این‌کہ ستون پنجم، موقعیت علے اکبر را لو داده و گفتہ بود: آنچہ این چند ساعت 🔺 راه شما را سد کرده تنها دو بسیجے هستند. عراقے ها روش ناجوان مردانہ‌اے را براے مقابلہ با این دو مرد انتخاب کردند و کردند علے‌اکبر را بہ گلولہ ☄و توپ بستند. آنقدر گلولہ ے توپ بر سر آن دو نفر ریختند کہ شدند دیگر در آن خط، نفسے باقے نمانده کہ جلوے آن ها بایستد . . . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh