eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚 #نازنین_فاطمه عادت داشت هروقت گریه میکرد چه بی دلیل چه بادلیل بابامهدی شو صدا میزد ومهدی
2⃣8⃣2⃣ 🌷 🌷زمانی که فرزندم در بود پدرش خیلی نگران بود وقتی پسرم زنگ زد☎️ برای خداحافظی و تلفن قطع شد که دوباره زنگ میزنه جواب میده 🌷خیلی وبا انرژی جواب تلفن رو میده میگه حاج آقا نگران فرزندتون نباشید🚫 ما نفریم اگه تیری شلیک شود من نفر اولم 🌷 پسر شما نفر نمیذارم 👊تیر به فرزندتون اصابت کنه به این میگن از شجاعت 🌷همیشه یاد این حرف و صدای ایشون میافتم بغض گلویم را میگیره😢. با خودم میگم خدایا چقدر ودلاور بود.👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸کردگار مهربان😍،عالم را مقدمه ای برای پیدایش قرار داد تا مسیر و معرفت را بپیماید و از دستورات پیروی کند🙇‍♂تا به سعادت مطلق نائل آید و در این میان پاک و معصوم☺️را چراغی برای هدایت بشریت قرار داد.✨ 🌸و(ع)چهارمین امام شیعیان و آفتاب عصمت و کرامت😇است که در بحرانی ترین اسلام عهده🌹 دار امر گردیدو قافله را از ظلمت و تاریکی👿 ها به سمت روشنی هدایت کرد و را از نابودی مصون داشت.👌 🌸پیشوا و که نگذاشتند در روشنایی روز ندای حقیقت را بر فراز بازگوید😔 در دل خفته شب دعاها و عالی ترین رموز دنیایی و اخروی را به یارانش آموخت😊 و راز و نیاز های شبانه اش صحیفیه ای📖از معارفت و رهنمود و سجده🙇‍♂ های طولانیش قیامی را شکل بخشید و از که نرم ترین شیوه گفتار است،حربه ای برنده علیه دشمنان و منکران پدید آورد. 🌸و راز و نیاز هایش شد چراغ💡 راهی و ندایی تا خفتگان غوطه ور در جهل و وجدان های را بیدار کند زین زینتی برای عابدان😇 و بیداری برای غافلان😍 و ثنایی برای و ندایی برای بینوایانست🕊 🍃امشب که در وا مى ‏گردد 🍃هر درد نگفتنى دوا مى ‏گردد❤️ 🍃از یمن ولادت امام سجاد(ع) 🍃حاجات دل خسته روا مى ‏گردد ❤️🧡💛💚💙 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چندبار دیگر تقویم را چک می‌کنم، درست بود! انگار ذهنم درست می‌گفت او فرزند بود! سندش جمعه پنجم اسفند بود. مصادف با شب رسول اکرم خانواده احمدی جوان، صاحب طفلی شدند. پدر خانواده بنا بر حدیث و اینکه عید مبعث بود نامش را محمد گذاشت. و از اینجا روزگارِ آغاز می‌شود. 🍃سال‌ها با عجله جلو می‌روند و را با خود می‌برند. بزرگ می‌شود، مرد می‌شود و خودش را وقف کار می‌کند. از تکریم خانواده تا شب‌های که برنامه مفصلی داشتند. محمد همه جوره ایستاده بود، بی‌هیچ گله و شکایتی، فقط برای ! و خدا چه زیبا آنها که از مال‌ها و جان‌ها و می‌گذرند را مژده داده... 🍃محمد هم در این محفل راه داشت. زمانی پرونده‌اش تکمیل شد که هوای در سرش افتاد. نمی‌شد کنترلش کرد. مدام از شرایط آنجا می‌گفت، را می‌خواست! مادر که راضی شد از پی آن برآمد که حلالیت بگیرد. همه می‌دانستند که قرار نیست هر رفتی برگشتی داشته باشد ولی که این قاعده و قانون‌ها سرش نمی‌شد... 🍃حلال کردند و فهمیدند بار دیگر او را به اسم محمد احمدی جوان نمی‌بینند بلکه پیکری خوابیده در را با نام می‌بینند. و قصه در سوریه همین‌گونه رقم خورد. شب جمعه همزمان با تاسوعای حسینی وقت بود. باز هم ! 🍃رزق‌هایی که از این شب‌ها به دستش می‌رسید تمامی نداشت! حالا رزق در این شب و مناسبتی که همیشه برایش از جان مایه می‌گذاشت نصیبش شده بود. چند روز در بستر خوابید و درد کشید، دقیق نمی‌دانم. ولی خوب می‌دانم شب جمعه بود که جام را به کامش ریختند و سند پرواز را به نامش زدند. و امروز سالی است که از پروازش می‌گذرد و امشب نیز شب جمعه‌ است. در شب زیارتی یادمان باش برادر... ♡ ♡ ✍نویسنده : 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شهرستان تنگستان 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_محمد_احمدی_جوان🌾 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چندبار دیگر تقویم را چک می‌کنم، درست بود! انگار ذهنم درست می‌گفت او فرزند بود! سندش جمعه پنجم اسفند بود. مصادف با شب رسول اکرم خانواده احمدی جوان، صاحب طفلی شدند. پدر خانواده بنا بر حدیث و اینکه عید مبعث بود نامش را محمد گذاشت. و از اینجا روزگارِ آغاز می‌شود. 🍃سال‌ها با عجله جلو می‌روند و را با خود می‌برند. بزرگ می‌شود، مرد می‌شود و خودش را وقف کار می‌کند. از تکریم خانواده تا شب‌های که برنامه مفصلی داشتند. محمد همه جوره ایستاده بود، بی‌هیچ گله و شکایتی، فقط برای ! و خدا چه زیبا آنها که از مال‌ها و جان‌ها و می‌گذرند را مژده داده... 🍃محمد هم در این محفل راه داشت. زمانی پرونده‌اش تکمیل شد که هوای در سرش افتاد. نمی‌شد کنترلش کرد. مدام از شرایط آنجا می‌گفت، را می‌خواست! مادر که راضی شد از پی آن برآمد که حلالیت بگیرد. همه می‌دانستند که قرار نیست هر رفتی برگشتی داشته باشد ولی که این قاعده و قانون‌ها سرش نمی‌شد... 🍃حلال کردند و فهمیدند بار دیگر او را به اسم محمد احمدی جوان نمی‌بینند بلکه پیکری خوابیده در را با نام می‌بینند. و قصه در سوریه همین‌گونه رقم خورد. شب جمعه همزمان با تاسوعای حسینی وقت بود. باز هم ! 🍃رزق‌هایی که از این شب‌ها به دستش می‌رسید تمامی نداشت! حالا رزق در این شب و مناسبتی که همیشه برایش از جان مایه می‌گذاشت نصیبش شده بود. چند روز در بستر خوابید و درد کشید، دقیق نمی‌دانم. ولی خوب می‌دانم شب جمعه بود که جام را به کامش ریختند و سند پرواز را به نامش زدند. و امروز سالی است که از پروازش می‌گذرد و امشب نیز شب جمعه‌ است. در شب زیارتی یادمان باش برادر... ♡ ♡ ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۵ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : شهرستان تنگستان 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh