🌷شهید نظرزاده 🌷
مُهم نیست که شانه هایَت تجسـم است و آغــوشـــت خیـال ، همه یادت اینجاست نگاهَت .. صدایَت .. خنده ها
#سربنـد يا حسينت . . .
نشان از عشقے کهن دارد
#عشقے ڪہ تمام مبتلايان را
نيازمند #شفا مے ڪند
شفايی از جنس #شهـادت . . .
#لبیڪ_یا_حسین
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_رضا_حاجیزاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❤️-﷽-❤️
#فقط مجردا بخونن🙈
#حیف_باشد_که_تو_باشی_و_مرا_غم_ببرد😉
🔰یکی از رفقا میگفت:"قصد #ازدواج💍 داشتم،گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)یه زن خوب بخوام...❗️
🔰رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد🌙 و جایی واسه خواب نداشتم.هر جای حرم که میخوابیدم😴.خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که،"آقا بلند شو..."😒
🔰متوجه شدم کنار #پنجره_فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت #شفا بستن،کسی هم کاری به کارشون نداره.
🔰رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم وتاااا صبح راحت خوابیدم😴.صبح شد☀️پارچه رو وا کردم پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه،یهو یکی داد زد :
"آی ملت…#شفا گرررفت…😧
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
🔰به ثانیه ⏱نکشید، ریختن سرم ونزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز #ثبت شفا یافتگان😁
🔰"مدارک پزشکیتو 📑بده تا پزشکای ما؛
مریضی و #ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن✅..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود،رفتم خودمو بستم به #پنجره_فولاد و خوابیدم😴…
همین"
🔰تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم 😢و گفت:
"تا تو باشی دیگه با #احساسات مردم بازی نکنی…"
🔰خیلی دلـــ💔ــم شکست
رفتم دم پنجره فولاد و با #بغض گفتم:😢
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم، #زن که بهمون ندادی🚫 هیچ،یه کشیده آب دار هم خوردیم.
🔰همینجور که داشتم نِق میزدم،یهو یکی زد رو شونم و گفت:"سلام پسرم😟
"مجرّدی⁉️" گفتم: آره
"من یه #دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
🔰اومدم حرم که یه #دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈
♨️خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم #دوماد این حاج آقا😁👏
🔰 #بعدازدواج
با خانومم اومديم حرم😍از آقا تشکر كردم و گفتم:"آقا ،ما حاضریم یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂 ❤️
(به روایت: #آقای_موسوی_زاده)
#يا_ضامن_آهو
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺مادر شهید لبنانی «احمد مشلب» فرزندان ما قرار است تا #ظهور امام زمان(ع) آینده اسلام را تغییر دهند
سربنـد #يا_حسينت نشان از عشقی کهن دارد...
#عشقی که تمام مبتلايان را نيازمند #شفا میکند شفايی از جنس #شهـادت...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_احمد_مشلب🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#امام_رضا
🍂هر کس رسید پای ضریحت #شفا گرفت
🌾راه عروج تا ملکوت سما گرفت
🍂بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما
🌾تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت
🍂صحن عتیق تو شده #دارالشفای خلق
🌾هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت
🍂حاجت گرفته سائلت اما #نمیرود
🌾از بس که ازکنارتو ماندن💞بها گرفت
🍂از درگه شما به #خداوند می رسیم
🌾بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت
🍂حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی
🌾قلبم مقابل #حرم_تو صفا گرفت
🍂هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف
🌾برگ براتش از #علی_موسی_الرضا گرفت
🍂هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست
🌾هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت
🍂عبد ذلیل را تو مران ایها الرئوف
🌾از غم بیا مرا برهان #ایهاالرئوف
#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
تسلیت باد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹روز #شهادت حضرت معصومه (س) خدام، پرچم حرم🚩 را به منزل #شهید اوردند وخانواده شهیدزاهدپور🌷 میزبان #خا
9⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠یکی ازدوستان اومیگوید:
🔰حاج اسماعیل #عاشق شهید و شهادت🌷 بود و هرجا #یادواره شهدا برگزار میشد باذوق وشوق😍 درآن مراسم شرکت میکرد و معتقد بود هرچه که درآن مراسم میل میشود تبرک✨ است و #شفا…
🔰او دراین ماههای آخر بسیار بی تاب بود و دائما به #سپاه رفت وآمد داشت وپیگیر اعزام🚌 به #سوریه بود. به اوگفتم: اگر به سوریه بروی و #شهید شوی بچه ها، ارمیا چه میشود⁉️ تو که از وابستگی #ارمیا به خودت با خبری!
🔰حاج #اسماعیل درجواب گفت: آرزوی ما انسانها تمامی ندارد❌ نگران #فرزندانم هستم اما انها را به خدا و #حضرت_زینب (سلام الله علیها) میسپارم💗
#علی_زاهدپور "فرزندبزرگ شهید" تعریف میکند از #خوابی که شب قبل ازعملیات کربلا دیده بود میگفت:👇
🔰خواب دیدم پدرم و چند نفر از همرزمانش👥 در #محاصره قرارگرفتند ونیروهای بی دین و وحشی #داعش به آنها حمله💥 میکنند وپدرم #شهید میشود.
🔰فردای آن روزحاج اسماعیل با #خانواده تماس☎️ میگیرد تابچه ها از راه دور به بی بی #زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظی👋 کرد. علی خوابش را تعریف میکند و از پدر میخواهد که به این #عملیات نرود🚷
🔰اسماعیل میخندد😄ومیگوید نگران نباش #پسرم من هیچیم نمیشه وجام خیلی خوبه👌 علی هم پدر رابه #حضرت_زینب (سلام الله علیها)میسپارد.
#شهید_اسماعیل_زاهدپور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 21 📖 عصر بود که از شناسایی آمد. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید، نداشتیم.
🔘میگفت: با فرماندهان #سپاه رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ💥 گفتم آقا فرمودند: ما توی ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها رو #شفا میده. همه چیز رو از ایشون بخواین
♦️این طبیب حضرت #امام_رضا(علیه السلامه) چرا حاجاتتون رو از امام رضا(ع) نمیخواین⁉️
🔘یک روزبعد این ملاقات رفتیم #مشهد زیارت امام رضا(ع) وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد😌 سرم رو گذاشتم روی #ضریح مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم.
♦️یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام‼️ دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از #شهادت نیست؛ از آقا طلب شهادت کردم🌷
🔘یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای #حسن مستجاب شد. امام رضا(ع) همان چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود✅ پیوستن به کاروان سرخ #شهادت🕊
#شهید_حسن_باقری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍁سلام #حضرت رهایی
🌼دنیـ🌍ـا از نفس افتاده است
🍂این عالم فقط با نفس های #توست
🌸 که آرام میشود
⇜باگامهای توست که جان♥️میگیرد
⇜با لبخند توست که #مصفا می شود
🍁با طنین صدای توست😍
🌼که #شفا می یابد
#بـیـــــا
ای فریادرس موعود ...🌱
#أللَّھُمَ_عجِّلْ_لِوَلیِک_ألْفَرَج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند.
یک شب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را #شفا ندادی؟ گفت: بیا بالا. رفتم کنارش. گفت: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم.
گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی #حضرت_زهرا (س) بود و دیگری #حضرت_مریم . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند.
بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم.
دیگر راحت شدم. راحت راحت.
#شهید_عباس_کردانی #عنایات_و_کرامات #دیدار_در_عالم_رؤیا
راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی #کتاب_عباس_برادرم ؛ خاطرات و یادداش
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
#مرامشهدایے
🍃آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (سلام الله علیها ) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🍃با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی #عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
🍃بهش میگفتن آقا حامد شما #افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت:
🌷 "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا #بزرگ بشی"
و همینطور می گفت:
🌷"#شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد....💔
#شهیدحامدجوانے
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh