eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰انگار دنیا برای بزرگش کوچک شده بود... 🌾تاب ماندن نداشت ♨️ اجازه نمیداد🚫 چند روز قبل از رفتنش که با همسر و نازنین فاطمه اش به رفت 🔰بر مزار نشست و گفت: "چه حالی میده بری بخاطر بی بی شهیدبشیــ🕊 جنازت زیرآفتاب☀️ بمونه و برنگرده... ..." 🔰 از این حرف ها نگذشته بود که به آرزویش رسید و پیکرش در جوار بی بی جا ماند ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣2⃣3⃣ 🌷 ✍به قلم خواهر بزرگوار 🌹 🔰چند ماهی از آقا رسول و آقا محمودرضا می گذشت.من در حد دو شهید🌷 آشنایی داشتم، غافل از اینکه محمد، سخت به تکاپو افتاده برای شناختن این دو شهید 👥و بعدها متوجه شدم سخت دلبسته ی💞 هر دو شده. 🔰یه روز یادمه شروع کرد به توضیح دادن راجع به آقا محمودرضا بیضایی:📜 اسمش محمودرضاست اما اسم نظامیش . اهل تبریز؛ یه دختر داره مثل فرشته ها، اسمش . 🔰می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز چراغ های💡 حرم عمه ی سادات (س) رو کرده، آقا محمودرضا بوده؟😍 🔰چنان با هیجان 😃و با حوصله از می گفت که اگر خبر نداشتم، فکر می کردم حتما باهاش آشنا بوده! 🔰آخرش گفت: ببین! من برادر شهید بیضایی رو دارم، می تونی ازش اطلاعات بگیری! من مات مونده بودم😦! بگیرم برای چی؟!! 🔰گفت: چی میشه صفحه ی اینستای خودتو بزنی به نامش؟ من رو معرفی می کنم توی اینستا📱، تو هم آقا محمودرضا ؛و شروع کرد از غربت این دو شهید👥 گفتن... 🔰راست می گفت. با این که ماه ها از این دو عزیز می گذشت، اما کمتر کسی ازشون اطلاعات داشت.حتی یادمه یه روز ناراحت😔 اومد و گفت:امروز رفته بودم بهشت زهرا (س) 🔰 یه بنر زده بودن برای ؛ دو طرف بنر دو تا عکس متفاوت از آقا محمودرضا بود. زیر یکی نوشته بود محمودرضا ؛ زیر یکی نوشته بود حسین ! 🔰مردم حتی انقدر نمی دونن که این دو نفر یکی اند✔️!!! خلاصه خودش شروع به کار کرد. اسم صفحه ی منم عوض کرد📱؛ صفحه شد به نام 🔰اوایل خودش صفحه رو اداره می کرد، تا بعدها که داد دست من. حدود روز از گذشته بود که به خودم اومدم و دیدم صاحب پیج آقا رسول و آقا محمودرضا به رفقای شهیدش رسیده🕊... 🔰حالا دیگه لازم بود آقا محمودرضا رو توی اینستا به همه معرفی کنم... کجای کار ما می لنگه😔؟! چرا محمدرضا با معرفی و شناسایی آقا رسول، به وصال رسید و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟! 🔰همیشه یاد کوثر خانم بود. می گفت: آقا محمودرضا یه ی کوچولو داره... چقدر گاهی دلتنگ 💔بود برای زیارت آقا محمودرضا. اما دستش نمی رسید. 🔰محمدرضا دست دراز کرد و دست های آقا رسول و حسین آقای نصرتی رو گرفت👌...گاهی فکر می کنم نفر بعدی که دستش برسه به دستهای کیه؟ این زنجیره⛓ ادامه داره؟! شادی ارواح طیبه شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣8⃣4⃣ 🌷 💠فرح بعد روضه 🔰 ظهربود که کلاسم تو دانشگاه🏢 تموم شد.زنگ زدم📞 به محمد گفتم بریم؟؟؟ گفت:من میخوام برم میای؟! باهم راهی شدیم👥،تو راه که میرفتیم محمد شروع کرد به خاطره تعریف کردن از خودش از آموزش از حرم و... 🔰نزدیک مزار که رسیدیم ترمز زد📛 ؛گفت:بریم سر مزار .علاقه شدیدی به داشت❤️😍 🔰یک شب🌙 وقتی برای اولین بار به هیئت رفتیم و جلوی در هیئت عکس را به من نشان داد متوجه این علاقه‌اش شدم👌 🔰-میشناسیش⁉️ +فقط اسمش رو شنیدم -رسول من است☺️. چیزهای زیادی از او می‌دانم برایت تعریف میکنم. 🔰سر مزار مشغول خواندن فاتحه بودم که گفت: بذار +ندارم از گوشیم📱 پاک شده -خدا خیرت بده سریع یه روضه زینب دانلود کن گوش بدیم🎧. سریع دانلود کردم و زدم برای پخش ⏸ بعداز آن روز همیشه روضه حضرت زینب رو داشتم 🔰روضه که تمام شد رو کردم به و گفتم بشین از تو یه عکس بگیرم📸،نشست عکس رو بغل کرد و لبخند زد.گفتم اینجوری نه زشته😕! 🔰وقتی بشی میگن شهید لوس بوده...گفت: اشکال نداره فرح بعد از روضه است.دوربین گوشی من آن لحظه را ثبت کرد📲 یک عکس با همیشگی😊... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh