eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣4⃣1⃣1⃣ 🌷 💠جای عکس من 🔰ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ. ﺷﺶ ﺳﺎﻝ📆 ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﯿﺪ ﺟﻼ‌ﻝ ﻣﻮﺳﻮﯼ ﺍﺯ ﻭ ﻣﻌﺘﻤﺪﯾﻦ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻣﺴﺠﺪ🕌 ﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻓﻠﮑﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﺷﻬﺪﺍ🌷 ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﺎﭖ ﮐﺮﺩﯾﻢ. 🔰ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺎﻧﺪ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ😅 ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ🕊 ﺭﺍ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﺪ. 🔰ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﺁﻗﺎ ﻓﻮﺕ ﺷﺪ. ﻫﺌﯿﺖ ﺍﻣﻨﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ📸 ﺍﯾﻦ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ(علیهم السلام) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺷﻬﺪﺍﯼ🌷 ﻣﺴﺠﺪ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﺪ. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ😔 ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺭد.» 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔸این وعده خداست که را نمی بخشد! خـ❣ـون  حق الناس است، نمی دانم با این حق الناس بزرگی که به گردن ماست، چه خواهیم کرد⁉️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷جهادگر با همت🌷 💫شهید مهدی ثامنی راد همواره در اردوهای جهادی حضوری فعال داشت. 💫همواه تلاش داشت تا خانواده های معظم شهدا را به سفر راهیان نور ببرد، زیرا می گفت که پدران و مادران شهدا علاقه دارند تا محل شهادت فرزندان خود را ببینند. 💫در عیدها و تابستان ها به همراه جمعی از دوستان، گروه های جهادی تشکیل می داد و به مناطق مختلف برای خدمت رسانی به مردم #محروم می رفت. 💫سیستان و بلوچستان، اهواز، مناطق غرب کشور از جمله نواحی بود که شهید ثامنی راد در آن حضور پیدا می کرد و حتی در زلزله #ورزقان نیز حضور داشت و به همراه #همسرشان به مردم خدمت می رساند. #شهید_مهدی_ثامنی_راد 🌷 #شهید_تازه_تفحص_شده_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻 دیدار سرزده 🌸عادت داشت سر زده به دیدار ما بیاید، اسمش را گذاشته بود علی آقایی با خواهران! بعد می خندید و می گفت: درست مثل 🌸مخصوصا ماه مبارک ده تا بیست دقیقه مانده به پیدایش می شد. غیرمستقیم و به بهانه های مختلف سری به می زد تا از بود و نبود آن باخبر شود‌. 🌸سرش را این طرف و آن طرف که می چرخاند می دانستم دنبال چیزی می گردد. -چیزی لازم داری ؟ - تشنمه! تا بلند شدم برم آب بیارم می گفت: لازم نیست بلندشی خودم میرم و برمیدارم. 🌸یخچال رو به بهانه درست حسابی می گشت. وقتی می دید پر است می خندید و برمی گشت. ولی وقتی خالی بود فردایش با دست پر دوباره می آمد مان. - علی تو که دیروز اومده بودی. - یعنی میگی نیام؟ -نه.... خب تعجب کردم - راستش داشتم از اینجا رد می شدم، گفتم یه سری بهتون بزنم. ‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh