این تنها گوشه ای از خدمات *رضاشاه پدر نوین ایران* به میهن و ملت است،
دشمنان ایران بدانند این خدمات را :
🔹1)جدایی رشته کوههای #آرارات و بخشیدن آن به #ترکیه
🔸2)کشتار و تبعید بیش از 24 هزار نفر از مردم ایران
🔹3)اجبار تحقیرآمیز #مردان ایران به پوشیدن لباس یک شکل و کلاه شاپو (کلاه ژاندارمهای فرانسوی)! 🎩
🔸4) توهین به #زنان عفیف ایرانی و دستور #کشف_حجاب و هتک حرمت وحشیانه میلیونها زن ایرانی در هر کوی و برزن
🔹5)امضای قرارداد ننگین #سعدآباد و واگذاری بخشهای زیادی از ایران به 3 کشور ترکیه، عراق و افغانستان به فرمان انگلیسی ها
🔸6)بخشیدن کل #اروندرود 💧 به #عراق و زمینه سازی آغاز جنگ تحمیلی 8 ساله #صدام علیه ایران
🔹7) جدایی مناطق «بولاغباشی»، «جوزر»، «قوریگل» ایران توسط ترکیه در زمان #رضاشاه
🔸8) جدایی روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو» ایران توسط ترکیه در دوره رضاشاه
🔹9) جدایی دشت ناامید در #سیستان و بخشیدن آن به #افغانستان به مساحت 3 هزار کیلومتر در سال 1317
🔸10) با جدایی دشت ناامید از ایران سرچشمه رود #هیرمند از سیستان و بلوچستان خارج و سیستان تبدیل به #ریگزار شد.
🔹11) جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی
🔸12) موافقت با طرح انگلیسی راه آهن شمال به جنوب برای استفاده انگلیسی ها در جنگ (جهانی دوم) راه آهنی که برای استفاده مردم ایران نبود و از هیچ شهر بزرگی عبور نمیکرد
🔹13) غصب زورمندانه 2167 روستای شمال کشور و صدور 44هزار سند مالکیت این روستاها به نام خود و خاندان #پهلوی!
🔸14)اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی و تاراج آثار #تخت_جمشید توسط این باستان شناسان
🔹15) غارت سی هزار از الواح گلی دوره #عیلامی توسط باستان شناسان امریکایی از تخت جمشید در دوره رضاشاه برای مخفی کردن بخش مهمی از تاریخ و تمدن پیشرفته ایران قرنها پیش از #هخامنشی
🔸16) قلع و قمع #عشایر ایران و تبعید بسیاری از آنان و سیاست تخته قاپو برای خلع سلاح عشایر در برابر تجاوز بیگانگان
🔹17) قتل 25 تن از دلیران سران بختیاری و قشقایی و ممسنی و بویر احمدی توسط رضاشاه (هنوز لرستان، جنایات قصاب رضا شاه، سپهبد امیراحمدی را به یاد دارد)
🔸18)کشتن شعرا، روشنفکران، روحانیون و ادیبانی همچون #فرخی_یزدی، میرزاده #عشقی، #واعظ_قزوینی، شهید #مدرس و بسیاری از نویسندگان و روحانیون ایرانی به جرم انتقاد از اقدامات ضدانسانی رضاخان
🔹19)تبعید #نقاش نامی ایرانی #کمال_الملک به بیابانهای نیشابور
🔸20)غارت آثار باستانی دوره ساسانی و اسلامی از جمله محراب 1400 ساله اصفهان (هم اکنون در موزه متروپولیتن)
🔹21) قلع و قمع تمامی جنبشهای ضدانگلیسی در گوشه گوشه ایران (میرزا کوچک خان #جنگلی در شمال، محمدتقی خان پسیان در مشهد و همدان، عشایر فارس و...)
🔸22)قتل عام و مجروح کردن بیش از 1500 تن از مردم عادی #مشهد در مسجد #گوهرشاد به جرم اعتراض به بخشنامهی اجباری شدن کلاهفرنگی برای ایرانیان
🔹23) ممنوعیت عزاداری سالار شهیدان در ماه #محرم و صفر برای نابودی فرهنگ ضدظلم #شیعه
🔹24) مرگ هنر و علم و اندیشه در ایران بنحوی که ایران در دوران رضاشاه، یک هنرمند برجسته، دانشمند و .. به خود ندید (بجز چند زن آوازه خوان)
🔸25) نگهداشتن مردم ایران در #فقر غذا و بهداشتی (برخلاف تبلیغات) تا علیه او شورش نکنند
🔹26) تغییر پوشش گیاهی هزاران ساله ایران به تقلید از کشورهای غربی و جایگزینی #کشاورزی بومی و بارور ایران با درختان سمی و بیفایده چون #کاج و چمن و مورت و..
🔸27) ورود انگلیسیها به سیستم #آموزشی ایران (امیرکبیر آنها را بیرون رانده بود) و پایه گذاری نظام آموزشی تقلیدی و بی توجه به نیاز بومی کشور که در دوره پسرش ادامه یافت و هنوز تبعات آن در کشور ادامه دارد
🔹28) لغو تبلیغاتی قرارداد نفتی دارسی و سپس امضای سی ساله قرارداد استعماری با انگلیسی ها در سال 1312 (10درصد درآمد نفت از ایران، 90درصد از آن انگلیس) که نهضت ملی شدن #نفت علیه این قرارداد استعماری ایجاد شد.
🔸29)ایجاد اولین #فاحشه خانه ها در ایران و آغاز فساد جنسی در تاریخ همیشه عفیف ایرانی
🔹30) کشتن بیرحمانه بسیاری از نزدیکان خود به جرم کوچکترین انتقاد (قتل سردار اسعد بختیاری وزیر جنگ با آمپول هوا، قتل نصرتالدوله فیروز از مشاوران، به شکل فجیع در زندان سمنان، قتل علیاکبر داور معمار دادگستری نوین ایران که تأسیس «ادارهی ثبت احوال»، تدوین «قانون ثبت اسناد»، «قانون ثبت املاک»، «قانون ازدواج و طلاق» و تأسیس بیمه ایران را در کارنامه خود داشت، قتل ناجوانمردانه دکتر اسدی و..)
🔸31) #اشغال ایران در مدت سه روز توسط #متفقین و مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین با آن همه تبلیغات پرهیاهو درباره #ارتش رضاخانی!
و......
آری پدرنوین ایران! چنین خدماتی را به #ایران انجام داد
@کانال_روشنگری
👉 @roshangarii 🌹
🌷 #طنز_جبهه2⃣4⃣
💠 #بى_خوابى_صدام
🔹يك شب در منطقه #طلائيه در سنگر خوابيده بوديم كه ناگهـان #آب بـا شدت زياد وارد سنگر شد.
🔸مانده بوديم كه اول وسايلمان را جمع كنيم يا اول از سنگر خارج شويم. خلاصه #پتوهايمان را زير بغـل زده و از #سـنگر بيرون پريديم.
🔹وقتى رفتيم بيرون، متوجه شـديم نيروهـاى #عراقـى آب را #پمپاژ كرده و به سوى سنگرهاى ما فرستاده اند.
🔸يكى از بچه ها كه #بدخواب شده بود، بـا لحـن غـضب آلودى گفـت: خدا لعنتت كند #صدام! تو روز و شب حاليت نيست، بابا سـاعت يـازده شب است، بگير بخواب، فردا هر غلطى خواستى بكن!
🔹بچه ها كه از خيس شدن در آن موقع شب و در آن هواى #سرد خيلـى دلخور شده بودند، با اين حرف دوستمان همه چيز را فراموش كرده و از ته دل شروع به #خنديدن كردند.
🔸او مى گفت: انگار صدام #بـى_خوابى بـه سرش زده كه نيمه شب هم ول كُن ما نيست!
🎙راوى: رزمنده عباس سالارمحمدى
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
2⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷🌷((( #عباس ي است كه در #دوران ما به علقمه زد)))🌷🌷
#قهرمان_وطنم
#خلبان_شهید_عباس_دوران🌷
((٣٠ تير؛ سالروز شهادت))
🔹بغداد ميزبان اجلاس سران عدم تعهد بود و اجراي آن، #امنيت خدشه ناپذير اين شهر را نشان ميداد و #صدام به شدت روي آن تبليغ مي كرد
🔸ايران هرچه كرد تا با #رايزني ها، محل اجلاس تغيير كند نتيجه اي نگرفت.تصميم براين شد كه بغداد ناامن شود.
#نيروي_هوايي ارتش مامور اين كارشد
🔹صدام مي گفت: هیچ #خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را ندارد.
#پدافند هوايي بغداد با مسكو مقايسه ميشد.
🔸ساعت ٥:٣٠ صبح ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان با ٣ فروند #جنگنده فانتوم براي این عملیات آماده شدند.
فرمانده آنها سرهنگ خلبان #عباس_دوران بود.
🔹طرح اين بود: ٣ فروند فانتوم مسلح به پرواز درآیند.
هرسه تا مرز بروند.
٢فروند از مرز گذشته و به هدف #حملهور شوند.
فانتوم سوم بايد رزرو ميماند
هدف فانتوم ها، #پالایشگاه «الدوره»، #نیروگاه اتمی و ساختمان الرشید یا #هتل محل اجلاس در بغداد بود.
🔸هواپیماها در۳۰کیلومتری بغداد با ۳دیوار آتش مواجه میشوند.
چند گلوله به هواپیماي #عباس_دوران🕊 برخورد میکند و موتور سمت راست از کار میافتد، خلبان حاضر به لغو عمليات نيست.
🔹هواپیماها بهسمت جنوب شرقی بغداد (پالایشگاه الدوره) ادامه مسیر داده و تمام #بمبها را روی آن ميريزند.
🔸 بعداز تخلیه بمبها، به مسیری ادامه میدهند كه به سالن محل اجلاس ختم میشد.
درهمین زمان،عقب هواپیمای
#عباس_دوران نیز مورد اصابت قرارمیگیرد.
🔹علائم و نشانگرهاي كابين از كار مي افتد و منصور کاظمیان (خلبان عقب) #ايجكت مي كند.عباس دوران بيرون نمي پرد و هواپيماي نيمه سوخته را به مكاني در نزديكي هتل محل اجلاس مي كوبد
🔸عمليات به نتيجه رسيد.
با ناامن شدن بغداد، اجلاس سران عدم تعهد نيز به دهلي نو منتقل شد.
🔹بقاياي پيكر #شهید_عباس_دوران ٢٠ سال بعد در ٣٠تيرماه ٨١ به ميهن بازگشت و در زادگاهش #شيراز به خاك سپرده شد.
شادی روح این قهرمان وطن #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #طنز_جبهه6⃣7⃣
💠دعای مادر
🔸عازم #جبهه بودم. یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد.
🔹مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به #دشمن ناله و نفرین می کرد.
🔸به او گفتم: « مادر شما دیگه بر گردید فقط #دعا کنید ما #شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب می شود.»
🔹او در جواب گفت:« خدا نکنه #مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت #زنده بمونی! الهی که #صدام شهید بشه که اینجور بچه های مردم رو به کشتن می ده!»😂😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#بسیجی_یعنی_چه⁉️
#بدترین_موجودات_بسیجی_هاهستند😧
💢همان هایی که تا #صدام و حامیانش به ایران🇮🇷 حمله ور شدند، آن ها هم بند پوتین محکم کردند و به سمت #جبهه ها سرازیر شدند
💢همان هایی که #گازخردل را نفس کشیدن تا همه اکسیژن سالم را در امنیت نفس بکشند😌
💢همان هایی که گشنگی کشیدند و⚡️اما انگ شکم سیری را هم خریدند چون نمی خواستند #عزت بدهند تا لقمه ایی نان بگیرند!
💢همان هایی که هر وقت #فتنه_ایی به پا شد، به خیابان ها آمدند، سنگ و آجر و تیر 💥و ...خوردند تا کشور به دست نا اهلان نیافتد🚫 و تازه نیش و کنایه را هم به جان خریدند !
💢همان هایی که یک مشت #افراطی بی شناسنامه و تندرو و هیچی ندان و... هستند که، #جانشان را می روند کیلومتر ها آن طرف تر از وطن می دهند تا همه احساس #آرامش کنند
💢همان هایی که در آتش دشمن سوختند🔥 تا همه از سوختن در آتش دشمن و #گناه رهایی یابند اما نیش و کنایه خودی ها بیشتر سوزاندشان 😔
💢همان هایی که، در #گرما و سرما❄️ چادر سرشان میکنند و انگ #اُمّل بودن را هم، به جان می خرند تا نلرزانند دلِ جوانِ💓 خیابان و کوچه و... را .
💢همان هایی که در #شهرشان فقط، نگاه👀 به سنگ فرش های خیابان نصیبشان می شود
♨️آری
آنها #بدترین موجودات هستند
چون 👈 #درد دارند و شعله ورند از عشقـ❤️
♡سلام بر #بسیجی ها
♡سلام بر مخلص ها
♡سلام بر بی ادعاها
💢خوش به حالتان
من اینجا؛به حالتان #غبطه می خورم
بدترین موجودات زمین😓 ...
💢شما هم میتوانید کامل کننده متن باشید📝بدترین موجودات بسیجی ها هستند، چون...⁉️⁉️⁉️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #رهبر_معظم_انقلاب:
💠 #سبک_زندگی_شهدا
🔻 یک نکته است که ما زندگی شهیدان را، #سبک_زندگی_شهیدان را، برای جوانهایمان، برای نسلهای رو به آیندهمان تصویر کنیم، #ترسیم کنیم، به آنها نشان بدهیم که ببینند چه بود و چه شد.
🔹چون #جنگ_تحمیلی که در واقع دفاع مقدّس بود، این یکچیز کوچکی نبود؛ ما هنوز هم بعد از گذشت سالها، ابعاد مهمّ این جنگ را درست #نتوانستیم برای مخاطبین خودمان #تشریح کنیم؛
🔸️ یک جنگ بینالمللی بود علیه حاکمیّت اسلام، علیه #امام_بزرگوار؛ یک جنگ اینجوری بود.
🔹️ حالا قلّهی آن و بهاصطلاح سرِ نیزه را آن #بدبختِ بیعقلِ بعثیِ #صدّام قرار داده بودند وَالّا پشتسر او، عقبهی او دیگران بودند؛ کسانی که به او کمک میکردند، کسانی که به او راه نشان میدادند، کسانی که وسایل کار او را برایش فراهم میکردند؛ اگر یک وقتی هم احتمالاً #سست میشد، #تقویتش میکردند که نگذارند ضعیف شود؛ ما با یک چنین جنگی مواجه بودیم.
👈 اینهایی که توانستند کشور را از یک چنین بلیّهای #نجات بدهند، چه کسانی بودند؟ این برای #جوان_امروز ما مهم است. اینها چه کسانی بودند که توانستند کشور را نجات بدهند و در وسط میدان بروند؟ اینها #مهم است.
🔺️ بنابراین این یک نکته است که بایستی #رفتارشناسی این جوانها برای #مخاطبین_امروز روشن باشد. ۹۵/۷/۵
#جنگ_نرم
#آتش_به_اختیار
#دست_جوانها_را_دردست_شهدا_بگذاریم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✨هنوز محاسن و موی صورتش در نیامده بود که دشمن اعلام کرد هر کس مرده یا زنده #محمود_کاوه را بیاورد فلان قدر #جایزه دارد
✨اون زمان جایزه سر شهید کاوه مثل #تورم این روزها دائمأ در حال افزایش بود، تامین مبلغ جایزه ها از طرف #صدام بود و شب نامه های متعددی را برایش در شهرها پخش میکردند.
اینها خودش حکایتها دارد شنیدنی
#سردارشهید_محمود_کاوه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4⃣6⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠عباس ي است كه در #دوران ما به علقمه زد
#قهرمان_وطنم
#خلبان_شهید_عباس_دوران🌷
🔰بغداد ميزبان اجلاس سران عدم تعهد بود و اجراي آن، #امنيت خدشه ناپذير اين شهر را نشان ميداد و #صدام به شدت روي آن تبليغ مي كرد. ايران هرچه كرد تا با #رايزني ها، محل اجلاس تغيير كند نتيجه اي نگرفت. تصميم براين شد كه بغداد ناامن شود. #نيروي_هوايي ارتش مامور اين كارشد
🔰صدام مي گفت: هیچ #خلبان_ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را ندارد❌ #پدافند هوايي بغداد با مسكو مقايسه ميشد.
🔰ساعت ٥:٣٠ صبح⏰ ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان با ٣ فروند #جنگنده فانتوم براي این عملیات آماده شدند. فرمانده آنها سرهنگ خلبان #عباس_دوران بود.
🔰طرح اين بود: ٣ فروند فانتوم مسلح به پرواز درآیند. هرسه تا مرز بروند. ٢ فروند از مرز گذشته و به هدف #حملهور شوند. فانتوم سوم بايد رزرو ميماند هدف🎯 فانتوم ها، #پالایشگاه «الدوره»، #نیروگاه اتمی و ساختمان الرشید یا #هتل محل اجلاس در بغداد بود.
🔰هواپیماها در۳۰کیلومتری بغداد با ۳ دیوار آتش🔥 مواجه میشوند. چند گلوله به هواپیماي #عباس_دوران🕊 برخورد میکند و موتور سمت راست از کار میافتد، #خلبان حاضر به لغو عمليات نيست❌
🔰هواپیماها✈️ بهسمت جنوب شرقی بغداد (پالایشگاه الدوره) ادامه مسیر داده و تمام #بمبها را روی آن ميريزند.
🔰بعداز تخلیه بمبها💣، به مسیری ادامه میدهند كه به سالن محل اجلاس ختم میشد. درهمین زمان، عقب هواپیمای #عباس_دوران نیز مورد اصابت💥 قرار میگیرد.
🔰علائم و نشانگرهاي كابين از كار مي افتد و منصور کاظمیان (خلبان عقب) #ايجكت مي كند.عباس دوران بيرون نمي پرد و هواپيماي نيمه سوخته را به مكاني در نزديكي هتل محل اجلاس مي كوبد
🔰عمليات به نتيجه رسيد. با ناامن شدن بغداد، اجلاس سران عدم تعهد نيز به دهلي نو منتقل شد. بقاياي پيكر #شهید_عباس_دوران ٢٠ سال بعد در ٣٠تيرماه ٨١📆 به ميهن بازگشت و در زادگاهش #شيراز به خاك سپرده شد.
#شهید_عباس_دوران
#سالروز_شهادت
شادی روح این قهرمان وطن #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💢یک بار هنگامی که #شهید بزرگوار حمید سیاهکالی مرادی حدود سه ساله👦 بود پای #مجروحم را دید گفت: پات اوخ شده 😢
💢با زبان #بچگی بهش گفتم #صدام اوخ کرده یک اسلحه پلاستیکی🔫 داشت گفت: میخام برم صدامو #بکشم آن موقع نفهمیدم که ازتمام وجودش تصمیم گرفته که باصدامهای زمان مبارزه کند👊 بعداز سالها ثابت کرد که با صدامها #میجنگد تا اخرین قطره خونش❣
راوی:از اقوام شهید 🌷
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شیر_صحرا لقب که بود⁉️
🔰فرمانده ای که #صدام شخصا برای سرش جایزه🎁 تعیین کرد. او فقط با #هشت_نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کرد که یک لشکر از نیروهای ایرانی🇮🇷 در دشت عباس مستقر شده است.
🔰درسال 1335 وارد #ارتش شد و سریعا به نیروهای ویژه پیوست. فارغ التحصیل📜 اولین دوره رنجری در ایران بود. دوره سخت چتربازی و #تکاوری را در اسکاتلند گذراند.
🔰 #اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت، او طی نامه ای📩 به صدام او را به نبرد در #دشت_عباس فرا خواند. صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد🚌
🔰عبدالحمید کسی بود که در #اسکاتلند از این ایرانی شکست⚡️ خورده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به #اسارت میگیرد✌️
🔰مردم دشت عباس به او لقب #شیر_صحرا داده بودند. این لقب برای او چنان با مسما بود که رادیوهای📻 دشمن هم با این لقب از او نام می بردند. او در عملیات قادر در منطقه #سرسول به شهادت🌷 رسید.
#سرلشکر
#شهید_حسن_آبشناسان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
2⃣#قسمت_دوم
💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد.
حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را میدیدم.
💢 وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از #خجالت پشت پلکهایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار انگور را حساب میکرد.
💠عمو همیشه از روستاهای اطراف #آمرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم.
💢مردی لاغر و قدبلند، با صورتی بهشدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیرهتر به نظر میرسید. چشمان گودرفتهاش مثل دو تیلّه کوچک سیاه برق میزد و احساس میکردم با همین نگاه شرّش برایم چشمک میزند.
💠از #شرمی که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقبتر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم میداد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم.
💠 از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم #تشیع و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه #صدام اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زنعمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زنعمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند :«چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟»
💢رنگ صورتم را نمیدیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب میفهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم میکرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :«این کیه امروز اومده؟»
💠 زنعمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجرههای قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد :«پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.» و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :«نهار رو خودم براشون میبرم عزیزم!»
💢خجالت میکشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر #ترکمن شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است.
💠 تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباسها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباسها را در بغلم گرفتم و بهسرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابلم ظاهر شد.
💢لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمیتوانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمیپوشاند که من اصلاً انتظار دیدن #نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم.
💠 دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمیداد.
💢با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و #حجابم بودم که با یک دست تلاش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند.
💠 آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بیپروا براندازم میکرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد #اجنبی شده بودم، نه میتوانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم.
💢دیگر چارهای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدمهایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید!
💠 دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دستبردار نبود که صدای چندشآورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟»
💢دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!»
💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!»
نزدیک شدنش را از پشت سر بهوضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔰فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (ملقب به #شیر_صحرا)
🍂شهادت: ۶۴/۷/۸ - کلاشین عراق
📝نامهای به #صدام نوشت که اگر فنون نظامی را خوب بلدی و نظریهپرداز جنگی هستی، پس به راحتی میتوانی در #دشت_عباس با من و دوستانم بجنگی☄ نه اینکه #محلههای مسکونی را #بمباران کنی.
🔅در جواب صدام #ژنرال قادر عبدالحمید را به #دشت عباس فرستاد که پس از درگیری طولانی از سردار آبشناسان #شکست خورد.
#شهید_حسن_ابشناسان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
دوره نظامی ⚔ را در کشور#سوریه و#لبنان گذراند و مدتی در فرانسه به محافظت🛡 از #امام پرداخت.👌
با پیروزی#انقلاب اسلامی حفاظت🛡 و انتقال خانواده حضرت امام را از ترکیه به #ایران به عهده گرفت و به#ایران آمد🛬
پس از گذشت مدتی#ابوعمار به #کردستان رفت تا به عنوان فرمانده 💪 سپاه مریوان و بانه جلوی اقدامات خرابکارانه ضد انقلاب📛 ایستادگی کند.
با حضور او و فرزندان ایران بزرگ🇮🇷 از سراسر کشور عرصه بر مزدوران دشمنان مردم #ایران تنگ شد و آنها چاره ای جز فرار از ایران نداشتند. هنوز کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و مازندران در گیر جنگهای داخلی💥 مردم با عوامل #بیگانه و ضد انقلاب بودند که
#صدام حسین به نمایندگی از ۳۶ کشور زورگو و قلدر به ایران حمله کرد. تا #انقلاب نوپای اسلامی را در ایران نابود سازد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃در سرسبزی #بهارِ سال ۳۵، پا به هستی نهاد تا زندگیِ سراسر خدمت داشته باشد.
🍃آغاز نوجوانی اش همزمان بود با آغاز #نهضت_روحالله_رحمتهاللهعلیه و نتیجه اش شد عشق به #امام و فرار از #سربازی...
🍃علاقه اش به ورزشهای هوایی پایش را به #کلوپِ_پرواز شاهنشاهی باز کرد و اگر #شاه میدانست این پسر،بعدها یکی از مخالفانِ سرسختِ رژیم خواهد شد، قطعا کلوپ را جمع میکرد! تا سربازی با توانایی و آمادگی #احمد برای قیام ورزیده نشود!😎
🍃پای #صدام که از گلیمش دراز تر شد، پای احمد را به #جبهه باز کرد. تحت عنوان #نیروی_جنگِ_نامنظم، ابتدا به #خرمشهر سپس عازم جبهه های غرب شد♡
🍃والفجر، #مرصاد و خیبر رزم آوریِ احمد را به چشم دیدند. او حتی برادرش داوود را در کربلای ۵ بخشیده بود.
زمانی هم که در جبهه نبود،رسالت #آموزش نیروها را به دوش میکشید.
🍃جنگ که تمام شد، خواب را از چشمِ اشرار و قاچاقچیان ربود!! راه اندازیِ گشتهای هوایی در مناطق مرزی سیستان و بلوچستان، امنیت این منطقه #استراتژیک را بالا برد و راه را بر جولانِ #کفتارها بست👊
🍃محصورشدگان در محاصره #فوعه و #کفریا، اندک آب و غذا و دارویی که دریافت میکردند را مدیونِ ابتکارِ حاج احمد بودند!
🍃اگر او دانش بارریزی هوایی را انجام نمیداد، معلوم نبود چندین نفر از ساکنان شهرک های شیعه نشین، جانشان را از دست میدادند.
🍃دانشی که پیشتر، تجربه نوعِ متفاوت و پیچیدهاش در نیروهای مسلح ما نبود! و این را مدیون حاج احمد و همرزمانش هستیم🙂
🍃این مردِ #نخبه و رکورد دار پرش #چتربازی(سقوط آزاد) سالها بود که روحِ بزرگش را در آسمان جا گذاشته بود و به دنبالِ راهی برای رسیدن به آرزویِ دیرینه اش، خدمت را به بهترین نحو انجام میداد.
🍃وعده تحقق آرزویش را از عالمی شنیده بود و همین ،قلب متلاطمش را آرام میکرد😓
🍃در شب #تاسوعای_حسینی، بیدستِ کربلا، دستانِ حاج احمد را در آسمانها گرفت.
🍃استاد خلبان شهید حاج احمد مایلی، طی بازگشت از عملیات شناسایی در نقطه صفر مرزی #ایرانشهر، در آغوشِ اربابش آرام گرفت🕊
🍃آری، سرانجامِ عاشقانِ خمینی جز #حسینی شدن نیست🥀
پ.ن:شهید،وعده شهادت را از آیتالله حسن زاده آملی شنیده بودند.
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_احمد_مایلی
📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۱۹ مهر ۱۳۹۵.شب تاسوعای حسینی(۱۴۳۸ هجری قمری)
📅تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : آستادن مقدس امامزاده حسن (ع) تهران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh