eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
8⃣7⃣2⃣ 🌷 💠خاطره ای از جنگ با داعش بخش اول(١/٢) 🔰یه شب به دعوت برادر دعوت شدم برا سخنرانی تو یه مسجد حلقه صالحین بود . 🔰بعد از پایان مجلس دو تا پیله شدن که حاجی ما رو هم با خودت ببر و کلی اسرار و التماس گفتم راهی نداره بازم ول کن نشدن گفتم چه نسبتی با هم دارین شماها گفتن هستیم 🔰 خلاصه به اصرار شمارمو گرفتن و تلفنی📞 پیگیر رفتن بودن از من انکار و از اونا گفتم صبر کنین برم اگه شد خبرتون میکنم اگه نشد هم برین دنبال افغان شدن ..(لهجه و مدرک داشته باشین) 🔰نمیدونم این موجودات از کجا شماره مو هم پیدا کردن و بعد رفتن بازم پیگیر بودن اینقدر که بلاخره فرماندهان رو متقاعد کردم که بیان😀 اما خبری دیگه ازشون نشد... 🔰تا اینکه بعد از تو تدمر وقتی گردان جدید اومد تو مسجد یکی با لهجه غلیظ از پشت صدام کرد و حال و احوال کرد گفتم کجا همو دیدیم ؟ گفت از ما فراموش کردی😕 در مسجد برایمان خطابه کردی! 🔰بعد که پسر خالشو نشونم داد تازه فهمیدم عهههه اینا که همون دو تا هستن ☺️! جا خوردم اخه یکیشون حرف میزد تو مسجد دومی ! 🔰گفتم دمتون گرم پس بلاخره اومدین گفت ۴۵ روزه هستیم مرخصیمون هم رسیده اما شنیدیم نرفتیم. 🔰بعد چند روز برا سرکشی به خط و توجیه فرماندهان وطنی رفتم رو ابرویی ۲ که اسم یه تپه بود پر از گرد و خاک🌫 از سنگر بیرون اومدن و یه احوال پرسی سریع کردن . 🔰فک کردم از من دلخور شدن که بهشون سر نمیزنم🙁.رفتم پیش درخواست کنم بِدنشون به یه واحد دیگه که دم باشن. 🔰فرمانده گروه , مخالفت کرد و گفت این دو تا پسر خاله بهترین نیروهام هستن👌 به هیچ کس نمیدمشون. 🔰فرداش رفتم سراغشون گفتم از من دلخورین⁉️ گفتن نه آقا ما سر پستمون بودیم نمیشد ترک پست کنیم گناه بود📛. ..... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh