eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣0⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🌹شهید حجت الله رحیمی🌹 💠خداوند به وعده اش عمل کرد ✍ راوی: مادر شهید 🔹من وآقا
2⃣0⃣2⃣ 🌷 🔹نزدیک "عملیات خیبر" بود. بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است . 🔸تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از تو بیرون بیایم". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود. 🔹رفت خودش را انداخت. غذا را کشید و آورد. بعدی هم غذای را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. " ✍ به روایت همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍مادر #شهیدان_بختی: من هم در کنار فرزندانم #لهجه افعانستانی را تمرین میکردم تا فرزندانم بتوانند با
8⃣7⃣2⃣ 🌷 💠خاطره ای از جنگ با داعش بخش اول(١/٢) 🔰یه شب به دعوت برادر دعوت شدم برا سخنرانی تو یه مسجد حلقه صالحین بود . 🔰بعد از پایان مجلس دو تا پیله شدن که حاجی ما رو هم با خودت ببر و کلی اسرار و التماس گفتم راهی نداره بازم ول کن نشدن گفتم چه نسبتی با هم دارین شماها گفتن هستیم 🔰 خلاصه به اصرار شمارمو گرفتن و تلفنی📞 پیگیر رفتن بودن از من انکار و از اونا گفتم صبر کنین برم اگه شد خبرتون میکنم اگه نشد هم برین دنبال افغان شدن ..(لهجه و مدرک داشته باشین) 🔰نمیدونم این موجودات از کجا شماره مو هم پیدا کردن و بعد رفتن بازم پیگیر بودن اینقدر که بلاخره فرماندهان رو متقاعد کردم که بیان😀 اما خبری دیگه ازشون نشد... 🔰تا اینکه بعد از تو تدمر وقتی گردان جدید اومد تو مسجد یکی با لهجه غلیظ از پشت صدام کرد و حال و احوال کرد گفتم کجا همو دیدیم ؟ گفت از ما فراموش کردی😕 در مسجد برایمان خطابه کردی! 🔰بعد که پسر خالشو نشونم داد تازه فهمیدم عهههه اینا که همون دو تا هستن ☺️! جا خوردم اخه یکیشون حرف میزد تو مسجد دومی ! 🔰گفتم دمتون گرم پس بلاخره اومدین گفت ۴۵ روزه هستیم مرخصیمون هم رسیده اما شنیدیم نرفتیم. 🔰بعد چند روز برا سرکشی به خط و توجیه فرماندهان وطنی رفتم رو ابرویی ۲ که اسم یه تپه بود پر از گرد و خاک🌫 از سنگر بیرون اومدن و یه احوال پرسی سریع کردن . 🔰فک کردم از من دلخور شدن که بهشون سر نمیزنم🙁.رفتم پیش درخواست کنم بِدنشون به یه واحد دیگه که دم باشن. 🔰فرمانده گروه , مخالفت کرد و گفت این دو تا پسر خاله بهترین نیروهام هستن👌 به هیچ کس نمیدمشون. 🔰فرداش رفتم سراغشون گفتم از من دلخورین⁉️ گفتن نه آقا ما سر پستمون بودیم نمیشد ترک پست کنیم گناه بود📛. ..... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دستم بگیـــر تا ڪہ #بھشتم بنا شود... شاید سرم قبول ڪنی #خاڪ پا شود... بالے بده ڪہ #بال بگیرد اسیر تو... شاید ڪبوتر حرم #کربلا شود...🕊 #شهید_حسین_معزغلامی🕊❤️ #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از #بسیجی های فعال مسجد غدیریه نظر اباد بود و در #دانشگاه همزمان در دو رشته #الکترونیک و #برق تحصیل
روزے ڪہ از نردبان بہ رسیدے، دل بہ تو بستم... مدت‌هاست میان من و تو و رازیست عمیق... اے ... می‌دانم ڪہ را می‌گیرے و تا خودِ خدا می‌برے... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
گفته بودی که: چرا محو #تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم #مژه بر هم نزنی! مژه برهم نزنم که ز #دستم نرود... ناز #چشم تو به قدر مژه برهم زدنی! #مدافع_حرم #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
نمیـدانم چه #رازے اسـت ڪه هروقـت عڪس هایتان را #نگاه میڪنم😍 و هر چہ میڪنم باز هم #خجالت از اعمالم تمام #وجودم را فرامیگیرد😔❤️ ڪاش زود #دستم را بگیرید #فرشتگان به خاڪ نشستہ #شهدا_گاهی_نگاهی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
برای حفظ حرم، سینه را #سپر_کردند شبیه عابس و حرّ و وهب #شهید_شدند...🌷 🌷شهید مدافع حرم #شهید_وحید_ن
ڪاری ڪن اے شهید‌🌷 بعضے وقتـ ها نمیـدانم در گـرد و غبار #گنـاه این دنیـا چه ڪنم مـرا جدا ڪن از زمیـن #دستم را بگیـر میخواهم در دنیاے تو #آرام بگیرم #شهید_وحید_نومی_گلزار🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تو خوب می دانستی این رفتنت را عاقبتی جز #شهادت نیست❌ و ازین رو تا #رضایت پدرومادرت را نگرفته بودی د
روزے ڪہ از نردبان #شهادت بہ آسمان رسیدے، دل بہ تو بستم... مدت‌هاست میان من و تو رمز و #رازیست عمیق... اے شهید... می‌دانم ڪہ #دستم را می‌گیرے و تا خودِ خدا می‌برے... . #شهید_مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه گاهی به پا
0⃣2⃣8⃣ 🌷 ✍همسرشهید: 🔰داشتم با صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم . 🔰گفتم چیزخاصی نیست نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم باشن 🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات 🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و و میخوند.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید 💢من صدای "هَل مِْن ناصِر یَنصُرنٖی " امام حسین (ع) را شنیده ام و خواستار اعزام به #جهاد
کاری کن ای شهید‌🌷 بعضے وقتـ ها نمیـدانم در گـرد و غبار #گنـاه این دنیـا چه ڪنم😔 مـرا جدا کن از زمیـ🌎ـن #دستم را بگیـر میخواهم در دنیاے تو #آرام بگیرم♥️ #شهید_وحید_نومی_گلزار🌷 #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh