0⃣5⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰او یک #عاشق بود و آنقدر به سوریه رفت تا به عشقش رسید💞 بسیار خستگیناپذیر بود، گاهی اوقات ساعت 2 شب🌒 به خانه می آمد و ساعت سه #می_رفت. معمولا کسی که از ماموریت می آید، مدتی در خانه🏡 می ماند تا #آرامشی بگیرد؛ ولی او اینطور نبود❌ تا می آمد سریع به دنبال کار دیگری می رفت. مخصوصا برای مسابقات ضد گلوله💥 خیلی تلاش کرد.
🔰در این سال ها #ابراهیم بارها به سوریه رفت. بهمن ماه📆 مجددا برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد و #عید به خاطر فوت پدرم به خانه برگشت و پس از مراسم بلافاصله به #سوریه رفت.
🔰فوق العاده استثنایی بود👌 چه در مراودات کاری چه در روابط #زندگی تک بود. خیلی آرزوی شهادت🌷 داشت، به سوریه رفت که #شهید بشود، خوشحالم که به آرزویش رسید😊 خدا را شکر می کنم که لیاقت داشتم #همسر_شهید شوم.
🔰2 روز قبل از #شهادتش با او صحبت کردم📞 گفت به زودی #برمیگردم که کارهایم را انجام بدهم. کار کوچکی دارم که تا 2 روز دیگر انجام می شود✅ و در این فاصله بود که به #شهادت رسید🕊
🔰پنج ماهی بود که او را #ندیده بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم😔 از آنجا که هر سال نورافشانی #جمکران را انجام می دهیم🎆 امسال گفت این #آخرین بارم است که نورافشانی می کنم، #شب_ولادت حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت🌷
🔰و گفت که #آخرین_بار است اینجا را #نورافشانی می کنم، گفتم: اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد✘ گفت: شما خودت #شیرزن هستی و کار روزی زمین نمی ماند🚫
🔰 #آخرین_باری که می خواست به سوریه برود برایم #خاص بود. چه آن یک ساعتی که در مسیر بودیم🚖 و حرف هایی که بینمان رد و بدل شد و چه لحظه خداحافظی👋 همه برایم جور دیگری بود.
راوی: همسرشهید
#شهید_ابراهیم_رشید
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh