🌷شهید نظرزاده 🌷
آخرین نگاهها ... آخرین دیدار... و آخرین خداحافظی... شهید مدافع حرم #محمدتقی_سالخورده از خانواده و
یه شب #محمدتقی به همراه همسرش و خواهرش اومدن خونمون. ازش پرسیدم محمدجان اتفاقی افتاده، این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
گفت: اومدم برای #خداحافظی آخه فردا قراره اعزام بشیم #سوریه.
گفتم: این سری هم میخوای #دیر برگردی؟ گمان میکنم بهش #الهام شده بود، چون گفت: نه نگران نباش، خیلی طول نمیکشه، #هفت روز دیگه برمیگردم!
مثل همیشه سر #قولش موند و هفت روز بعد برگشت ولی اینبار با #تابوت...
#شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ #شهید_دکتر_چمران: توی کوچه پیرمردی رو #دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود...
🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼
🔹داشت #منطقه را برای #مقدم.پور، فرمانده جدید، توضیح می داد.
🔹مثل همیشه راست #ایستاده بود روی خاک ریز. #حدادی هم همراهشان بود.
🔹سه نفر بودند؛ سه تا #خمپاره رفت طرفشان. اولی #پانزده متری. دومی #هفت متری و #سومی پشت پای #دکتر، روی خاکریز.
🔹دیدم هرسه نفرشان افتادند. پریدیم بالای #خاک ریز، ترکش خمپاره خورده بود به #سینه ی حدادی، #صورت مقدم پور و #پشت دکتر.
#شهید_مصطفی_چمران🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🕊🌴🕊🌴🕊
🌼در #عملیات کربلای۴
از یک گـروه #هفت نفری که با قایق به آن طرف اروند رفته بودند، تنها #حاجستار توانست جانِ سالم بِدَر ببرد وبه عقب برگردد ، و #اکثر آنها از جمله
🍀 صمدبرادرِ حاج ستار #شهید شدند ...وقتی که از حاجی پرسیدیم :
« حاجی، تو که #میتوانستی
جنازهی #برادرت را با خود بیاوری ،
چرا این کار را نکردی ؟»
🌼در #جواب گفت :
« همه بچه هـا برادر من هستند کدامشان را می آوردم⁉️فرمانده #گردان۱۵۵-لشکر۳۲
انصارالحسین
#شهید_ستار_ابراهیمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh