eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣1⃣ 🌷 برای دیدن کرامت  فقط کافی است کمی دل بدهیم و غبار ها را کنار بزنیم. مطلب زیر روایت مادری است که با تدفین در تیر ماه ۱۳۸۶ در همسایگی اش مخالفت میکرد اما کرامت شامل حالش شد : 🌹▫️🌹▫️🌹 من یکی از کسانی بودم که مخالف آوردن به این نقطه از شهرک واوان در اسلام شهر تهران بودم . با اینکه به شهدا ارادت داشتم اما اعتقاد داشتم با آمدن شهدا به این نزدیکی منزل ما ، اینجا قبرستان میشود و قیمت خانه ها پایین می آید ؛ در همان ایام  پسر ۱۲ ساله من نیز مبتلا به بیماری شدید پا درد بود. به نحوی که قادر به راه رفتن نبود و این موضوع فشار روانی زیادی بر من وارد می آورد . لذا پیگیری کردم که شهدا در جایی دیگر دفن شونداما پیگیری من عملی نشد ! پنج  در کنار منزل ما به خاک سپرده شدند. تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم جوانی خوش سیما نزدیک من آمد . چهره بسیجیان زمان جنگ را داشت. ایشان جلو آمد.سلام کرد. و گفت : 🌹▫️🌹▫️🌹 ما حق همسایگی را خوب ادا میکنیم! اگرچه نمیخواستی ما در کنار منزل شما دفن شویم اما حالا که همسایه شدیم حق گردن ما دارید! بعد درمورد فرزند مریضم صحبت کرد و گفت :برای شفای پسرت روبه قبله بایست و سه مرتبه باتوجه بگو ...!! 🌸✨🌸 در همین حال من درحالی که بشدت هیجان زده شده و گریه میکردم از خواب پریدم و کاری را که شهید گفته بود ، انجام دادم و بعد نماز خواندم و خوابیدم. صبح پسرم مرا از خواب بیدار کرد ! به راحتی راه میرفت ! انگار تاکنون هیچ مشکلی نداشته ، و این عنایت خدای متعال بود که پسرم را بواسطه شفاعت این ، شفا داد و مرا تا ابد شرمنده کرد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_ویژه_دانلود #کرامات_شهدا ♦️ #شهیدی که در قبر خندید ♦️ #شهیدی که کارنامه دخترش را پس از شهادت امضا کرد... ♦️ #شهیدی که بعد از 16 سال بدنش سالم از خاک بیرون آمد و .... 🖇همراه با عکس و فیلم این کرامات #بسیار_زیبا_و_تاثیرگذار👌👌 نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات🌺 کانال #شهید_نظرزاده🌹↙️ @shahidNazarzadeh
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید "سیدمجتبی میرغفاری" که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰سید مجتبی خیلی #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) رو دوست داشت💞 یه شب دیدم صدای #ناله از اتاقش بلند شد با
🌟🍃🌟🍃🌟 🌷 #کرامات_شهدا 🔹همیشه «یا زهرا» می‌گفت و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. 🔸از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. 🔹وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان 💚 است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 📌راوی: همسر شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #ذاکر_اهل_بیت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠زیارت بر شانه های پســر 🔸مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته بود. شبی در خواب علی بهش میگه: روی شانه هایم بنشین تا ببرمت . مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود. 🔹علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد. قبر (ع) و امام علـی(ع)♥️ و بقیه را بهش نشان می دهد. مادر برای می رود وبر می گردد. باز بر شانه های دست پرورده شهیدش🌷 می نشیند وبه خانه باز می گردد. 🔸از خواب می پرد. بوی عطــری😌 فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود. وهر کس به دیدار می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته⚡️ و ریخته که چنین بویی پخش می شود. 🌼آری! راهی که به قیمت پاکشون باز شد. پس روا نیست مادر عزیز شهید🕊 در حسرت زیارت یار بماند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 شهید توکل  همیشه روزه بود، جبهه هم که می رفت با فرمانده اش قرار می گذاشت که" 10 روز" جابجایش نکنند تا بتواند قصد کند و بگیرد. جوان 21 ساله👤 که یکی از نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشگر 57 ابوالفضل(ع) بود، طی عملیاتی در منطقه حاج عمران شد و پس از یکسال که خانواده منتظر جنازه اش بودند، با پیکری 👌 به خرم آباد برگشت. به دستور نماینده امام و امام جمعه خرم آباد- آیه الله میانجی- پیکر شهید به مدت یک هفته📆 در مکان مخصوصی در شهید مدنی خرم آباد مورد زیارت عموم مردم شهر قرار گرفت. عطر خوشبوی😌 پیکر مطهر شهید همه زائرین را مبهوت کرده بود♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید توکل حسنوند همیشه روزه بود، جبهه هم که می رفت با فرمانده اش قرار می گذاشت که 10 روز جابجایش نکنند تا بتواند قصد کند و روزه بگیرد. جوان 21 ساله که یکی از نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشگر 57 ابوالفضل(ع) بود، طی عملیاتی در منطقه حاج عمران شد و پس از یکسال که خانواده منتظر جنازه اش بودند، با پیکری کاملاً سالم به خرم آباد برگشت. به دستور نماینده امام و امام جمعه خرم آباد- آیه الله میانجی- پیکر شهید به مدت یک هفته در مکان مخصوصی در بیمارستان شهید مدنی خرم آباد مورد زیارت عموم مردم شهر قرار گرفت. عطر خوشبوی پیکر مطهر شهید همه زائرین را مبهوت کرده بود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀 امام جماعت واحد تعاون بود. بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی. روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق شهداء رو منتقل می کرد عقب. توی همین رفت و آمد ها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد. چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد». از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله» 📚راوی: جواد علی گلی- همرزم شهید 🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ماجرای شهیدی که‌ در خواب به مادر بی سوادش خواندن قران را آموخت 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 📌شهیدی که بعد از ۱۰ سال، خون تازه از بدنش جاری شد 🔺 "شهید عبدالنبی یحیایی" از شهدای شاخص استان بوشهر است که در سال 62 و عملیات والفجر 2 به شهادت رسید. پیکر مطهر وی نیز در شهر تنگ ارم شهرستان دشتستان به خاک سپرده شد. 🔻خانواده شهید پس از گذشت 10 سال از تدفین، به دلیل نشست مزار و نیاز به تعمیر آن، ناچار به نبش قبر شدند که در این حین متوجه سالم بودن جسد مطهر شهید می شوند، به گونه ای که بر اساس شهادت حاضران، بدن شهید گرم و تازه بوده و خون نیز در آن جریان داشته است.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔺‍ شهیدےکه حضرت زهرا(س)سیرابش کرد جاے شهید طاهرنیاخالے که مادرش میگفت: به گوشم رساندن که سجاد لب تشنه شهید شده وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب میکند اما دوستانش به سجاد اب نمیدند و میگویند الان نمیتونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع شهید میشی لحظاتی بعد سجاد تشنه به شهادت میرسد این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود هی با خودم میگفتم کاش به پسرم آب میدادن تا اینکه یه شب تو خواب دیدم سجادم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش اب بدم اما بانویی رو دیدم که عصا بدست(ان بانو حضرت زهرا(ع) بود) رفت و به سجاد اب داد و برایم دست تکان میداد منظورش این بود خیالت راحت به پسرت آب دادم الان مطمئنم که سجاد سیراب به شهادت رسیده است ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh