🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣8⃣به یاد #شهید_جواد_محمــــدی 🕊🌷🕊 شـادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣8⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شنیدم انجام ڪار خیر، موجب #مستجاب شدن دعا میشہ .....
🔸 از خصوصیات اخلاقی #آقا_جواد این بود ڪہ زیاد بہ دیگران ڪمڪ مےڪردند، فرقے هم نداشت📛 ، هر جا و هر ڪسے ڪہ نیاز به ڪمڪ داشت، حتـے توے #مسافرت ....
🔹 اتفاقا موقعیتش هم #زیاد براشون پیش مےاومد و حتـے #قبل از اینڪہ طرف، ابراز نیاز ڪنہ، ایشون بہ محض اینڪہ مےفهمیدند فلانےنیازمنده، بہ سراغشون مےرفتند.
🔸 مثلا دفعہے اولے ڪہ رفتہ بودیم سفر #ڪربلا، در شهر #نجف فاصلہ ے هتل تا حرم امام علے علیه السلام زیاد بود؛ بین مسافران همراه ما، پیرزنے بودند ڪہ بہ سختے راه مےرفت، آقا جواد بہ محض دیدنشون بہ یڪے از افرادے ڪہ چرخ دستی💺 داشت، پولے دادند ڪہ پیرزن را تا #حرم برسونند ....
🔹 آقا جواد همیشہ مےگفتند از #خدا مےخوام بہ واسطہ ے ڪمڪ بہ دیگران #عاقبت_بہ_خیر بشم ...
دعاشون مستجاب شد✅
♨️چہ عاقبت بخیرے بهتر از #شهادت🌷
✍ نقل از همسر شهید مدافع حرم: #شهید_جواد_محمدی🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 5⃣3⃣ باور کنید که #جنگ است و جنگ امروز بسے سخت تر از #دفاعِ هشت ساله، #دشمن باتمام قو
#در_محضر_شهید 6⃣3⃣
ڪارتان را برای خدا نڪنید،
برای #خدا ڪار ڪنید ...
#تفاوتش فقط همین است ڪه ممڪن است حسین در #ڪربلا باشد و من در حال #ڪسب_علم برای رضای خدا
#شهید_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 2⃣4⃣ #آمریڪا اگر می توانست چیزی در مقابل شهادت🌷 قرار دهد #پیروز می شد اما هیچ قدرتی
#در_محضر_شهید 3⃣4⃣
🌷برای ما،
#ڪربلا بیش از آن ڪه
یڪ #شهـر باشد، یڪ افق است
ڪہ آن را بہ تعداد شهـدایمان
#فتح ڪردہ ایم🍃
#شهـید_مرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
بیسیم ها تــــمام #شب این را صدا زدند:
#غـــــواص ها...
در آتش و خـــــون دست و پـا زدند!
اڪسیر #عشق بـود ڪہ در جـان ما زدند
حـرف از زیــارت حـــــرم #ڪـــربلا زدند
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷 #شهیدی_که_چیزی_از_پیکرش_باقۍنماند_جز_دست 🍃🌹قبرها را حفر می کند و #اشک میریزد.
خواب #ڪربلا را دیده بود
حضرت از #ضریح مبارڪ بیرون آمد و خطاب به او فرمودند:
توهم مال این #دنیا نیستی
خودت راصاف ڪن،
اعمالت راصاف ڪن
بیا پیش ما...
#شهید_مدافع_حرم #شهید_علے_امرایی🌷
هدیہ به روح مطهرش صلواتـــــ .
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 #شهید_عباس_آسمیه 💠نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد 🔹عباس #نصفی از #حقوق ماهانه
#راوی مادر شهید آسمیه🕊
عباس در #اربعین روانه ڪربلا شد
وقتی از او پرسیدم:
#اولین آرزوی ڪه در #ڪربلا ڪردی
چه بود، پاسخ داد:
#شهادت وبعد از ۴۰ روز از اربعین
به #آرزویش🍂 رسید.
#شهید_عباس_آسمیه🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چه زیبا #عاشقانه های زندگیَت را بیان کردی نمیدانم چه بگویم...... جز #اشک، جز شرمندگی، بهترین #معشوق
همسرش میگفت:
در فصل #پاییز به دنیا آمد
درفصل پاییز #ازدواج کردیم
در فصل پاییز #ڪربلا رفتیم❤️
درفصل پاییز هم #شهید شد😔💔
عجب فصلی بود این فصل پاییز...
#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_15855718.mp3
7.59M
🎵 #مناجات_شهدایی
🔸 #شهیدان نگاه ڪنید به حال ما
🔸شما را به حق خاڪ جبهه ها
🔸ان شاءالله ماهم بریم
🔸مثل شما تا #ڪربلا🌷
🎤🎤 #میثم_مطیعی
#شب_زیارتی_ارباب
#التماس_دعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5902529741931414471.mp3
6.79M
پیشت نباشم دلم آشوبه💓
دلمـ❤️ فقط تو #ڪَربلا خوبه
🎧🎧 #زمینه
🎤🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•﷽•
از عشق #حسیـღـن ،دل بریدن ممنوع..❌
غیر از غم #ڪربلا شنیدن ممنوع
روے دلِ من نوشتہ جز#ثارالله
رفٺ و آمد هرڪس اڪیداً ممنوع😎❤️
#دل_فقط_جاےحسین_اسٺ❤
#شبتون_شهدایی 😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞
🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی
🇮🇶 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #چهل_ونهم
ناباورانه نگاهم ڪرد و من شاهدی مثل امیرالمؤمنین﴿؏﴾ داشتم ڪه میان گریه زمزمه ڪردم :
_مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین ﴿؏﴾ امانت سپردی؟ به خدا فقط یه قدم مونده بود...
از تصور تعرضعدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود ڪه مستقیم نگاهم میڪرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم ڪه باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :
_زخمی بود، داعشیها داشتن فرار میڪردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن ڪه سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!
و هنوز وحشت بریدن سرعدنان به دلم مانده بود ڪه مثل کودکی ازترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محڪمتر گرفت تا ڪمتر بلرزد و زمزمه ڪرد :
_دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست امیرالمؤمنین﴿؏﴾ بودی و میدونستم آقا خودش #مراقبته تا من
بیام!
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود ڪه سریتڪان داد و تأیید ڪرد :
_حمله سریع ما غافلگیرشون ڪرد! تو عقبنشینی هرچی زخمی و ڪشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!
و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم ڪه عاشقانه نجوا ڪردم :
_عباس برامون یه نارنجڪ اورده بود واسه روزی ڪه پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجڪ همرام بود، نمیذاشتم
دستش بهم برسه...
ڪه از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :
_هیچی نگو نرجس!
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا ڪه آتش غیرتش فروڪش ڪرده بود،لالههایدلتنگی را درنگاهش میدیدم
و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود ڪه یڪی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد. رزمنده با تعجب به من نگاهمیڪرد و حیدر او را ڪناری ڪشید تا ماجرا را شرح دهد ڪه دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از فرماندههان بودند ڪه همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
باپشتدستم اشڪهایم را پاڪ میڪردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم ڪه نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یڪی از فرماندهها را در آغوش ڪشید. مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود ڪه دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد ڪه نقش غم از قلبم رفت. پیراهنوشلواری خاڪی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را درآغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت ڪرد و باعجله سمت ماشین برگشت. ظاهراً دریای آرامش این فرمانده نه فقط قلب من ڪه حال حیدر را هم بهتر ڪرده بود.پشت فرماننشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :
_معبر اصلی به سمت شهر باز شده!
ماشین را به حرڪت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود ڪه حیدر رد نگاهم را خواند و به عشق #سربازی اینچنین #فرماندهای سینه سپر ڪرد :
_حاج قاسم بود!
با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا #پناهمردمآمرلی در همه روزهای محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد. حیدر چشمش به جاده وجمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش حاجقاسم جا مانده بود ڪه مؤمنانه زمزمه ڪرد :
_عاشق سیدعلی خامنهای و حاج
قاسمم!
سپس گوشه نگاهی به صورتم ڪرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :
_نرجس! به خدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میڪرد!
و دررڪاب حاجقاسم طعم#قدرتشیعه را چشیده بود ڪه فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای داعش خط و نشان ڪشید :
_مگه #شیعه مرده باشه ڪه حرف #سیدعلی و مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به #ڪربلا و #نجف برسه!
تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر مدافعان شهر چه ڪرده بود ڪه مرگ را به بازی گرفته
و برای چشیدن شهادت....
ادامه دارد....
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
☘ #کپی_باذکرنام_نویسنده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🍁دیروز #ڪربلا و غم غربت حسین ع
🌱امروز یڪ جهان و غم غربت شما😔
🍁دیروز بے وفایے💔 و حالا بہ لطف ما
🌱تمدید مے شود ز گنـه #غیبت شمـا
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh