eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣8⃣2⃣ 🌷 💠شنیدم انجام ڪار خیر، موجب شدن دعا میشہ ..... 🔸 از خصوصیات اخلاقی این بود ڪہ زیاد بہ دیگران ڪمڪ مےڪردند، فرقے هم نداشت📛 ، هر جا و هر ڪسے ڪہ نیاز به ڪمڪ داشت، حتـے توے ....‌ 🔹 اتفاقا موقعیتش هم براشون پیش مےاومد و حتـے از اینڪہ طرف، ابراز نیاز ڪنہ، ایشون بہ محض اینڪہ مےفهمیدند فلانےنیازمنده، بہ سراغشون مےرفتند. 🔸 مثلا دفعہ‌ے اولے ڪہ رفتہ بودیم سفر ، در شهر فاصلہ ے هتل تا حرم امام علے علیه السلام زیاد بود؛ بین مسافران همراه ما، پیرزنے بودند ڪہ بہ سختے راه مےرفت، آقا جواد بہ محض دیدنشون بہ یڪے از افرادے ڪہ چرخ دستی💺 داشت، پولے دادند ڪہ پیرزن را تا برسونند .... 🔹 آقا جواد همیشہ مےگفتند از مےخوام بہ واسطہ ے ڪمڪ بہ دیگران بشم ..‌‌. دعاشون مستجاب شد✅ ♨️چہ عاقبت بخیرے بهتر از 🌷 ✍ نقل از همسر شهید مدافع حرم: 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣8⃣2⃣ 🌷 🔸اهمیت بسیاری به می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتشـ🕊 منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا گرفت»📣 🔹حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان 🚗به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل🌸 چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند. 🔸برای مهم بود که به مجالس شادی برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی🔊 طی شد و خاطرم است که برخی میگفتند، عروسی جواد به مجلس ختم شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد👌 و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت🚫. 🔹 را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود✅. راوی_همسر_شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣0⃣1⃣1⃣ 🌷 💠 آماده خبر شهادت 🔰 صحبتی که با هم داشتیـم☎️ ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر🕐 روز سه شنبه، شانزدهم خرداد📆 با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به شهادت🌷 رسید. 🔰من از شب قبلش خیلی دلشوره💓 داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم⚡️ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست❌اینجا همه چیز است. اصلا دلشوره نداشته باش." 🔰و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند😌 اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش☎️ بودم، که تماس نگرفت📵 تا دیروقت هم ماندم. 🔰بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح💔 شده و تیر به دستش خورده💥 اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. 🔰به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم. گفتم: "نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ میزند📞" 🔰نمیخواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم🚫 اما وقتی مســجد🕌 محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. 🔰سری های قبل اصلا آماده شنیدن نبودم❌ ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار تر شده بودم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh