( radio P E L A K ) شهید مالکوم ایکس.mp3
3.16M
🎙 ابوذر مدرن
نمایش صوتی | #شهید_مالکوم_ایکس رهبر مسلمانان سیاهپوست در آمریکا
شهادت🌹۲۱ فوریه ۱۹۶۵ میلادی
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
در آسمان #چشم_تو دریا چه میکند؟
در وسعت نگاه تو😍
دنیـ🌍ـا چه میکند؟
ما #غرق ازدحام نفسگیر ماسهها
بودیم و این #خیال_تو 💭
با ما چه میکند...⁉️
#شهید_روح_الله_نوزاد
#شهید_عبدالصمد_امیدپور
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹🍃 قیمت ندارد جـان تو #بابا قیمت ندارد نالهی #مادر هرچه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای #خندهی_آ
میدانی ...
هر #قلبی "دردیـ💔" دارد...
💥فقط
#نحوه ی ابراز آن متفاوت است!
برخی
آن را در #چشمانشان پنهان می کنند😢
و برخی در #لبخندشان....!
#سردار_سلیمانی
#زینب_جان_نازدانه_ی
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹وی به عنوان " #مرد_سایه" و مغز متفکر حزب الله لبنان شهرت داشت. دولت ایالات متحده برای دریافت هر اطل
#راه_شهادت بستـہ نیست ❌
هنـوز هم
مےشود #شهیـد شد 🌷
💥امـا هنوز
شرط شهیـد شـدن
#شهـادتانہ زیستن است👌
#شهید_جهاد_مغنیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر
💠عشق به سپاه
🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند, مخالف بودند. میگفتیم: حسین تحصیلات دانشگاهیت📚 رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو #سپاه. این برات بهتره
🔹زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه, در کنکور سراسری رشته #تکنسین اتاق عمل قبول شده بود. یه روز به من گفت: #بابا من اگر دکتر هم بشم, میخواهم برم سپاه. پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل📖 بدم.
🔸من در انتخاب #شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید✅ و من هم #حمایتتان میکنم. راجع به #حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با #مدرک_دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی.
🔹حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم, قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم🙂 گفتم : چرا؟ گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این #عقیده از دانشگاه خارج بشم. " و ما #قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند.
به نقل از: پدر بزرگوار شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپا
5⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠کرامات شهید
🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم #اختلاف خیلی بزرگی پیداکرده بودند. طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن😔 من هم چون #همدان زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور💕 باشم. خیلی سخت گذشت.
🔰یه شب داشتم #کانال_شهدای مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی🌷 شدم. دلمـ❤️ ازبس گرفته بود گفتم: ان شاءالله به تشییع⚰ #شهید میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست💔
🔰گفتم : حتما #لیاقت نداشتم تومراسم حضور داشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری #شهید داشتم می رفتم🚗 شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه #پدرومادرت برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم.
🔰ولی نزدیک های راه ی دفعه #یاد_شهید افتادم بهش #متوسل شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن💞 من ۱۰۰ تا #زیارت_عاشورا هدیه می کنم به روح مطهرت✨
🔰هرچند ته دلم می دونستم نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو #مغرور و یه دنده بودند وقتی نزدیک خونه پدرم🏡 شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با #همسرم روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب میدیدم😦 خیلی راحت هردوباهم #آشتی کردن چیزی که امکان نداشت⭕️
🔰ولی آنقدرکه شهید #پیش_خدا با آبرو بودن که روی من گناه کار رو زمین ننداختن و خدا به حرمت خون پاک #شهید_غلامی به من عنایت ویژه ای کردند😍
#شهید_حسین_معزغلامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خوش اومدی مسافرم تومیدانی بر عباسهای دوران در خان طومان چه گذشت😭 #شهید_علیرضا_بریری🌷 #شهید_کربلای_
تو حاشیه تشیع پیکر #شهید_بریری🌷 قبل از اینکه تابوت شهید⚰ رو بزارن تو ماشین🚑، دیدم دوتا #مادر گریون😭 تو ماشین نشستند.
یکی نقاب داشت و نشناختمش ...
اما اون ته ماشین یه #مادر، تو دستش گل نرگس🌸 بود و منتظر تابوت #شهید، البته دستاش هم میلرزید ...
#مادر_شهید_بلباسی بود😢
دلش تنگ شد💔 واسه #پسرش اومده بود استقبال دوست #محمدش. تابوت که رفت تو ماشین خم شد و #تابوت رو بوسید ...
💕حس #مادرانه، #دلتنگی، #انتظار و #چشمان_خیس رو تو یه لحظه پشت ماشین دیدم😔
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_علیرضا_بریری
#امان_از_دل_زینب💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(67) 3⃣جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حزب شیطان در همین دوم
❣﷽❣
💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(68)
در جریان جنگ بزرگ احزاب چند نکته قابل تأمل است که اهمیت و نقش آن را در تاریخ اسلام دو چندان می کند.
1⃣ نخست نقش برجسته امیرالمؤمنین علیه السّلام در رقم زدن سرنوشت این جنگ که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ضربه ایشان را-که به هلاکت عمروبن عبدود و ایجاد رعب در سپاه دشمن انجامید-برتر از عبادت ثقلین یعنی جن و انس دانسته اند.سرنوشت اسلام و مخالفان آن در جنگ احزاب قطعی شد.
2⃣ نکته دوم نقش سلمان فارسی و تدبیر او برای حفرخندق بود که نام او را در میان اصحاب برجسته ساخت.
این جایگاه-با حکمتی که سلمان از آن برخوردار بود و با تبعیتی که از ولایت در دل و جان او ریشه دوانده بود-تا بدانجا پیش رفت که وی شایسته رسیدن به مقام اهل بیتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد.
از این پس بود که قوم آخرالزمانی سلمان به بهانه حضور او در میان اصحاب بارها و بارها از زبان مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مورد ستایش قرار گرفتند.
3⃣ سومین موضوع قابل بررسی در جنگ احزاب، اتحاد گونه های مختلف دشمنان و آشکارشدن باطن آنان برای مقابله با اسلام بود، اتفاقی که به نظر می رسد امروزه نیز برای مقابله با انقلاب اسلامی در حال عمل است.
اساساً به نظر می رسد که جریان باطل در طول تاریخ در لحظه برخورد قاطع با جریان حق تلاش می کند تا همه اطراف را در جنگ درگیر کرده و بار مسئولیت را در میان همه تقسیم نماید.
این همان آموزش شیطانی است که در جریان ترور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در لیلة المبیت به مشرکان داده شده.
اما نکته جالب در اینجاست که علیرغم این فراخوان بزرگ و لشکرکشی عظیم، سیرجهانی شدن اسلام از همین نقطه آغاز می شود. در جریان حفر خندق واقعه ای اتفاق می افتد که طی آن ییامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بشارت فتح فارس، روم و یمن را به ما مسلمانان می دهد.
پس از این واقعه بود که “صلح حدیبیه” شکل گرفت و در آن فضای آرام و بدور از جنگ، دعوت سران جهان به اسلام آغاز شد.
در جنگ خیبر، یهود کاملاً آشکار و بدون همراهی مشرکان در برابر سپاه اسلام قرار می گرفت که سرانجام با رشادت وصف ناشدنی امیرالمؤمنین علیه السّلام به شکستی سنگین تن دادند و یهود فدک نیز در این سرنوشت با آنان شریک شد.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_47.mp3
6.06M
#سفر_پرماجرا ۴۷
✨اگه قلبت ایمان آورد و با خدا عجین شد؛
عزیزکرده خدایی.
و درست وقتیکه همه تنهات میذارن،
همون رفیق قدیمی
یه عالَمه فرشته رو میفرسته استقبالت
تا آب توی دلت تکون نخوره👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گوش_کنید🎧🎧
خود #شهید با شما حرف می زند !!!
🎬صدا و تصاویر #شهید_مهدی_رضاخانلو
#شهدا_شرمنده_ایم ...😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠#راز_کانال_کمیل ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 7⃣3⃣ #قسمت_سی_وهفتم 🔻مردانگی ✨سرم را سمت آسمان بالا ب
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
8⃣3⃣ #قسمت_سی_وهشتم
🔻آب
✨جَو عجیبی در بین نیروها ایجاد شد. ابراهیم به بچه ها گفت: حالا که می خواهید بمانید، تا تکلیف مجروحان مشخص شود باید آب، مهمات و هر چیز خوردنی که در کانال است جیره بندی شود. در کمتر از چند دقیقه، همه ی قمقمه های آب، در کف کانال و در مقابل ابراهیم قرار گرفت. زمان تقسیم بندی آب شد. قمقمه ها کم و تعداد تشنه ها بسیار. کار آقا ابراهیم بسیار سخت شده بود. اسرای بعثی هم که تشنه بودند با تعجب به ما نگاه می کردند. ابراهیم اما همه را شمرد؛ حتی اسیران بعثی را. سپس به تعداد اندک قمقمه ها نگاه کرد. احتیاج به حل معادلات ریاضی نبود. آب آنقدر کم بود که هر کسی را برای تقسیم دچار سرگردانی می کرد.
✨ابراهیم منش پهلوانی داشت. او به هر اسیر بعثی یک قمقمه آب داد! یکی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کرد. ولی ابراهیم گفت: اینها الان مهمان ما هستند، ما ایرانی ها رسم داریم بهترین چیزهایمان را برای مهمان می گذاریم. مولا و مقتدای جوانمرد عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می دانست. چگونه می شود دم از علی زد و مرام او را نداشت. دیگر کسی به ابراهیم ایراد نگرفت؛ زیرا آنها هم درس گذشت و ایثار را از مکتب راستین ائمه اطهار آموخته بودند.
✨سپس ابراهیم به هر سه مجروح یک قمقمه و هر شش سالم، یک قمقمه آب داد. معرفت بچه ها تا جایی بود که با وجود گرمای روز، خستگی و عطش بسیار، بعضی از سالم ها از سهمیه ی آب خود چشم پوشی کردند و آن را به مجروحان می دادند. تعدادی کنسرو هم جمع شد که به هر هشت مجروح یکی رسید و به بقیه چیزی نرسید.
✨بچه های کانال با صورت های زرد و خاکی، با پوستی خشک شده و لب هایی ترک خورده از بی آبی، مظلومانه با دشمن می جنگیدند و ذره ای ترس و واهمه به خود راه نمی دادند. آنها ایستاده بودند و با همه ی وجود مقاومت می کردند، اما خستگی و بی خوابی واقعا آنها را کلافه کرده بود. تیر و آتش دشمن بر آنها مسلط بود. دشمن حتی مسیر تدارکات و رساندن نیروهای کمکی به کانال را نیز با آتش جنگ افزارهاشان بسته بود.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh