eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
8⃣5⃣9⃣ 🌷 ✍ به روایت دوست شهید 🔰شهید آقاعبداللهی صدای داشت و حرفی که می‌زد به دل همه می‌نشست، می‌توانم بگویم تنها صدایی که دلم برای شنیدنش شده و دوست دارم هرطور که می‌شود یک بار دیگر آن را بشنوم همین صدای شهید آقاعبداللهی است. 🔰او بسیار بود و هرگز عصبانیت او را ندیدم، اهل دل‌خور شدن و از کسی نبود. بسیار دوستدار بود و می‌شد این را از صحبت‌ها و رفتارش فهمید. 🔰او بسیار پایبند اعتقادات و بود و با توجه به سن کمش با شجاعتی که داشت همواره در اتفاقات مختلف حضور بود. 🔰در ساله ۱۳۸۸ او را در بین بسیجیان دیدم و پرسیدم علی اینجا چه می‌کنی؟ نترسیدی که کشته شوی؟ پاسخ داد من فقط به خاطر آقا آمدم و هرگز از موضع خود نمی‌آیم و دست از انقلاب نمیکشم. 🔰حدود ۱۰ روز قبل از اعزامش به سوریه او را دیدم و گفت قصد رفتن به را دارم، گفتم می‌روی تا شوی؟ گفت نه مدافع حرم نمی‌شوم می‌روم تا شوم. گفتم پس فرزندت چه می‌شود؟ گفت خداوند بزرگ است. با توجه به اینکه پیکر علی بازنگشت من حس می‌کنم واقعاً او شده است. 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐۲۳ دی ماه سالروز شهادت مدافع حرم " علی آقا عبدالهی " گرامی باد 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷 #یاد_یاران 8⃣0⃣1⃣ 💠 آتش به اختیار 📌خاطره ای از #شهید_احمد_کشوری🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سی دو سال از تاریخ این عکس میگذرد... زیر رگبار گلوله پیکرم می سوخت قلب را سپردم به خواهرم نمیسوخت  بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمی میرد که من عشق شهادت را از مولایم علی گیرم <دست نوشته شهید علی شاه آبادی> شهید بسیجی "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیان اند که در دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به سرورشان حسين ع پیوستند و چه زیبا گفت پیر خمین: چه سعادتمند هستند این شهيدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.  ❤️ متولد سال ۱۳۴۶ در روستای چسکین از شهرستان بویین زهرا از توابع استان ۱۱قزوین میباشد مزار وی در بهشت زهرا تهران در قطعه ۲۶، ردیف ۹۴ شماره ۱۴ قرار دارد. ❤️ نیز متولد ۱۳۴۴ در اراک میباشد گلزار وی در بهشت زهرا تهران میباشد چه خوش گفت سید شهيدان اهل قلم آوینی بزرگ که گمنامی فقط برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه آجر ها در گمنامیست. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍در سال 1389 دانش آموخته دانشگاه امام حسین (ع) شد و سپس وارد شغل مقدس شد و به تربیت و آموزش پرداخت. ❣شهید محمد کامران آن چنان این شغل مقدس بود که بنابه گفته همکارانش؛ هنگام نیز با لباس مقدس به خواب میرفت و زمانی که علت این کار را جویا می شدند، میگفت: ❤️من با نذر و نیاز های فراوانی توانسته ام به این شغل مقدس وارد شوم، از آن می ترسم که خواب عزرائیل جانم را بستاند و این لباس مقدس بر نباشد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمایش مستند " تولد حسن" روایتی متفاوت از زندگی شهید مدافع حرم #حسن_قاسمی_دانا یکشنبه(۲۳دی ماه) ساعت ۱۷ الی ۱۹ #مشهد_سینما_هویزه 🍃🌷🍃🌷 @ShahidNazarzadeh
⤴️ توصیه های شهید مدافع حرم 🌷عباس آبیاری🌷 ✔️همیشه مراقب هم باشید و در مقابل ظلم بایستید ... ✔️ از چادرتان محافظت کنید... ✔️با شهامت و غیرت زندگی کنید ✔️با نان حلال زندگی کنید #شهید_عباس_آبیاری🌷 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣5⃣9⃣ 🌷 💠شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند 🌸۸ دی ماه ۷۰ در تهران به دنیا آمد. روحیه اش بود و ارادت خاصی به داشت، مخصوصا شهید بابایی، شهید کشوری و شهید کلهر. 🌸اهل و امر به معروف بود. با جذبه، و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جدو و کونگ فو فعالیت داشت و هم بود. چندین بار کشوری را بدست آورد. 🌸از ۲۱ سالگی مشتاق و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود . 💐بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به ، با توسل و مدد گرفتن از امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع)، کرده بود تا زمانی که پایش به حرم خانوم حضرت زینب(ع) نرسد . نذرش هم قبول شد... 🌸فردای روزی که از کربلای معلا برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به برد . بعداز یک ماه در تاریخ ۱۲ دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود. بهترین لحظه عمرش بود... سریع کرد و راه افتاد. 🌸...سرانجام در ۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه شد. همیشه آرزو داشم روی شناسنامه اش بخورد که خداوند مهربان در ۲۱ دی ماه ۹٤ او را به آرزویش رساند... 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#سهمشان_از_سفره_انقلاب بفرمایید ساچمه پلو بدون قاشق 👆 در سفـره اگر کنار نـان جا داریم، آرام خوشیم #طبع_بـاران داریم .. مدیون عـروج لاله هایـی پاکیم، از خون تمـامی #شهیــدان داریم .. #یادشان_باصلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#امداد_غیبی 💠ماجرای حمله زنبورها🐝 به پادگان حزب الله 🔰 #سردارکریمی مشاور اسبق ریس بنیاد شهید که در تشکیل حزب الله لبنان نیز حضور داشته میگوید: 🔸جلسه مهمی با حضور #شهیدسیدعباس_موسوی و فرمانده هان حزب الله داشتیم ناگهان زبنورهای وحشی🐝 به پادگان #حمله کردند با ما کاری کردند که کل پادگان را تخلیه و برای خلاصی از دست آنها به سمت کوه⛰ رفتیم 🔸وضع جوری شده بود که کسی جز به فرار فکر نمیکرد🗯 مدتی بعد که از پادگان دور شدیم ناگهان پادگان توسط #موشکهای اسرائیلی به طور کامل منهدم شد💥 ما مانده بودیم و بهت از این #امداد_غیبی دیگر خبری از زنبور ها نبود❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 💠💠 و (37) 🌐 قسمت هفتم: بنی اسرائیل؛ حزب شیطان 1⃣ علیه السّلام: آخرین دوره حکومت انبیاء بر بنی اسرائیل پس از داوود نبی و به سفارش و نصب او فرزندش سلیمان در سال 1017 پیش از میلاد به جانشینی وی می رسد. این امر به دلیل مخالفت های بی شمار گروهی از بنی اسرائیل و بهانه کردن سن کم سلیمان علیه السّلام که بارها و بارها پس از آن به عنوان حربه ای مؤثر در تاریخ از سوی حزب شیطان مورد استفاده قرار گرفت-به راحتی انجام نشد و بدینسان آغاز حکومت این پیامبر بزرگ الهی با چالش هایی جدی همراه شد. در ادامه با تدبیر سلیمان علیه السّلام و تقدیر خداوند، بنی اسرائیل در دوران حکومت این پیامبر بزرگ به درخشان ترین دوران خود در تاریخ این قوم و بلکه تاریخ بشریت رسید که قرآن کریم آن را از زبان سلیمان علیه السّلام و به عنوان دعا و درخواست او به عنوان مُلکی معرفی می کند که پس از او شایسته هیچ کس نباشد. در اینجا این نکته شایان ذکر است که دعا و نفرین پیامبران در تعالیم الهی و با اذن خداوند صورت می گیرد و بر این اساس آنچه از ایشان به عنوان دعا یا نفرین به ما رسیده، تقدیرات الهی است که لازمه آن دعای پیامبر بوده است. لذا شکوه و عظمت خارق العاده حکومت سلیمان نبی حلقه ای از مجموعه برنامه ها و تقدیرات خداوندی برای ملک عظیم به شمار می آید که در آن دوره تاریخی ضرورت و استعداد تحقق آن نمایان گشته است. در این دوران قدرت و معرفی به سلیمان علیه السّلام داده می شود که به وسیله آن می تواند کلام حیوانات را شنیده و با آنان گفتگو نماید. قرآن کریم این دانش را به نام “منطق الطیر” به ما معرفی می کند. دو مصداق از این توانایی سلیمان علیه السّلام و استفاده وی از آن برای تقویت و تثبیت حکومتش در قرآن کریم در قالب داستان هدهد و خبر وی از بت پرستی قوم سبا و نقش این پرنده در همراهی با سلیمان علیه السّلام و مدیریت دعوت ایشان به دین خداوند و همچنین داستان مورچه در جریان یکی از لشکرکشی های سلیمان علیه السّلام بیان شده است. همچنین به فرمان خداوند، باد با سرعتی زیاد که می توانست مسافت یک ماه را در یک نیمروز طی کند در تسخیر سلیمان علیه السّلام قرار داشت و از آن برای اداره امور حکومت بهره می برد. 🔻🔻🔻 . . . 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6005960023367221754.mp3
8.2M
#سفر_پرماجرا ۱۶ ✍نوع زندگی بعد از مرگ وابسته به سلامتِ قلب ماست. قلب های عاشـ❤️ـق تر، سالم ترند، و دل کندن از دنیا، برایشان شیرین تر و آسان تر است👆 🎤🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#زندگی_اورژانسی 🍂ده‌ماه از تولد پسرم گذشته بود که حاج‌سعید در عمیات #کربلای_5 در منطقه #شلمچه به‌شدت مجروح شد. 🍂گلوله توپی که به کنارش ‌خورد، منجر به #تخلیه کامل چشم راست، #شکستن کتف راست، استخوان‌های دست چپ و گوش چپش شد. بعد از بهبودی نسبی، درحالی‌که دکتر برای حاج‌سعید #فیزیوتراپی نوشته بود، درمان را #نیمه‌کاره رها کرد و به جبهه‌ها بازگشت. 🍂در عملیات #آزادسازی_فاو، شهید سعید سیاح‌طاهری #شیمیایی ‌شد. همسرش آن‌روزها را این‌گونه تشریح می‌کند: به یاد دارم وضعی #نگران‌کننده‌ داشت. سرفه‌های بد و قرمزی‌هایی در جای‌جای بدنش مشهود بود، اما او قبل از خود، نگران من و بچه‌ها بود؛ به‌نحوی‌که از من و فرزندانم #فاصله می‌گرفت تا ما از #عوارض احتمالی آن دور بمانیم. 🍂حاج سعید با اینکه جانباز هفتاد درصد بود ولی دست از #جهاد نکشید، شبی که میخواست به سوریه برود همه رفقا و خانواده رو جمع کرد برای #خداحافظی و آخرش گفت: « اللهم انی اسئلک أن تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک» خدایا از تو می خواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خود قرار دهی. بعد از چند ماه دعایش #مستجاب شد... #شهید_سعید_سیاح_طاهری🌷 #شهید_مدافع_‌حرم #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍شهید آوينى براى اونوشته بود: 💢آن #آستين خالى كه با باد اين سوى و آن سوى میشود نشان مردانگیست. گاهى باد🌬 فقط بايد به افتخار #حسين_خرازى بِوَزد🍃 تا نامردهاى روزگار رسوا شوند.! #شهید_حسین_خرازی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کوچه هایمان را به #نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از #گذرگاه_خون کدام شهید است که با #آرامش به خانه می رسیم! #شهید_روح_الله_صحرایی 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣5⃣9⃣ 🌷 💠یک زندگی ساده 🌸یکی از چیزهایی که خیلی بدش می آمد کردن بود، روی چشم و هم چشمی و حساس بود، اگر مهمانی می رفتیم که چند نوع غذا داشتند، ناراحت می شد و می گفتند: با غذا هم سیر می شدیم. 🌸وقتی چیزی می خرید توجه می کرد که فروشنده فرد مومن و باشد، از فروشنده خرید نمی کرد، هر چند ارزان تر هم می فروخت... 🌸در مورد خیلی دقت داشت، تاریخ خمسی مشخص داشت و حسابی باز کرده بود و پولهایی که خمس به آنها تعلق نمی گرفت را به آن حساب واریز می کرد، در تاریخ خمسی به انبار می رفت و خمس برنج و مایحتاج سالیانه ای که اضافه کرده بود را حساب می کرد. وقتی به کسی میداد سعی می کرد کسی متوجه نشود، حتی من. 🌸حاصل ازدواجمان دو پسر بود که در تاریخ 14 / 4 / 91 مصادف با نیمه شعبان بدنیا آمد و محمد جواد در تاریخ 7 / 3 / 95 در حالی که شش ماه از شهادت بابا می گذشت، به دنیا آمد، در حالی که بابا در تاریخ 16 / 9 / 94 آسمانی شد و با ذکر دعوت حق را لبیک گفت و اسمش را با لقب مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها تا ابد جاودانه کرد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🔴دلتنگ پدر شده بود با "بغض و گریه" خوابید ‌ ‌ 🔻به روایت همسر شهید: دلتنگی خانواده شهدا هیچ‌گاه رفع نمی‌شود. چند شب گذشته فاطمه زهرا #دلتنگ پدر شده بود. شب با بغض و گریه خوابید. ‌ ‌ ‌🔻در خواب #پدرش را دیده بود که به او می‌گوید، فاطمه زهرای بابا، من #زنده هستم. تو مرا نمی‌بینی، اما من می‌بینمت. #همیشه همراهت هستم. ❣من هم سخنان پدرش را تایید کردم، اما فاطمه زهرا با #بی_قراری می‌گفت، می‌خواهم بابا من را در آغوش بگیرد. می‌خواهم دستانم را بگیرد.‌ ‌ #شهید_سعید_انصاری‌🌷 #شهید_مدافع_حرم #سالروز_شهادت ‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 2⃣3⃣ 💞ﺻﺒﺢ ﻗﺒﻞ از ﻋﻤﻞ ﺗﻨﻬﺎ بودیم. دستم را ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﺬاﺷﺖ به ﺳﯿﻨﻪاش. ﮔﻔﺖ: "ﻗﻠﺒﻢ دوﺳﺖ دارد ﺑﻤﺎﻧﯽ، اﻣﺎ ﻋﻘﻠﻢ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ اﯾﻦ دﺧﺘﺮ از ﭘﺎﻧﺰده ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﭘﺎي ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺘﻪ. ﺧﺪا زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎي زﻧﺪﮔﯽ را ﺑﺮاي ﺑﻨﺪه ﻫﺎي ﺧﻮﺑﺶ ﺧﻠﻖ ﮐﺮده. او ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ از آﻧﻬﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ. ﺷﺎد ﺑﺎﺷﺪ." ﻟﺐ ﻫﺎش ﻣﯽ ﻟﺮزﯾﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: "ﻣﻦ ﮐﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎي ﺷﺎد زﯾﺎد داﺷﺘﻢ. از ﺟﺒﻬﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﺎت، زﻧﺪه ﺑﻮدﻧﺖ، ﻧﻔﺲ ﻫﺎت، ﻫﻤﻪ ﺷﺎدي زﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ اﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻤﺖ ﺷﺎدم." گفت: "من ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﺮات ﺷﻮﻫﺮي ﻧﮑﺮدم.از اﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻢ ﺑﺎﺷﻢ.ﺗﻮ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽ روي." ﮔﻔﺘﻢ: "ﺑﮕﺬار دوﺗﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮوﯾﻢ." 💞 ﻫﻤﺎن ﻣﻮﻗﻊ ﺟﻤﺸﯿﺪ و رﺳﻮل آﻣﺪﻧﺪ. ﭘﺮﺳﺘﺎرﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺮاﻧﮑﺎر آوردﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را ﺑﺒﺮﻧﺪ. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻧﮕﺬاﺷﺖ. ﮔﻔﺖ: "ﭘﺎﻫﺎم ﺳﺎﻟﻢ اﺳﺖ.ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻢ راه ﺑﺮوم.ﻫﻨﻮز ﻓﻠﺞ ﻧﺸﺪه ام." ﺟﻠﻮ ي در اﺗﺎق ﻋﻤﻞ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺻﻮرت ﺟﻤﺸﯿﺪ و رﺳﻮل را ﺑﻮﺳﯿﺪ.دﺳﺖ ﻣﻦ را دو ﺳﻪ ﺑﺎر ﺑﻮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ: "اﯾﻦ دﺳﺖ ﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ زﺣﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪه اﻧﺪ. ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮ زﺣﻤﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ." ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮد و ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺗﺎ آﺧﺮش ﻫﺴﺘﯽ؟» گفتم «هستم» و رفت، حتی برنگشت پشتش را نگاه کند. ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 3⃣3⃣ 💞 {«ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺮﻧﮕﺮدد؟» ﻟﺒﻪي ﺗﺨﺖ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻧﺸﺴﺖ، ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺗﻢ زده ﻫﺎ. ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻪ ﮐﺎر ﮐﻨﺪ؟ ﻓﮑﺮش ﮐﺎر ﻧﻤﯽ ﮐﺮد. ﻫﻤﻪي ﺑﺪﻧﺶ ﮔﻮش ﺷﺪه ﺑﻮد ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ... دﮐﺘﺮ ﺑﺎ ﯾﮏ درﺻﺪ اﻣﯿﺪ ﺑﺮده ﺑﻮدش اﺗﺎق ﻋﻤﻞ. ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد« ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻞ ﺧﻮدﺗﺎن ﺑﺮ ﻣ ﯽ ﮔﺮدد.» ﭼﻨﺪ ﺑﺎر وﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ. اﻣﺎ ﺑﺮاي دﻋﺎ ﺧﻮاﻧﺪن ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻧﺪاﺷﺖ. ﺣﺎل ﺧﻮدش را ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ. راه ﻣﯽ رﻓﺖ، ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ. ﭼﺎدرش را ﺑﺮﻣﯽ داﺷﺖ، دوﺑﺎره ﺳﺮش ﻣﯽ ﮐﺮد. 💞ﺳﺮ ﻇﻬﺮ ﺻﺪاش زدﻧﺪ. ﭘﺎﻫﺎش را ﻫﻤﺮاه ﺧﻮدش ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ دم اﺗﺎق رﯾﮑﺎوري. ﺗﻮي اﺗﺎق ﺷﺶ ﺗﺎ ﺗﺨﺖ ﺑﻮد. دو ﺗﺎ از ﻣﺮﯾﺾ ﻫﺎ داد ﻣﯽ زدﻧﺪ.ﯾﮑﯽ اﺳﺘﻔﺮاغ ﻣﯽ ﮐﺮد.ﯾﮑﯽ اﺳﻢ زﻧﯽ را ﺻﺪا ﻣﯽ زد و دو ﻧﻔﺮ دﯾﮕﺮ از درد ﺑﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪﻧﺪ. ﺗﺨﺖ آﺧﺮ دﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﻮد. ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ اش ﺧﯿﺮه ﺷﺪ. ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯽ آﻣﺪ. ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ دﮐﺘﺮش ﻧﮕﺎه ﮐﺮد و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻧﺪ. دﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ: "ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ روح آدم ﻫﺎ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ. روﺣﺶ ﺻﺎف ﺻﺎف اﺳﺖ." ﮔﻮﺷﺶ را ﻧﺰدﯾﮏ ﻟﺐ ﻫﺎي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺮد ﮐﻪ داﺷﺖ ﺗﮑﺎن ﻣﯽ ﺧﻮرد. داﺷﺖ اذان ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. } 💞 ﺗﻤﺎم ﻣﺪت ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ذﮐﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﻗﺴﻤﺘﯽ از ﮐﺒﺪ و روده و ﻣﻌﺪه اش را ﺑﺮداﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﺗﺎ ﭼﻨﺪ روز ﻗﺪﻏﻦ ﺑﻮد ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎد ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ . اﻣﺎ زﺧﻤﺶ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﮐﺮد. ﺗﺎ دو ﻫﻔﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﭼﯿﺰي ﺑﺨﻮرد. ﯾﻮاش ﯾﻮاش ﻣﺎﯾﻌﺎت ﻣﯽ ﺧﻮرد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﯿﻤﯽ درﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﺪ. از آزﻣﺎﯾﺶ ﻣﻐﺰ اﺳﺘﺨﻮان، ﭘﯿﺶ رﻓﺖ ﺳﺮﻃﺎن را ﻣﯽ ﺳﻨﺠﻨﺪ و ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺷﯿﻤﯽ درﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. 💞دﮐﺘﺮ ...... ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺧﻮن اﺳﺖ ﮐﻪ دﮐﺘﺮ .......ﺑﺮا ي ﻣﺪاواي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻣﻌﺮﻓﯿﺶ ﮐﺮد. روز آزﻣﺎﯾﺶ ﻧﻤﯽ داﻧﻢ دردي ﮐﻪ ﻣﻦ کشیدم ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻮد ﯾﺎ دردي ﮐﻪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﮐﺸﯿﺪ. دﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮزد. ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ اي ﮐﺎش ﯾﮏ ﺑﺎر داد ﻣﯽ زد. ﺻﺪا ي ﻧﺎﻟﻪ اش ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ. دردش را ﺑﯿﺮون ﻣﯽ رﯾﺨﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﺻﺒﻮر ي و ﺳﮑﻮت ﻫﺎ ،ﭘﺮﺳﺘﺎر ﻫﺎ و دﮐﺘﺮ ﻫﺎ را ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮده ﺑﻮد. ﻫﺮﮐﺎر ي از دﺳﺘﺸﺎن ﺑﺮ ﻣﯽ آﻣﺪ درﯾﻎ ﻧﻤﯽ ﮐﺮدﻧﺪ. ﺗﺎ ﺟﻮاب آزﻣﺎﯾﺶ آﻣﺎده ﺷﻮد، ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را ﻣﺮﺧﺺ ﮐﺮدﻧﺪ ... ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5868326301718282392.mp3
15.91M
🎵 #مناجات_باشهدا ✨اموووون از زمونه گرفتار دردم لیاقت نداشتم که دورت بگردم ✨غمی دارم امشب دلم رو سوزونده من اینجا نشستم حرم تنها مونده😭😭 🎵 #سیدرضا #نریمانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍شهدا..... .... زمان بعد از شما..... عده ای کردند...و از با شما بودن پشیمان شده اند.... وشما برای عده ای شده اید.... عده ای فراموش کردند که این همه خون برای چه ریخته شد....⁉️ و عده ای دیگر در فراقتان می سوزند...😭😭 شهدا..... شهدا..... شهدا...... چه آینده ی دشواری در انتظار هاست....😔 و فقط می توان گفت: که مدام شرمنده_ایم....😭😭 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا