🕊آخرین مأموریت شهید اصغر پاشاپور با شهادت تکمیل شد از زبان خواهر #شهید_اصغر_پاشاپور (همسر شهید پورهنگ)
🌺همسر #شهید_پورهنگ از صفات اخلاقی جالب برادر شهیدش🌷 چنین میگوید: همه خاطراتم از حاج اصغر آمیخته به خنده و #شوخی بود. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود "مسئولیت پذیریش" بود. محال بود مسئولیت قبول کند و آن را به سرانجام نرساند.
🔹در روزهای آخر هم منطقه که #فرماندهان دستور به آزاد شدنش را داده بودند، را به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد✌️ و بعد به #شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت.
🔸الان هم که #پیکر ایشان بازگشته است احساس میکنم بخشی از این وظیفه و مسئولیت باعث بازگشت پیکرش بود🌷 زیرا او مقبولیتی در بین مردم دارد که با این بازگشت #وظیفهاش به سرانجام خواهد رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 9⃣3⃣
📚📖شب عملیات والفجر سه بود.همه بچهها جلو رفته بودن.حسین هم می خواست با ماشین جلو بره،پیش من اومد و گفت:عباس بچهها رفتن خط.تو،کنار ساکها وایسا و مواظبشون باش.
‼️با ناراحتی گفتم:چرا من بمونم.الان چند ماهه که توی منطقه دارم کار می کنم.حالا که شب عملیاته،باید بمونم و مواظب ساکها باشم. حسین گفت:آخه کسی نیست.
⁉️گفتم:به من ربطی نداره.اینهمه نیروی تازه وارد داریم،خب یکی از اونا رو بذار اینجا. چطور نیرویی که هنوز دوماه نشده اومده،میره جلو اون وقت من بمونم؟من دوست دارم تو عملیات باشم.
✳️اینو گفتم و رفتم توی سنگر.لحظه ای نگذشته بود که دیدم لندکروزی جلوی سنگر ایستاد. حسین و حمید نصری و راننده تو ماشین بودن.یه نفر هم پیاده شده بود و میومد داخل سنگر.تا منو دید گفت:عباس ساکت رو کجا گذاشتی؟-گفتم:توی سنگره.
✳️گفت:بذار همونجا باشه.حالا برو سوار ماشین شو.منم کلی خوشحال شدم و رفتم سوار ماشین شدم.-حسین به راننده گفت:زود حرکت کن.نزدیکی های خط،شیرازی-یکی از بچههای اطلاعات-رو دیدیم که داشت نون و حلوا می خورد.
✳️-حسین با دیدن او به راننده گفت:یه کم یواشتر برو.راننده سرعت ماشین رو کم کرد.حسین رو به من کرد و گفت:عباس این قیافه رو خوب نگاه کن. گفتم:کدوم قیافه رو.
✳️گفت:منظورم شیرازیه.-گفت:دارم می بینمش.-گفت:خوب نگاش کن،شاید دیگه هیچوقت اون رو نبینی.من اون لحظه متوجه منظور حسین نشدم.شیرازی رو نگاه کردم خیلی عادی داشت نون و حلوا می خورد.
💠اما اینکه چرا دیگه نمی تونستم ببینمش برام روشن نبود.بعد عملیات که خبر مفقود شدن شیرازی رو شنیدم یاد حرف حسین افتادم و تازه اون وقت بود که منظورش روفهمیدم.اما یه چیز رو هیچوقت نفهمیدم،اینکه حسین واقعا از کجا می دونست؟
✔️به روایت از عباس طرماحی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 0⃣4⃣
📚📖یه روز با حسین به سمت آبادان می رفتیم.عملیات بزرگی در پیش داشتیم.چندتا از کارای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده و از طرفی آخرین عملیاتمون هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم.
⁉️به حسین گفتم:چندتا عملیات داشتیم،اما هیچ کدوم اون طور که باید موفقیت آمیز نبود. این یکی هم مثه بقیه نتیجه نمیده.-گفت:برای چی؟-گفتم:چون این،عملیات خیلی سختیه. بعید می دونم موفق بشیم.
✨-گفت:اتفاقا ما تو این عملیات موفق و پیروزیم.-گفتم:حسین دیوونه شدی،توی اون عملیات های به اون آسونی که هیچ مشکلی نداشتیم،نتونستیم کاری از پیش ببریم.حالا توی این عملیات که اصلا وضع فرق میکنه و از همه سخت تره،موفق می شیم؟
🌟خنده ای کرد و با همون تکه کلام همیشگی اش گفت:حسین پسر غلامحسین به تو میگه که ما توی این عملیات پیروزیم.می دونستم که اون بی حساب حرفی نمی زنه. حتما از طریقی به حرفی که میزنه ایمان و اطمینان داره.
💠-گفتم:یعنی چی؟ از کجا می دونی؟-گفت:بلاخره خبر دارم.-گفتم:خب از کجا می دونی؟-گفت:به من گفتن که ما پیروزیم.-پرسیدم:کی به تو گفته؟-جواب داد:حضرت زینب(س).دوباره پرسیدم:تو خواب یا بیداری؟
💠با خنده جواب داد :تو چیکار داری؟فقط بدون،بی بی به من گفت که شما تو این عملیات پیروز میشین و من به همین دلیل میگم که قطعا موفق میشیم.هرچی ازش خواستم بیشتر توضیح بده،چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد.
✅نیازی هم نبود توضیح بده، اطمینان او برایم کافی بود.حسین همیشه به حرفی که میزد ایمان داشت و من هم به حسین اطمینان داشتم.
✳️وقتی که عملیات با موفقیت تموم به انجام رسید،یاد حرف اون روز حسین افتادم و ایمان و قطعیتی که تو کلامش بود و هرگز از این اطمینان به او پشیمون نشدم.
✔️به روایت از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 #مداحی_شهدایی
🔸 آی شهدا دلای ما تنگہ براتون
🎤🎤مجتبی رمضانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
کبوترانه🕊 می گردم
گِــ💫ــرد #تصاویــرتان ...
ردّی از #گذشته ها
مانـده روی قلبـم
که دلتنگمـ💔 میکند
بسیــــ😔ــــار ...
#شهدای_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صدها گله پيش #يار بردن عشق است
با #عشق_تو چوب طعنه خوردن عشق است
ای قلب تپنده جهان♥️ #مولا جان
يکبار تو را دیدن و مردن #عشق است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ای نفس #صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو درشِکنِ موی دوست💖
جان بِفِشانم زِ #شوق در ره باد صبا
گر برساند به ما
#صبح دمی بوی دوست😍
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنویسید به روی سَرِ هر #مجنونی
سهمِ او خونِ دل💔 است
از #شَعَفِ لیلاها
👈پ.ن: میگن جَوونش هنوز #برنگشته، هر جا میره اونو با خودش میبَره.
بہ همه عکسش رو نشون میده و میگه: #پسرم قشنگه؟!😔😔
#مادران_شهدای_مفقودالاثر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹#هفتم_اسفند ماه 1394 بود که خبر شهادتش🌷 در کل استان پیچید، از آن روز هر روز صفحات تقویم📆 را ورق میزدیم و بیصبرانه منتظر بازگشت این پیکر خسته بودیم. بالاخره این انتظار در ۹ تیرماه پایان یافت و خبر تفحص و کشف پیکرش که چندی بود در شمار شهدای #مفقودالاثر قرار داشت و برای همه یک آرزو بود، داغ دلها💓 را تسکین داد.
🔸شهید علی آقایی سال 1366 در #اردبیل به دنیا آمد، وی فارغالتحصیل رشته "مهندسی عمران" بود اما بجهت شدت علاقه به اهل بیت در 24 بهمن ماه سال 1394📆 برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و مردم مظلوم و مسلمان منطقه به #سوریه اعزام و پس از رشادتهای فراوان در تاریخ "هفتم اسفند 1394" به دست نیروهای تکفیری👹 به درجه رفیع #شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه📜
✍پدر و مادر مهربانم، از اینکه شما را در این سن ناراحت کردم ببخشید😔مادر مهربانم، ای زیباترین #آهنگ_عشق همیشه دوستت دارم♥️ هیچ وقت محبتهایت فراموش نمی شود. #دلسوز مهربان! نمی دانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم💕 خدا را شکر می کنم. شاید اگر دیر می شد و من کنار شما بودم👥 بدتر از این ناراحت می شدید ولی باز خدا را شکر رفتم و این موقع #بهترین_زمان بود. شاید می ماندم و از #جاماندگان بودم و شرمنده😞
#شهید_علی_آقایی
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚩مراسم شهادت #امام_هادی
(علیه السلام)
💺سخنران:
حجت الاسلام سوری
🎤مداح:
کربلایی صادق احمدی
کربلایی حسین شیرمحمدی
📆زمان:
پنجشنبه(هشتم اسفند)-ساعت۱۹
🚪مکان:
#مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده
(علامت پرچم)
خواهران برادران
#هیئت_محبان_جواد_الائمه
(علیه السلام)
🍃🌷🍃🌷
@ShahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه توبه✨
#قرائت_صفحه_صدونود
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖مناجات هر روز ماه رجب
🎤 #میثم_مطیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ای شهدا 🌷
در این سرگشتگی و #حیرانی زمانه
ما را تنها نگذارید ❌
ای رهیافتگان کوی خدا♥️
گم شده ایم در #ظلمت
به نور هدایت💫 شما محتاجیم...
#شهدا_گاهی_نگاهی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰هاشم دهقانی از #پاسداران جوان تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان بود👌 که قبل از عید به جمع #مدافعان_حرم پیوسته بود پیش از اعزام به سوریه این شهید را از دور دیده بودم اما از نزدیک ملاقات نکرده بودم👥 تا اینکه در ماموریت سوریه با این شهید #همرزم شدم و در اولین روزهای ماموریت به رشادتها و جدیت این شهید🌷 در انجام ماموریت محوله پی بردم.
🔰قبل از #عملیات ۷ اسفند ماه شهید دهقانی را به خوبی نمیشناختم تا اینکه در عملیات ۷ اسفند سال ۹۴📅 با این شهید همرزم همراه شدم و جهت انجام ماموریت به یکی از روستاهای #سوریه آماده شدیم و در شب عملیات، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء 📿به طرف یکی از روستاهای سوریه حرکت کردیم
🔰شهید دهقانی در این ماموریت #فرماندهی یکی از دسته های گردان را بر عهده داشت و در حین حرکت دسته این شهید پیش رو بود👤 و وقتی عملیات شروع شد در هر محوری که با آتش سنگین💥 دشمن مواجه میشدیم از #شهید_دهقانی خواسته میشود تا در محل حاضر شود و تا زمانی که آتش دشمن را خاموش نمیکرد باز نمیگشت🚷 تا اینکه آن روستا را به تصرف خود درآوردیم لذا در آن شب با شجاعتها و #رشادتهای این شهید جوان آشنا شدم.
🔰بنده بعد از مجروحیت💔 وارد حیاتی شدم و به دنبال من #رزمنده دیگری به نام حاجی رضا وارد حیات شد در آن لحظه به شدت زخمی و ضعیف شده بودم😓حاجی رضا، شهید دهقانی را فراخواند و وضعیت مرا به وی اطلاع داد آنان خواستند مرا به محلی امن منتقل کنند🚑 اما آن حیات تنها یک راه ورودی داشت که از آن ورودی هم امکان تردد وجود نداشت🚫 لذا مجبور بودیم از دیوار بپریم.
🔰از انجایی که به شدت #مجروح شده بودم امکان پریدن از دیوار وجود نداشت و آنان نیز از وضعیت جسمی من ناامید شده بودند😔 تا اینکه شهید دهقانی ازم خواست به طرف دیوار حرکت کنم و با کمک وی توانستم از دیوار عبور کنم💪شهامت شهید هاشم دهقانی در آن زمان مثال زدنی بود که موجب شد #نجات یابم.
🔰در بیمارستان #حلب بودم که از رزمندگان خبر نحوه زخمی💔 شدن دهقانی را شنیدم به طوری که #تکفیریها برای بازپس گیری به این روستا حمله ور شده بودند و چند تن از پاسداران جوان با #شجاعت تمام در مقابل تکفیریها ایستاده بودند که از جمله آنان شهید دهقانی🌷 بود که با نهایت تلاش در مقابل دشمن ایستادگی و دفاع کرده بود که در نهایت وی بر اثر مجروحیت #قطع_نخاع شده و حرکت برای این شهید غیر ممکن شده بود.
🔰از آنجایی که به علت مجروحیت از #منطقه خارج شده بودم دیگر خبری از وی نداشتم😢 تا اینکه #خبر_شهادت این جوان دلاور را شنیدم.
راوی: حجت الاسلام رضایی
#شهید_هاشم_دهقانی_نیا
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸این شهید والامقام از #تکاوران تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) استان اردبیل و از "رزمی کاران" زبده🥋 استان بود
🔹شهید والامقام هاشم دهقانینیا نخستین شهید مدافع حرم #اردبیل در سال 1367📆 به دنیا آمد او #دهمین فرزند خانواده بود و از کودکی عشق اهل بیت (ع) را در دل میپروراند💖
🔸هنوز هم نوای رجزخوانی او در سوگ مولایش #امام_حسین (ع)، خانم زینب (س) و حضرت رقیه (ع) در حسینیهها🕌 و مسجد امام صادق (ع) در کوچه پس کوچههای🏘 شهر شنیده میشود
#شهید_هاشم_دهقانی_نیا
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یک #کرونا وارد ایران شده، مردم از ترس شب خواب ندارن.
فکر کنید اگر #داعش وارد ایران🇮🇷 میشد و روزی چند تا انتحاری توی کشور میزد و شهرها یک به یک سقوط میکردن، چه اتفاقی میافتاد...!!؟😔
روحت شاد حاج قاسم🌷
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh