🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 7⃣1⃣#قسمت_هفدهم 💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کار
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
8⃣1⃣#قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
💢 توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
💢 از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
💢 از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
💢 از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
💢 دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
💢من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
💢 از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
💢 به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
💢یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
03-halo havaye shohada be mide raho nashon.mp3
4.19M
🎵 شور #شهدایی
🌺حال و هوای شهدا
🍃به ما میده راهو نشون
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
#بسیار_زیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♥️🍃♥️🌟♥️🍃♥️
🔷بعضےهآ را هر چقدر #بخوانے
خستہ نمےشوے
🔶بعضےهآ را هر چقدر گوش دهے🎶
#عادت نمےشوند
🔷بعضےهآ هرچہ #تڪرار شوند
باز بڪرندو دست نخورده😌
#مثل_شــهـدا .. ♥️
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌤 صبح دمید و من به اذن نگاه بهاری ات دوباره #روییدم و در آسمان😍 محــبت بهشتی ات به امید عنایتت بال گشودم ...
💥که تو واسطه ی #آسمان و زمینی و من به یُمن ِ نفس های تــ🌹ـــوست که روزی می خورم ...
🌤 پس از کاستی ها چه باک وقتی رزقم به دست #کریمانه ی توست....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨#مادرانه✨
🌴بغض من #گریه😭 شد و راه #تماشا را بست
🌴از ت🌼و جز #منظره ای تار ندارم در یاد
#احسان_افشاری
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 11 📖 چه کار کردی احمق ؟! زدی تو گوش فرمانده سپاه غرب کشور. میدونی چی کارت می کنند؟
♦️#سیره_شهدا
🌾توی چله #زمستان توی برف ❄️🌨و سرما ، که حتی چهارپایان هم از رفتن به #امام زاده داوود خوداری می کردند ، میگفت ، بریم امام زاده داوود
اونم نه برای تفریح بلکه برای خود سازی ‼️
وقتی با یه #مکافاتی توی برف و یخبندان وارد امام زاده می شدیم ،
🌾 همه برای فرار از سوز 🌬و سرما دنبال یه جای گرم بودیم ولی #محمد به طرف رودخانه می رفت و وضو می گرفت ، بعد چنان با خلوص به نماز می ایستاد که واقعا احساس می کردیم او با #ذکر خدا گرم می شود.....
#شهیدمحمد_بروجردی 🌷
📕 امام سجاد و شهدا ، ص31
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
82.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ رودررو با شیطان
➖ روایتی کمتر شنیده شده از مواجهه فرزندان خمینی با شیطان بزرگ
🔸 #نادر_مهدوی و همرزمانش چند ماه پس از سرنگون کردن کشتی افسانهای بریجتون و تحقیرِ شدید آمریکائیها -در عملیاتی که بزرگترین اسکورت دریایی تاریخ میخواندندش- در مهرماه سال ۶۶ سوار بر قایقهای تندرو توپدار به استقبال نیروی دریایی آمریکا -مستقر در خلیج فارس- میروند و پس از درگیری شدید و تحمیل تلفات سنگین به دشمن، عدهای شهید و تعداد اندکی، ابتدا اسیر، شکنجه و سپس شهید میشوند.
🔺 یکی از این شهداء، نادر مهدوی بود که آمریکائیها بدن او را با میخهای بلند آهنین، سوراخ سوراخ کرده بودند تا بلکه التیامی بر دردهایشان باشد، اما شکستهایشان آنقدر بزرگ بود که تاریخی شد.
#مستند
#ثریا
#شهید_نادر_مهدوی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
··|💡|··
🌱#تلنگرانھ
🍁•●[خیلےهاگفتند:
#شهـداشرمندهایـم 🥺📞
🌱خیلےهاشنیدند:
#شهـداشرمندهایــم 😞📻
🍁خیلےهاهم نوشتند:
#شهـداشرمندهایــم😔✍🏻
🌱همھ و همھ #شرمندهایــم💔
امانمےدانـــم
چــند نفر سعےداریـــم از ایݧ
شرمندگےخـــارج شویـــم⁉️😔]●•
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page288.mp3
682.8K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه اسراء✨
#قرائت_صفحه_دویست_هشتادو_هشتم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_محمدحسین_میردوستی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا
🌿به حدی به #حضرت_ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد
از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده. او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
🌿در شبِ قبل از عملیات عهدنامهای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید میشوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین میرود جز #صورتم، میخواهم صورتم برای مادرم سالم بماند»🖤💙
🌿یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی میشود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی میبیند.
🌿در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب میآوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود.
🌿انگشتری که در دستش بود #وصیت کرده بود این انگشتر را به #پسرم بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز #تاسوعا با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید🕊🕋
#شهید_محمدحسین_میردوستی
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌿به حدی به #حضرت_ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد
🔻فرازی از وصیت شهید دهه هفتادی🌷
🔹از خواهران و برادرم می خواهم که در #راه_ولایت و #پشتیبان آن باشند و #حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید.
🔸 #همسرم از تو می خواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد.
🔹و بعد از شهادتم بخاطر من گریه نکن؛ چون من در راه خدا شهید شدم.و به پسرم بگو که پدرت برای امنیت کسانی مثل خودش در این راه رفت.
ان شاءا… بتوانم جبران کنم.
🔸 #فرزندم، آقا #محمدیاسا، پسرم؛
نمی دانم چه زمانی این نامه را می خوانی؟ از تو می خواهم در زندگی ات پشتیبان ولایت باشی و مراقب فریب دشمن باشی.
شرمنده که نتوانستم باشم؛ دوستت دارم پسرم. مراقب خودت باش.
یا علی.
#شهید_محمدحسین_میردوستی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸❣💞❣🌸🍃 🔶سلام بر علی #اکبر های امام زمان همان هایی که ندیده امام خود را عاشقند💓 و برای آمدنش از
✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨
به یاد #شهیدان غیرت
🌸به شما می اندیشم... شما که نگذاشتید رگ #غیرت در کوچه های سرزمینمان بخشکد و سخن علی زمانه بر زمین بماند...
شما که شاگرد واقعی مکتب اهل بیت شدید و با همه ی وجودتان پای این مکتب ایستادید.
🌳از حضرت مادر (س) آموختید گمنامی را، و #خارج از قاب دوربین📸 رسانه ها جلو رفتید و به اوج رسیدید...
از #مولا علی (ع) آموختید ایستادگی را؛ که در برابر طوفان هجمه های دشمنان علی وار ایستادید و از تمسخر و حرف های تلخ مردم اخم به ابرو نیاوردید و صبورانه از حقیقت دفاع کردید...
🌸از عباسِ بن علی آموختید غیرت را؛ و از ناموس سرزمینتان #عباس وار دفاع کردید...
همانند علی اکبر حسین (ع) در جوانی از دنیا دل بریدید و عاشقانه 💕به سوی معشوقتان پر گشودید...
شیب الخضیب شدید همانند ارباب دلها؛ سید الشهدا...
"الحق که شیعه ی این #خاندان فضل و کرم بودید"
🌳#قهرمان_من
🌸#شهید_غیرت
🌳#شهید_علی_خلیلی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_برای_خدا♥️ 💠باغبان اسم رئیس جمهور امریکا راگذاشته بود روی سگش. وقتی فهمید عصبی شد.گفت ......
#فقط_برای_خدا♥️
💠باهم رفتیم به محل تولدش همه جا را نشان مان داد وگفت: اگر روزی اقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم حتما به روستا برمیگردم و دوباره.......
#عکس_بازشود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #داستانهای_مهدوی #11از_او_بگوئیم •••♥️ 🌸هرگاه کارد به استخوانت رسید... فردی به نام "ابوالوف
❣﷽❣
📚 #داستانهای_مهدوی
2⃣1⃣#از_او_بگوئیم
•••♥️
🌸وقتی کشتی را میساخت هر روز عدهای به او میخندیدند و میگفتند:
این پیرمرد چند صد ساله را ببینید، در این سرزمین خشک که دریایی در این نزدیکی نیست چه کار بیهودهای میکند!
🍃آن روز رسید و آب از زمین جوشید،
او به پیروانش گفت سوار کشتی شوند، آن عده هنوز مسخره میکردند...
موج به بزرگی کوهها بود، نوح به پسرش گفت:
يَابُنىَّ ارْكَب مَّعَنَا؛
پسرکم! بیا با ما سوار کشتی شو! پسر گفت: میروم بالای کوه تا از موجها در امان باشم.
🌸نوح گفت:
قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم؛
امروز هيچ نگهدارندهای در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس را كه او رحم كند!
موج بین آن دو فاصله انداخت ... و پسر غرق شد........
🍃امروز که دنیا را امواج کوبنده و درهم شکنندهی مشکلات فراگرفته، گویی صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله را میشنویم که میفرمایند:
"مَثَل اهل بیتم، مَثَل کشتی نوح است؛ هر کس سوار شد نجات یافت. هر که تخلف ورزید غرق شد."
🌸و ما را به کشتی فرزندش صاحب الزمان دعوت میکند...
و بانگ دلسوزانهی امام عصر علیه السلام را که جا ماندگان را میخوانند:
فرزندانم!
با من همراه شوید! خطر نابودکنندهای در کمین است؛
🍃یادمان باشد!
لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم
ما را جز امام عصر پناهگاهی نیست!
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان_عج🌺
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_8.mp3
8.54M
#راضی_به_رضای_تو ۸
🌸تا حالا اتفاق افتاده برات❓
که حادثه ای تلخ آنقدر #آزارت داده، که بیتابت میکنه، اما ....
🍃بعد از چند وقت، به این باور رسیدی، که این حادثه، برای تو، فقط خیر بوده و بس
🔍این حوادث و چجوری تشخیص بدیم❓
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💔
🌼چه باشیم
🌸چه نباشیم هستند مردانی که روی 🍃دست #ببرندشان..
🌼قافله در حال حرکت است
🌸ما اگر بایستیم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌼قافله نمی ایستد
🌸باید #عجله کرد
🍃باید دوید
🌸مبادا در این #بیابان بی آب و علف
🌼قافله ی نجات و #زندگی را گم کنیم..
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💔 🌼چه باشیم 🌸چه نباشیم هستند مردانی که روی 🍃دست #ببرندشان.. 🌼قافله در حال حرکت است 🌸ما اگر بایستیم
💠دقایقی #حرف_حساب_دل❣
#خیلی_زیباست👇👇
#درد دارد دویدن(!) و نرسیدن 🏃
که دویدن ما #درجا زدن است...
به قول #شهید_آوینی تنها کسانی مردانه میمیرند که #مردانه زیسته باشند...👌
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...😔
بسنده کردیم فقط به #عکس🌅 چسبانده شده ی دیوار اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی📝 که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال های #مجازی که پر شد از صوت 🎙و روایت شهدا!😞
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه👀 #شهید را درک نکردیم...🙁
💢#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت
می دهند به برای خدا شدن شهیدان...
#نخواستیم شهادت را؛❌
اگر #می_خواستیم هر مکان و زمان⏱ که باشیم #شهادت ما را در بر خواهد گرفت...🕊
به یاد صحبت های #حاج_حسین_یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!👇
⚜در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی، محمد مهدوی میری...
⚜در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
⚜در وسط #بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
⚜وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
⚜مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های #تهران به شهادت میری...
شهادت را #بخواهیم...
اگر #خادم_الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...👥
نه به حرف ، در #عمل...💪
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...🌷
و حالا باید گفت:👇
⚜زیر چرخ اتوبوس🚌 زائران شهدا در پارکینگ
#طلاییه، هم باشی!
#شهید حجت الله رحیمی میری...
⚜خادمه الشهدا در فضای مجازی💻،در حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین... #شهیده_توران_اسکندری میری...
#التماس_دعای_شهادت🌸🍂
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گفتم :محمد این #لباس جدیدت خیلی بهت میاد گفت: #لباس_شهادته ! گفتم:زده به سرت! گفت: می زنه ایشالله
🔺مي گفت هر كاري مي خواهم بكنم اول نگاه مي كنم ببينم
#امام_زمان (عج) از اين كار راضيه؟
چه دردي از درد امام زمان (عج) دوا مي شود⁉️
🔻مي گفت اگر مي بينيد امام زمان (عج) از كاري #ناراحت مي شود ، انجام ندهيد⛔️ .
#شهید_محمد_مهـدوی
#شهید_انفجار_حسینیه_شیراز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh