🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 2⃣9⃣ 💠 شمر و شلمچه!! 🔸 از آن #بادمجان درشت های بمی بود که گلوله های #توپ فرانسوی صد بم
🌷 #طنز_جبهه 3⃣9⃣
💠سوپرطلا😄😄
🔸اکبر کاراته از تو خرابههای آبادان یه #الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشهی خدا #مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون.
🔹یه روز که اکبر کاراته برای بچهها سطلسطل #شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو #لیوان میکرد و میداد بچهها و میگفت: بخورید که #شفاست.
🔸کمکم بچهها به اکبر کاراته #شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و #نصفشو خورده. همه به آب آویزون شدهی بینی الاغ نگاه کردند و #عق زدند.
🔹دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی #رودخونهی بهمنشیر. اکبر کاراته که داشت #خفه میشد، داد میزد و میگفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو میگیرم؛ حالا میبینی! او جیغوداد میکرد و بچهها از #خنده ریسه رفته بودند.😂😂
📚 مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مصاف عشق
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4⃣4⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهدا آگاه بودند به شهادتشان
🔰 #شهیدسيدمحسن صغیرا قرار بود بدون سلاح سبک در عملیات شرکت کنه. حقیر اصرار داشتم #کلاش همراهش ببره، با اصرار من که شهید🌷 مى شى. گفت: دوست دارم لحظه لحظه شهادت رو حس کنم👌، درگیر شم، اسیر شم، #شهیدشم، یادتون باشه!
🔰یه حالی شده بود وقت تعریف نحوه #شهادتش، غریب بود. وقتی گفتم: اگر اسلحه نبری شاید اسیرت کنن؛ پاسخ داد: انگشتامو✌️ اینجوری مى كنم تو #چشاشون تا سرنیزه رو بکنن تو شکمم😔. اینقدر بچرخونن تا لحظه لحظه شهادت رو حس کنم.
🔰بعد که شهید شد دیدیم #دقیقاً همونجوری که تعریف کرده بود به شهادت رسید😭. ما؛مى توانيم شهادت دهیم♨️ که بله شهدا آگاه بودند به شهادتشان و #بلکه_بیشتر! حتی به نحوه شهادتشان هم آگاه بودند.
راوی: #رزمنده_برادر_سیدمحسن_بهرسى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
و تا ابد به آنانکه #پلاکشان را از گردن خویش درآوردند . تا مانند مادرشان #گمنامـ🕊 و بی مزار بمانند؛ م
دلتنگــ💔 که میشوی بهترین مأوا مقبره #شهدای_گمنام است
گمنامی شان غم هایت را محو میکند☺️
گمنامی شان زندگی را برایت #حقیرمیکند
همان زندگی که برای دنیایتـ🌍 آخرت را میدزدد
اری👌
آنجاست که کوچکی افکارت به چشم دلت دیده میشوند و #تو میمانی واندوهی از سرآگاهی 😔
میروی تا دنیا را در این #آرامگاه کوچک دوربریزی وکمی برای آخرت وام بگیری ازآنهایی که تمام دنیا را به #آخرت فروختند
کاش قدر ارزنی از عشقشـ💞ـان رابفهمیم
کاش همه چیز به زیبایی سادگیشان بود
#کاش ....
#روزتون_با_یاد_شهدای_گمنامــ🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷سردار شھید محمود کاوه🌷 #دشمن بايد بداند كه هر توطئهای را كه عليه #انقلاب طرح ريزي كند، امت بيدار
زن که وارد #مغازه شد چهره ی #محمود در هم رفت...
سرش را انداخت پایین، لبش داشت زیر دندانش هایش #پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما #جنس نمی فروشم.
🔺زن با #عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟
همان طور که سرش زیر بود گفت: هروقت #حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سوریه که می آمد خیلی از شاگردانش به تأسی از رفتار رضا #شیعه میشدند. در آخرین مأموریتش ۷ نفر از شاگ
وقتی پدر شهید رضا #کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده از کرمان به کربلا را تعریف می کرد،ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟گفتند:بله
حاج قاسم به فرمانده گفت:«چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست»⁉️
فرمانده گفتند: #رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه ومخصوصاً به حضرتعالی گفته نشود.
آری اواخلاص را در جزئیات هم میدانست
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی پدر شهید رضا #کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده از کرمان به کربلا را تعریف می کرد،ناگ
5⃣4⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰آخرین دیدار حضوری ما روز #دوازدهم_تیرماه سال پیش بود، آن روز #رضا را برای آخرین بار دیدم و شب🌙 هم منزل برادرش با هم بودیم. حتما خودش می دانست که #آخرین دیداره ، چون خیلی از کارهای ما را سروسامان داد.
🔰مثلاً برای دستگاه تست قند خون من باتری🔋 مناسب خرید، دوچرخه🚲 محمد مهدی را درست کرد، به همه خواهرها و برادرش #سرزد ، به دیدن دایی اش رفت ، حتی سراغ دوستان نوجوانی اش را هم گرفته بود و با چندتا از آنها دیدار داشت .
🔰انگار میخواست #بیدغدغه برود و حتما در دلش❤️ با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از #شهادتش تماس گرفت 📞و با من و پدرش صحبت کرد، همهاش میگفت: من حالم خوبه.
🔰خیلی با بغض با او صحبت کردم😢، به من گفت: مادر هروقت دسترسی به تلفن☎️ داشته باشم باز زنگ میزنم. #باخنده برای اینکه شرایط سخت آنجا را برایم تجسم کند گفت: #مادر من 11روز است که به تلفن دسترسی نداشتم🚫.
🔰در حالی که میدانستم #ایران نیست✘ اما همیشه حضورش را کنارم👥 حس میکردم. دیدار بعد ما شد روز #دوازدهم_مرداد ماه که پیکر رضا ⚰را برایم آوردند.
🔰از اینکه خدا من را هم لایق دانست تا در صف #مادران_شهید باشم، شکرگزارش هستم. راضیام به رضای خدا😊. #شهادت_مبارک_رضاباشد ، خودش خواست ، خدا هم بهش داد.👌
#شهید_رضا_کارگربرزی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من داخل قبر مسعودم رفتم و زیارت #عاشورا خوندم آرامش خیلی خاصی داشتم بعدِ معراج همه #تسلیت گفتن گفتم
تصویر منتشرنشده از لحظه ی سقوط آزاد شهید #مسعود_عسگری🌷
یادمه با هم رو به #آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت :
همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه می خوردم.
حالا خودش #پرنده شد و پر کشید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران3⃣4⃣ 💠 روزها روزه، شبها عبادت 📌خاطره ای از #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃
هیهات #مصیبتی است تنهـا ماندنــ
هنگام #رحیـل همرهان جا ماندنــ
سخت است زمان #هجرت هم قفســان
مبهوت #قفـس شدن ز ره وا مانـــدن
شاعر: #شهید_تورجی_زاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
هیهات #مصیبتی است تنهـا ماندنــ هنگام #رحیـل همرهان جا ماندنــ سخت است زمان #هجرت هم قفســان مبهوت
6⃣4⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 در آغوش یار
راوی:
شهید محمود اسدی نقل از نوار خاطرات
🔸صبح روز #پنجم_اردیبهشت محمد پس از سرکشی به نیروها به داخل #سنگر آمد... ساعت 7/5 صبح بود و روز دوم حضور نیروها روی ارتفاعات. محمد نشست کنار ورودی سنگر... حال و هوای #خوشی داشت. انگار میدانست به #کربلایش نزدیک شده است!
🔹محمود اسدی که خودش هم بعدها #شهید شد، با او صحبت میکرد. در مورد آرایش نیروها و امکان #پاتک عراقیها و... سنگر کوچک بود و پنج نفر کنار هم بودند که یکدفعه با صدای #انفجار، سنگر خراب شد!
🔸 #خدمتکن شهید شده بود اما بقیه بچههایی که در سنگر بودند #مجروح شده بودند.
گرد و غبارها که خوابید محمود، محمد را دید که همانطور که نشسته بوده مجروح شده.
🔹سریعاً به سراغ او رفت. مش رجبعلی مسئول #تدارکات داشت دنبال #دوربین میگشت و میگفت باید عکس بگیرم. ببین محمد چه #لبخند قشنگی دارد.
🔸محمد را از سنگر بیرون آوردند.
#شکاف عمیقی در پهلوی چپش بود و بازوی راستش هم #غرق در خون بود. محمود تعجب کرد و گفت: چطور خمپاره از بالا خورده و اینطور در دو طرف بدن #زخم ایجاد کرده!
🔹لبهای محمد هنوز تکان میخورد. محمود #گوشش را جلو آورد اما نفهمید محمد چه میگوید. محمد را سریع به پایین منتقل کردند و سوار #آمبولانس کرده و خودشان برگشتند.
🔸هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که پشت بیسیم اعلام کردند برادر #تورجی رفت پیش حاج حسین! میگویند حال و هوای اردوگاه درست مثل زمانی بود که حاج #حسین_خرازی شهید شده بود.
🔹تا چند روز در اردوگاهها فقط نوارهای #مداحی و مناجاتهای محمد را پخش میکردند. بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد #امام_زمان عجلالله فرجه بود...
🔸محمود خیلی ناراحت بود تا اینکه شبی #خواب محمد را دید؛
خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم #سپاه تنش بود. چهرهاش هم بسیار نورانیتر شده بود.
یاد مداحیهای او افتاد و پرسید: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی!؟
محمد در حالی که میخندید گفت: من حتی آقا امام زمان عجلالله فرجه را در #آغوش گرفتم
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#سہ_بـرادر
سه #برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونه
با هم سر کار میرفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت ها سیاسی
آخر هم جبهه و #شـهــــادت...
#ابراهیم شهید شد
#عبدالله مفقود الاثر شد
#حبیب رو هم پس از نه سال تکه اے از استخونهاشو به همراه پلاک براے خانواده اش آوردند
#برادران_شهید_جعفرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نگاهش که میکنی انگار #قرآن تفسیر میشود!#لبخند که می زند میشود خود آیه«اشداء علی الکفار رحماء بینهم».
#دلنــوشتـــــــه 📝
🔶گاهی زندگی یک آدم میشود معنی یک آیه...گاهی نگاهش که میکنم محال است لبخند بزند و حال دلم❤️ عوض نشود!خنده اش انگار فرق دارد...!نه با دهان،که از عمق #چشمانش می خندد!با تما وجود و از ته قلبش!از عمق چشمانی که پر از مهربانیست و از ته قلبی که خدا در آن خانه🕋 کرده!
🔷و مگر میشود از عمق چشمانش بخندد و خنده اش خدایی نباشد😍 وقتی همیشه سفارشش این بوده که گاهی یک ♨️نگاه حرام #توفیق_شهادت را از انسان سلب میکند!
🔶 #لبخندش انگار آب است روی آتش🔥 دلم!نگاهش که میکنم دلم قرص میشود😌،وجودم آرام میگیرد و قلبم گواهی میدهد به #حضورش،به لبخندش که به کارهایم میخندد😄 و به چشمانش که مثل همیشه بدرقه راهم است!نگاهش که میکنم حال دلم خوب میشود!و آنوقت است که حتی در #اوج_ناراحتی هم به رویش لبخند میزنم☺️!
🔷نگاهش که میکنی انگار جز مهربانی کردن بلد نیست❌...گاهی باورم نمیشود صاحب این لبخند همان کسی است که نامش لرزه😖 به اندام ارتش تا دندان مسلح #عراق می انداخت!صاحب این لبخند همان کسی است که برای #شهادتش سه روز در عراق جشن و پایکوبی کردند🙁!همان کسی که اولین لشکر #سپاه_ایران را بنیانگذاری کرد✓!
🔶همان که خط شکن بودو هیچ لشکر و خطی در مقابلش تاب مقاومت نداشت🚫!همان که می گفتند یک دانشگاه #نظامیست!!آری،همان دلاور #کردستان همان شیرمرد خط شیر و همان فرمانده جوان جبهه #دارخوین!
🔷به راستی که او مصداق اشداء علی الکفار است وقتی،فرماندهان #اسیرعراقی می گفتند:نامش که می آمده دعا دعا می کرده اند که مقابل او و لشکرش نباشند😏 چرا که می دانستند می آید و میزند و هیچکس هم جلودارش نیست👊!
🔶و به راستی که #رحماء_بینهم است وقتی صدایش میکنند فرمانده قلبها❤️!وقتی شب عملیات در تاریکی شب🌙 #پای رزمندگانش را می بوسد!وقتی غواص هایش🏊 را مثل جانش دوست دارد!وقتی عکس هایش #بالبخند عجین شده و وقتی هنوزم که هنوز است لبخندش دل را می بَرد😍!!!
🔷آری به راستی که #حاج_حسین_خرازی تفسیر آیه "اشداء علی الکفار رحماء بینهم است"!👌👌
نگاهش که کنی جز لبخند چیزی نمیگوید🚫 اما همین یک لبخند #سردار پر از حرف های نگفتنیست!
💥راستی مهم نیست اگر چشمانم خیس اند😢...لبخند میزند #دلم وقتی نگاهتان میکنم😊!
#واقعالبخندشون_زیباست...!
#شهید_حاج_حسین_خرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔺وارد خانـه که شـد دید لامپ💡 را عـوض کردهام،خوشحال شد و کلی #تشـکر کـردکه دیـگر دارم مـرد😎 میشـوم و از ایـن حرفها..
⚡️اما وقتـی گفتـم که آن را از تعاونی دادگستری آوردهاند،از ناراحتی صورتش سـرخ شـد😡
🔻بعد هم چـراغ را خاموش کـرد و گفت:
شما فکـر میکنیـد #پدرتـان بعـد از انقـلاب با قبـل از انقلاب تفاوت کرده است که گفتهایـد برایتـان لامپ بیاورنـد؟
راوی: #فرزند_شهید_بهشتی
@shahidNazarzadeh
#درآرزوی_شهـادتـــ🕊🌷
🌷شهدا
مرگ را به سخـره گرفته اند
تا ما به حقارت دنیـ🌏ـا بخندیم...
🌷شهدا
حیثیت #خـون را فریـاد زدند
تا ما گوشت و پوستمان را از جرعه عطش
و شــور بپرورانیم🌱
🌷شهدا
همه تعلقات را از خود بریــدند و خود را مسافر آسمــان ڪردند🕊
تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات ڪرده باشند👌
و راز آزادی را بریدن از خویش #ثبت نموده باشند.
پس
💢 #سلام_بر_شهدا🌷
و بر فرهنگ همیشه روشنشــان✨
بر ما باد مرور خویش در بایـد های آنان و محک زدن خود در این غفلت گاه نسیان زا
💢 #سلام_بر_شهادتــ🕊
که بزرگ ترین نتیجه حرکت است✊
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh