eitaa logo
شهید صیاد شیرازی
131 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
👈به ڪانال#شهید_صیاد_شیرازی خوش آمدید @Shahidsayaad @esmaili422
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خدا ذکر روز چهارشنبه : عزت دائمی ۱۰۰ مرتبه یاحی یاقیوم (ای زنده وپاینده) •┈••✾•🔸🔷🔸•✾••┈• 🎬 فزْتَ وفَازَ شِيعَتُكَ ومُحِبّوك 🔸کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَة ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَة الفِطرِ و لَیلَة النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَکونُ فِی السِّنَه؛ ▪️امام علی (ع) سه شب را نمی خوابید: شب‌های بیست‌و‌سوم ، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شب‌ها روزی‌ها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق می افتد، تقسیم و تعیین کننده است. •┈••✾•🔸🔷🔸•✾••┈• @shahidsayaad
دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان به نیابت از شهیدان؛ @shahidsayaad
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🎥 واکنش به دخترانی که نگاهش می‌کردند •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
🌼مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه... ✍ یکروز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم. هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه. بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت.... (شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند) 📚 سلام بر ابراهیم۲ /ص۶۰ •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
 بسم‌رب‌الشهداوالصدیقین یکی از مهم‌ترین کارهایی که در محل (خیابان ۱۷ شهریور) انجام شد ترسیم چهره ابراهیم در سال۷۶ زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود روزهای آخر جمع‌آوری مجموعه سراغ سید رفتم و گفتم: “آقا سید من شنیدم تصویر شهید هادی رو شما ترسیم کردین درسته؟” سید گفت: “بله! چطورمگه؟”  گفتم: “هیچی، فقط می‌خواستم از شما تشکر کنم چون با این عکس انگار ابراهیم هنوز توی محل هست و حضور داره”. سید گفت: “من ابراهیم رو نمی‌شناختم و برای کشیدن چهره ابراهیم چیزی نخواستم. اما بعد از انجام این کار به قدری خدا به زندگی من برکت داد که نمی‌تونم برات حساب کنم و خیلی چیزها هم از این تصویر دیدم”.  با تعجب پرسیدم: “مثلا چی؟” گفت: “همون زمانی که این عکس را کشیدم و نمایشگاه جلوه‌گاه شهدا راه افتاد یک شب جمعه خانمی پیش من آمد و گفت:”آقا، این شیرینی‌ها برای این شهیدِ، همین جا پخش کنین.” فکر کردم که از فامیل‌های ابراهیمِ، برای همین پرسیدم: “شما شهید هادی رو می‌شناسین.”گفت: نه، تعجب من رو که دید ادامه داد: “خونه ما همین اطرافِ، من تو زندگی مشکل سختی داشتم. چند روز پیش وقتی شما داشتید این عکس رو می‌کشیدین از اینجا رد ‌شدم. با خودم گفتم: خدایا اگه این شهدا پیش تو مقامی دارن به حق این شهید مشکل من رو حل کن. من هم قول می‌دم نمازهام رو اول وقت بخونم. بعد هم برای این شهید که اسمش رو نمی‌دونستم فاتحه خوندم. باور کنید خیلی سریع مشکل من برطرف شد و حالا اومدم که از ایشون تشکر کنم”. سید ادامه داد: “پارسال دوباره اوضاع کاری من به هم خورده بود و مشکلات زیادی داشتم. یه بار که از جلوی تصویر آقا ابراهیم رد می‌شدم دیدم به خاطر گذشت زمان تصویر زرد و خراب شده. من هم رفتم داربست تهیه کردم و رنگ‌ها رو برداشتم و شروع کردم به درست کردن تصویرِ شهید. باورکردنی نبود. درست زمانی که کار تصویر تموم شد یک پروژه بزرگ به من پیشنهاد شد و خیلی از گرفتاری‌های مالی من برطرف شد”. بعد ادامه داد: “آقا اینها پیش خدا خیلی مقام دارند. حالا حالاها مونده که اونها رو بشناسیم.کوچکترین کاری که برای اونها انجام بدی، خداوند سریع چند برابرش رو به تو برمی‌گردونه”. *** روی یک تابلو نوشته شده بود: ” رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است، اگر تو با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود”. •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
‌ زندگینامه در به دنیا آمد،او در و چند روز بعد از به دنیا آمد. وقتی به تقویم نگاه می ادازیم او درست مصادف با (علیه السلام ) به دنیا آمد و بر همین اساس نام او را میباشد. عجیب است که او عاشق و دلداده (علیه السلام) شد و در این راه و در (علیه السلام) یعنی به رسید. •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شد و خادمی مسجد را تحویل داد. دوران راهنمایی را در مدرسه ی توپچی درس خواند. همان موقع کلاس های ورزش های رزمی می رفت و به فوتبال خیلی علاقه داشت. سیکلش را که گرفت،برای ادامه تحصیل در دبیرستان شهدا شد. اما از همان سال های اولیه دبیرستان،زمزمه ی ترک تحصیل را کوک کرد! پس از پایان خدمت، چندین کار مانند کار کردن در را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه شد؛زیرا راهی جز در پاسخ علمی غوغای درون نبود. •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
در در و صورت گرفته، برای دفاع از کشور حضور جدی داشت، ماجرای حضور ایشان در اغتشاشات سال ۸۸ را اینگونه روایت می کند: بارها برای مقابله با فتنه گران که در به خیابان ها آمده بودند. به همراه به محل اغتشاشات رفتیم . ازآن‌هایی که بگوید باید به من موتور و امکانات و کلاه ایمنی و ضربه زدن به آن بروم و از کشور دفاع کند نبود، دل شیر داشت و در شرایطی که برخی می‌ترسیدند موتورهایشان به آتش کشیده می‌شد و جا می‌زدند با موتورهای شخصی خود را. میدان آمد. در یکی از تجمعات آشوب گران که برای مقابله با تخریب اموال عمومی و جلوگیری از اغتشاش آنها حضور پیدا کردند، درگیری به اوج خود رسید و فتنه گران موتور ما را محاصره کردند و را به کوبیدند. اگر قصد اغتشاش گران را داشت. مقابله با ما بود، سخت سنگ را به سینه و یا پاهای ما نشان می‌دادند، اما سنگ را به سمت یک نشانه رفتند و سنگ به زیر کرد و آن‌چنان دردی به وارد کرد که به دور خود می‌پیچید. حال غش کردن بود که او را به بیمارستان منتقل کردند . شدت این سنگ به حدی بود که پر از شد و اینگونه شکافته شد و تا مدت ها، وقتی لبخند می زد، جای این زخم بر آنها به خوبی قابل دیدن بود. آن جا هم به دنبال این نبود که پیگیر بحث جانبازی شود یا جار بزند که من در راه دفاع از کشور آسیب دیدم، با هزینه شخصی اش، موضوع معاینه ودرمان خود را دنبال کرد؛ آن ضربه آن قدر محکم بود که بخشی از آن گرفت. ، روز بی حس بود. یکی از دلایل هم در اعلامیه ایشان نوشته شده همین مجروحیت ایشان در فتنه ۸۸ است. ❥↬ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
به باعث شد در خلق و خوی شبیه اونا؛اورا در زندگی خود قرار داد. ازعادات بارز کمکی پنهانی به (چه در و چه در )بوده است که این خصوصیات نیازمندان بعد از روشن شد. این همیشه بودند و به مسائل مذهبی اهمیت می دادند. ایشان می کردند و اغلب اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت؛ انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. اخلاص زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. زمانی که شخصی از زحمات او تشکر کرد، گفت: ، یعنی ما کاری نکردیم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. او جوان فعال، کاری، پرتلاش اما بدون ادعایی بود. بسیار و و در عین حال و بود. •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
سه بار برای مبارزه با به منطقه رفت. او با چه زمینه های مختلف همکاری نزدیکی داشت . بود(چند روز بعد از ، همان که بود)در حومه ی براثر بین و به آرزویش رسید. پس از او خبرها حاکی از این بود که ایشان شده بودند و جز لاشه ی هیچ چیز دیگری و حتی از او به جانمانده است. بعد از چند روز شناسایی‌اش کرد. در اصل پیکر بر اثر انفجار شده بود. یک نفر درحال عبور از معرکه او را می‌بیند و را برای اطلاع از خبر برمی‌دارد و آنجا می‌ماند. تا اینکه او را به انتقال می‌دهند. @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
‌═‌══‌ ‌ೋ❅﷽ ❅ೋ═‌═‌═‌‌‌‌‌ و خبر پیدا شدن پیکر درست زمانی پخش می شود که در قرار داشت، یعنی شب اول در (ع) تهران برای او مراسم برگزار می شود، همزمان با مراسم، اعلام کرد برای چهار مراسم برگزار می شود. شده! کرده بود را در ، ، و دهنده. این بعید اجرا شد. که عراقی‌ها خود را فقط به یکی از می‌برند و بعد از آن می‌کنند؛ اما در مورد باز هم شرایط تغییر می‌کند، ابتدا او را به و بعد به بردند. سپس در و پیکر او شد. بعد از هم به بردند و مراسم اصلی برگزار شد. در تمام حرم ها نیز برایش خواندند! نیز بر روی این ، حرف های زیادی با خود داشت. این که مردم ما، خود را رها نمی کنند. در بسیار باشکوه بود. چنین جمعیتی حتی در و دیده نشده بود. ( ) هم در بر نماز خواند. در آخر هم تمام جمعیتی که برای تشییع پیکر آمده بودند برای تدفین به سمت رفتند. می‌گویند عراقی‌ها در برای چند تشییع خوبی در حرم‌ها راه می‌اندازند، ولی بعد از آن که می‌خواهند را دفن کنند، همه می‌روند و فقط یک نفر. می ماند. ولی در همه چیز فرق کرد. صدها نفر وارد شدند. خود عراقی‌ها هم از این جمعیت در تعجب کرده بودند و می‌گفتند این است. اما دیگر اینکه در ، از (ع) فاصله زیادی دارد اما به (ع) بسیار نزدیک است. این متعلق به یکی از بود که او هم را برای در نظر داشت، اما قبل از اعزام با او صحبت کرد. او هم مادرش راضی کرد تا مزار را برای قرار دهد. دست آخر درست در و ، در همان مزار (کمی جلوتر از قبر ) به سپرده شد. وصیت‌های عجیبی برای داشت که مشکلش بود، اما به خواست خدا همه‌اش پیدا شد. اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید دلیل این ، به (س) بوده است. چون وقتی او با این تأخیر چند روزه پیدا شد، بود. که او به سپرده شد، بود. دوستانش می‌گویند بعد از وقتی به خانه‌اش رفتیم دیدیم حتی پهن بود. انگار که او بعد از برای و به قدر جمع‌کردنی هم درنگ نکرده است.   •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌
اینجانب وصیت می کنم که من را در دفن نکنند. اگر شد، ببرند (ع) بدهند و برگردانند و در و و و طواف بدهند و در دفن کنند. دوست دارم نزدیک (ع) باشم و همه ی مستحبات انجام شود. در و من بزنند و و ... مثل بگذارند. داخل مثل شود و اگر شد جایی که می خورد به ، یک اسم (س) بگذار که اگر خورد به آن ، و بگویم (س)، بالای سر من و بگیرید و موقع ، قرار بگیرید و در من را کنید. زیاد (ع) تشکیل و برای من نگیرید، چون من به چیزی که می خواستم رسیدم. برای (ع) و (س) را بگیرید و گریه کنید. من را رو به درستی طدفن کنید ... روی اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک است یعنی؛ و یا مثل این. هم . •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌