eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 عَلامہ‌طباٖطبایے:؛)⇩🦋.° گاهےیہ‌عصبانیت‌بیست‌سآل‌انسان‌و بہ‌عَقب‌می‌ندازه🙃🌱 ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 نوزدهم مهرماه سالروز آغاز عملیات «فتح۱» است که در سال ۱۳۶۵ با هدف وارد کردن خسارت در عمق خاک و ممانعت از تمرکز قوای عراق در جبهه‌ها انجام شد. عملیات «فتح۱» بزرگترین بستر همکاری قرارگاه رمضان و «اتحادیه میهنی کردستان عراق» تا آن روز بود. در این عملیات که سپاه آن را طراحی و اجرا کرد، دو یگان تکاور سپاه به عمق ۱۵۰ کیلومتری در شمال و جنوب «کرکوک» نفوذ کردند و در حالی که از تمهیدات اتحادیه میهنی کردستان عراق برخوردار بودند. خسارت‌هایی همچون: انهدام تاسیسات پالایشگاه کرکوک انهدام واحد بهره‌برداری شماره١ انهدام نیروگاه حرارتی برق کرکوک انهدام سه پایگاه موشکی زمین به هوا انهدام تاسیسات تفکیک نفت و گاز جمبور و جبل پور و شوارو انهدام مرکز استراق سمع و جاسوسی الکترونیکی و پارازیت عراق در منطقه سقزلی اجرای آتش روی قرارگاه‌های سپاه یکم و لشکر هشتم انهدام پادگان دارامان و انهدام مقر سازمان امنیت عراق و مقر عناصر سازمان منافقین را به دشمن وارد کردند. پس از انجام این عملیات همکاری‌ با معارضان‌ کرد عراقی، به‌ ویژه‌ اتحادیه‌ میهنی‌ کردستان‌ عراق به‌ رهبری‌ «جلال‌ طالبانی» مد نظر فرماندهان‌ عالی‌ جنگ‌ در ایران‌ قرار گرفت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ قرارگاه‌ برون‌ مرزی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ نام‌ قرارگاه‌ رمضان‌ برای این استراتژی‌ تقویت‌ شد، سلسله‌ عملیات‌های‌ «فتح» برای‌ نفوذ و ضربه‌ در عمق‌ جبهه‌ و خاک‌ دشمن‌ طراحی‌ شد. ... 🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی همیشه از حرف تا عمل خیلی فاصله است. من روضه اباعبدالحسین (علیه السلام) می‌روم و
💔 معراج شهدای تهران آبان 1374 عکاس: حمید داودآبادی آن شب درسالن معراج شهدای تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید "مسعود تقی زاده" را روی زمین پهن کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند.... جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان استخوان ها. وقتی پرسیدند: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این خاک هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتند: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: - می خوام از اون جایی که قلبش بوده، خاک بردارم. متولد: 1 آبان 1342 شهادت: بهمن 1361 عملیات والفجر مقدماتی در فکه بازگشت پیکر: 12 سال بعد، بهمن 1373 شب شهادت حضرت علی (ع) مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 47 شماره‌ی 19 متولد 4 آبان 1337 شهادت 29 آبان 1362 عملیات والفجر 4 در کانی مانگا بازگشت پیکر: 12 سال بعد، آبان 1374 شب شهادت حضرت زهرا (س) مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 44 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @hdavodabadi
💔 : الهــے اگر جز سوختگان را ، بہ ضیافت عنداللهــے نمی‌خوانے ، ما را بسوز آنچنان ڪہ هـیچ‌ڪس را آنگونہ نسوختہ باشی.. ... 🏴 @aah3noghte🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_شصت_و_ششم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش دست به جیب قبایش کرد و گفت: "هم
💔 ✨ نویســـنده: ایریــنا گفت: "ڪــاش هیچ وقت از بیــروت بیرون نمی رفتیم. سرماے روسیـــه استخوان شڪــــن است." يـــولا لبخندے زد و گفت: "هنوز هم دیر نشده؛ بیروت شهـــر اول شماست. می توانید همین جا بمانید. ما هم از تنهایـــے در مےآییم." سرگئـــے رو به ڪشیش پرسید: "خوب پـــدر! توے تلفـــن گفتید ڪه یڪ نسخـــه ے بسیار قدیـــمــے و منحصــر به فــرد پیدا ڪرده اید... چـے بـــود ماجرایـش؟" قبــل از این ڪه ڪشیش پاســخ بدهد، ایریــنا گفت: "جریانش این است ڪه آن ڪتاب، ڪم مانده بود پدرت را به ڪشتن بدهــد! دلیل ایـن ڪـه ما الان اینجاییـم در واقــع این اسـت ڪه از فــــرار ڪرده ایم." سرگئــے و یــــولا با تعجب به ڪشیش نگــاه ڪردند. سرگئـــے پرسید: "مامـان چــــه مےگوید؟! چه خطــرے پیش آمده بـود؟ ماجــرا چیسـت؟ قبـل از این ڪه کشیش جوابش را بدهد، مـــرد راننـده با سینــے چاے نزدیڪ شد و سینــے را روے میـز گذاشت. ڪشیش فنجانــے چــاے برداشت و آن را به بینــے اش نزدیڪ کرد، عطــــر آن را بوییـد و گفـت: "ماجرایش مفصـــل است؛ الان حوصله ے گفتنش را نــدارم. ما مدتــے اینجا مےمانیم تا هم اوضــاع آرام شود و هم مــن درباره ے موضوع آن ڪتاب تحقیقاتم را ڪامل ڪنم. البتـــه اگر هم آن اتفــاق در مسڪو پیش نیامده بود، باز مجبــور بودم مدتــے به بیــروت بیایم و تحقیقاتــم را ادامـه بدهم." بــولا ڪه داشت فنجان هاے چــاے را روے میــز مےچید، گفت: "قدمتان روے چشــم پـدر... حتما این ڪتاب قدیمــے موضوعش درباره ے من و سرگئــے است." همه خندیدند جز آنوشــا ڪه گفت: "پس من چــے مــامــان؟ درباره ے مــن نیسـت؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_شصت_و_هفتم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے ایریــنا گفت: "ڪــاش هیچ وقت از بیــ
💔 ✨ نویســـنده: ڪشیش لبخندے زد و رو به آنوشــا گفت: "اتفاقا فقط درباره توسـت... بزرگ ڪه شدے، مےدهم خودت بخــوانے" سرگئــے پرسید: "چے هست موضوع این ڪتـاب؟" ڪشیش گفت: "درباره ے یڪے از مسلمان به نام است." سرگئــے گفت: "همین ڪه امام مسلمانان اســت؟ فڪر ڪنم درباره ے او ڪتاب هاے زیــادے نوشتـه باشند." ڪشیش گفت: "بلـه، به همیــن دلیــل لبنــان همـان جایــے است ڪه مےتوانم درباره ے علــے تحقیق ڪنم. این نسخه ے خطــے ڪه دست مـن است، مربوط به قــرن 6 میــلادے است؛ یڪے از قدیمــے ترین ڪتاب هایـے است ڪه به دست ما رسیده." سرگئــے گفت: "حالا این ڪتاب چگونــه به دست شمـا رسیـد؟ تا حالا ڪجا بـوده است؟" قبـل از این ڪه ڪشیش جوابش را بدهد، ایرینا گفت: "الان وقتتان را با این حرف ها تلف نڪنید." يــولا با تڪان دادن سـر حرف او را تأیید ڪرد و گفت: "بلـه، فرصـت براے صحبت ڪردن درباره ے ڪتـاب زیـاد است. حالا چایتان را بخوریـد ڪه سـرد نشود." راننده ے عـرب، دیــس شیرینـے و ظرف میوه را روي میز گذاشت. ڪشیش رو به سرگئـے گفت: "فردا باید به ملاقات دوستم بروم. اگر راننده فرصــت دارد مرا برساند." سرگئــے گفت: "مشڪلــے نیست؛ فقط امشب زنگ بزن و قرار بگـذار." *** راننده پیچیــد توے محله ے «حمـراء، که محلـه ے قدیمــے مسیحــے نشیــن بیــروت بود. توے خیابان امیــن مشرق، جلوے آپارتمان ایستاد و رو به ڪشیش گفت: "رسیدیم. همین جاست." ڪشیش آنقدر حواسش پرت بود ڪه نه متوجه شد ماشین ایستاده و نه صداے راننده را شنید. راننده این بار به طرفش خم شد و بلندتر گفت: "رسیدیم آقا. این جاست." ڪشیش به خود آمد، به راننده زل زد و پرسید: "بلــه؟ با مـن بودید؟" راننده گفت: "بلـه، عرض ڪردم رسیدیم؛ آپارتمان آقاے جرج جرداق این جاست." ڪشیش گفت: "بلـه معذرت مےخواهم. حواسم نبود. داشتم به موضوعــے فڪر مےڪردم." راننده گفت: "من این جا منتظر شما مےمانم." ڪشیش در ماشین را باز ڪرد و قبل از این ڪه خارج شود، گفت: "البتــه ممڪن است ڪمــے طول بڪشد... مےخواهے برو، ڪارم ڪه تمام شد زنگ مےزنم." ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 اینطور که معلومه جمهوری اسلامی رو آزاد کرد تا اگر ترکید، گردن نظام نیفته! 🔺آسید🔺 ... 🏴 @aah3noghte🏴