eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 (س)۲ چند سال بعد که صورت گرفت، خانواده کریمی هم منتظر برگشت مسافر بےنشان خود بودند اما... خبری نشد😔 پسر بزرگ قربانعلی مےگفت: "بیشتر از همه خواهر کوچکم که در زمان پدر، کودک خردسال بود همیشه گریه مےکرد و بهانه پدر را مےگرفت...😔😭😔 من زیاد خواب پدرم را مےدیدم اما یک شب دیدم...😳 پدرم در خواب به من گفتند: (من برگردم!!!😔 ما در شیاری در منطقه چیلات بودیم و هر روز ، مادرمان (س) به دیدن ما مےآمد...😔 پدرم در ادامه گفتند: "حضرت زهرا (س) وقتی به داخل شیار مےآمدند، همه ما را به صدا مےکردند و جویای احوال ما مےشدند... حتی ایشان به های ما کشیده مےشد"....☺️ پدرم گفتند: "حضرت صدیقه (س) به من فرمودند ( !!! دختر کوچک شما چند روز است خدا را به حق من قسمـ مےدهد....)😔 صبح از خواهر کوچکم در مورد توسل او سوال کردم البته چیزی از خوابم نگفتم. او هم گفت: "چند شب است قبل از خواب، زیارت عاشورا مےخوانم و خدا را به حق پهلوی شکسته مادر سادات قسم مےدهم... "😭😔😭 چـند روز بعد دوستان تماس گرفتند و خبر بازگشت پیکر پدرم را دادند... پدرم ، در بدن نداشت و استخوان جمجمه ای اطراف پیکرش نبود و پیکرش در یک شیار پیدا شده بود.... (س) 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 در روز تبـادل پیڪر شہدا ؛ یڪی از شہدایی ڪه عـراقی‌هـا ڪشف ڪرده بودند، هـویتش معلـوم نبـود. سـردار بـاقرزاده پـرسید : از ڪجا می‌گـویید این شہید ایرانی است؟ ژنـرال بعثی گـفت: همـراه این شہید پـارچه قرمزرنگـی بود ڪه روی آن نوشتہ شده «یــا حسیـــن شہــید». از ایـن پـارچہ مشخص شد ڪه ایرانی است...! شادی روح شهدا صلوات ❤️ ... 💕 @aah3noghte💕 ...
💔 و تو چه می دانی #مجنون کجاست؟ #جزیره_مجنون جایی است که بچه های #تفحص زیر لب زمزمه مےکنند: رويِ اين دستم تنش بر روي آن دستم سرش #آه‍... !!! بفرستم كدامش را برای مادرش؟! #مادران_چشم_انتظار #سلامتی_مادران_شهدا_صلوات #شهید_گمنام #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 دل نوشته ای با شهدا از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . کوچه به نام ؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... . . کوچه ؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به کوچه رسیدم! ... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به کوچه! ... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به کوچه و ... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . کوچه و ... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی دل... کم آوردم... گذشتم... . . کوچه انگار بود! بله؛ ... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . کوچه؛ رسیدم به ... انگار هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 برای ما « ڪـربلا » بیش از آن که یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردہ‌ایم |شهیدسیدمرتضی‌آوینی| ... 🏴 @aah3noghte🏴
💔 یکی از باورهایش این بود که... خیلی از مشکلات ما با حضور و قدم حل می شود. وقتی پای شهدا می آمد وسط از همه چیزش می زد تا برایشان بدَوَد. 📚 ، ص۵۷ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 برای من هیچ کسی مثل نمی شود. توی همه چیز پای هم بودیم: هیئت،جنوب، تاب خوری، مسافرت و ... این طور هم نبود که بنشینیم و از قبل برنامه بریزیم. فقط می گفتم جواد برویم؟ می گفت... برویم.... 📚 ، ص۶۳ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 نمی دانم جواد چطوری می توانست از همان سوریه، درچه و رفقایش را رصد کند؟!!!🤔😁 از زنگ می زد و بد و بیراه می گفت که ... چرا فلان جا فلان کار را کردی؟🤨 الان بگو کجایی؟🧐 .... از آن طرف دنیا هم مشکلات و مسائل ما را حل می کرد....👌 همنام امام رضا جان! حالا تو از بهشت و ما در این سرای دلتنگی با کلی مشکلات از آن جا با یک نگاه، مشکلاتمونو حل کن🙏 📚 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 کم کم آثار و یأس در چهره تک تک بچه های گروه نمایان شد و دیگر با اینکه خیلی کشیده بودیم شدیم و اتفاقا نکته جالب اینکه آن روز، روز باسعادت قطب عالم امکان (عج) بود در حالی که شده بودیم از کمک خواستیم و به ایشان کردیم. نزدیک بود، در قسمتی از آن بیابان خشک و برهوت نظرم را جلب کرد. برایم جالب بود، رفتم که را از ریشه در آورم متوجه چیزی در زیر شدم، ها را کنار زدم، دیدم ریشه از یک روییده است😭 جالب اینکه بعد از تحقیقات هویت مذکور، معلوم شد که نام این بزرگوار بوده است. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 📹 ببینید | وصیت تکان دهنده تازه شده ♨️ نخبه‌ای که از بورسیه آلمان به سوریه رسید!! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خوش اخلاقی و مهربانی عباس زبانزد همه بود و این ویژگی اش همه را شیفته او می کرد و این همگان نه تنها برادران هموطن که عراقی ها نیز بودند. او برای آنکه بتواند عراقی ها را راضی کند تا برای شهدا به خوبی با آنها همکاری کنند هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد؛ از گرفتن هدیه تا خرید آبمیوه و سیگار و همین رفتارش، کارها را به خوبی راه می انداخت. عباس که شهید شد نه تنها دوستان و آشنایان و فامیل که عراقی ها را نیز در غم فرو برد تا جایی که پول هایشان را روی هم گذاشته و برای عباس مراسم ختم گرفتند. 🥀   که در پنجم خرداد سال 75 در کانال والمری به هنگام تفحص شهدا به شهادت رسید. راوی: مادر 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"